حجت‌الاسلام و المسلمین دکتر عبدالعلی رضایی

انقلاب اسلامی ایران در سال‌های اخیر در جبهه‌های سیاسی، فرهنگ عمومی، دانش و فناوری به پیروزی‌های چشمگیری دست یافته، اما در فرهنگ تخصصی هنوز در آغاز راه است. ایجاد تحول در علوم انسانی، اجتماعی نخستین گام در راه تحول فرهنگ تخصصی شمرده می‌شود و نقطۀ آغازین مناسبی برای انقلاب فرهنگی است.
تحول در علوم انسانی و اجتماعی از ارکان انقلاب فرهنگی به شمار می‌آید که بدون آن نمی‌توان به تحقق تمدن نوین اسلامی امیدوار بود.
استحکام، استمرار و بالندگی هر تمدنی وابسته و متکی به پایه‌های آن است و مسائلی که در ظاهر و سطح تمدن‌ها وجود دارد، از مسائل زیرسطحی و پنهان آن، که فلسفۀ تاریخ، فرهنگ، فلسفه‌های محض و مضاف، روش‌ها و علوم انسانی، اجتماعی را شامل می‌شود، ناشی می‌گردد.
همۀ تمدن‌ها در مهندسی تمدن خود مبتنی بر نیازها و نظام پرسش‌های برآمده از فرهنگ پذیرفته‌شده ­شان به نظریه‌پردازی اقدام نموده‌اند. جامعۀ انقلابی ـ  اسلامی ایران نیز، که عزم را جزم نموده است تا با نگاه تمدن‌سازانه جامعه‌پردازی کند، به دنبال پاسخ به نظام پرسش‌های برخاسته از فرهنگ اسلام است تا آرمان خود را محقق نماید.
پرسش‌های اساسی پیش رو عبارت‌اند از:
نظام پرسش‌های جامعۀ ما چیست و خاستگاهش کجاست؟ بر چه مبنایی جامعه‌پردازی کنیم که به شکل‌گیری تمدن متناسب با اهداف انقلاب اسلامی منجر شود؟ پرسش‌هایی مانند اینکه از کجا آمده‌ایم؟ هم اکنون کجا هستیم؟ و به کجا می‌رویم؟ در چه علم یا علومی پاسخ می‌یابد؟ پاسخ به این پرسش‌ها چه تأثیری بر مهندسی تمدن اسلامی خواهد گذاشت؟ برای پاسخ به این پرسش‌ها و برخورداری از توانایی لازم برای این پاسخ به چه معارف و علومی نیاز داریم؟ به شکل خاص‌تر و ساده باید گفت که علوم انسانی اسلامی قرار است در جامعۀ امروز ما چه سهمی داشته باشد؟ و سرانجام اینکه چه رویکردی در تحول علوم انسانی باید در پیش گرفته شود؟
محور مشترک در همۀ پرسش‌ها «انسان» و «جامعۀ انسانی» است. این انسان دارای نظام و روابط گوناگون و متنوعی است شامل ارتباط با خدا، انسان‌های دیگر و طبیعت. در رویکرد اسلامی، محور این روابط، ارتباط انسان با خداست و حول محور این ارتباط، روابط دیگر از جمله روابط انسان‌ها با یکدیگر یا طبیعت شکل می‌گیرد.

دیدگاه ها غیر فعال شده اند.