حجت الاسلام و المسلمین رضا غلامی

  مطلبی که تقدیمتان  می‌شود، بخشی از متن تکمیل شده سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین رضا غلامی، رئیس مرکز پژوهش‌های علوم انسانیِ اسلامی صدرا، در جمع مدیران حوزه هنری در تاریخ ۱۵/۷/۹۱ می‌باشد. وی در این سخنرانی از فصل تازه‌ای برای رویارویی توأمان با تحجر و روشن‌فکری غربی سخن گفته و ضمن تبیین اجمالی ویژگی‌های اساسی آزاداندیشی و کاربرد متدیک آن در ساخت علوم انسانی جدید، علوم انسانیِ اسلامی را میوه آزاداندیشی توصیف می‌کند.

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب‌العالمین الصلاه والسلام علی رسول الله و آله الطیبین الطاهرین.
موضوع بحث اینجانب، «آزاداندیشی» است. در مقابل روشن‌فکری غربی که باید آن را یک طرز تفکر و سلوک فکری به حساب آورد، ما در جامعه اسلامی صاحب یک روشن‌فکری مستقل هستیم که در اصل، چندین سده قبل از روشن‌فکری غربی متولد شده است. یعنی اگر منتقد سرسخت روشن‌فکری سکولار محسوب می‌شویم، خودمان صاحب یک روشن‌فکری متفاوت هستیم. پس واژه روشن‌فکری از نظر ما مشترک لفظی است نه مشترک معنوی. با این وجود، برای اینکه همین اشتراک لفظی گاه موجب بدفهمی می‌شود و یا از آنجا که نمی‌توان اثر لفظ بر معنا را منکر شد، ترجیح می‌دهم برای بیان منظور خود، از یک واژه جدید استفاده کنم. این واژه جدید، «آزاداندیشی» است که برای نخستین بار به شکل وسیع از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی وارد ادبیات فکری ایران شده است. البته باید توجه داشت که آزاداندیشی تنها یک تریبون امن برای تحقق آزادی بیان در محافل دانشگاهی و یا حتی حوزوی نیست. هرچند وجود چنین تریبونی لازم است و به حق از سوی مقام معظم رهبری بر روی ایجاد و گسترش آن دائماً تاکید می‌شود لکن به نظر می‌رسد منظور مقام معظم رهبری نیز از آزاداندیشی، نظیر روشن‌فکری، یک طرز تفکر و سلوک فکری است. به بیان دیگر، روشن‌فکری یک روش کلان برای درست اندیشیدن است.
آزاداندیشی چهار ویژگی اساسی دارد که در ادامه به آن‌ها اشاره می‌کنم : نخست آنکه، بر حریّت و آزادگی فکری پافشاری می‌کند. تا انسان از استقلال فکری محروم باشد، تا زمانیکه اسیر افکار دیگران باشد و در کل، عوامل گوناگونی نظیر میراث فکریِ گذشتگان، سلطه بزرگان یا اربابان، تمایلات قومی ـ قبیله‌ای، آداب و سنن ـ به صرف آنکه آداب و سنن هستند ـ منافع مادی، یا شرایط زمانی و مکانی بر فکرش مسلط باشد، نمی‌تواند سالم فکر کند و درست نتیجه بگیرد. قرآن مجید در آیه ۱۰۴ سوره مبارکه مائده می‌فرماید : «و إِذا قیل لهم تعالَوا إلی ما أَنزل اللهُ و إلی الرسولِ قالوا حَسبُنا ما وجدنا علیه ءاباءَنا أَوَلَوکان ءاباؤُهُم لا یَعلَمُونَ شَیئاَ و لا یَهتَدون» یعنی : هنگامی که به آن‌ها گفته شود به سوی آنچه خدا نازل کرده و به سوی پیامبر بیایید، می‌گویند آنچه از پدران خود یافته‌ایم ما را بس است! آیا اگر پدران آن‌ها چیزی نمی‌دانستند و هدایت نیافته بودند باز از آن‌ها پیروی می‌کنند؟ در واقع، قرآن در این آیه شریفه مشرکان ـ که دلیل بت پرستی و شرک خود و ایمان نیاوردن به خدای یکتا و پیامبر (ص) را پیروی از آباء و اجدادشان معرفی می‌کنند ـ را  برای نداشتن آزادگی فکری سرزنش می‌کند.
البته نباید تصور کرد با پایان عصر جاهلیت، دوران فقدان حریت و آزادگی فکری نیز به سر رسیده است، خیر، به تعبیر قران، عصر جاهلیت اولی با ظهور اسلام به پایان رسید اما هنوز گونه‌های جدیدی از جاهلیت را شاهد هستیم که علت اصلی آن بر می‌گردد به عدم تداوم صحیح حاکمیت اسلام پس از ارتحال پیامبر اسلام (ص) و محرومیت از آثار و برکات امامت. بنابراین باید گفت، امروز همچنان انسان‌ها از نبود حریّت و آزادگی فکری رنج می‌کشند. حتی در همین غرب مدرن، درست بر خلاف ادعایی که دارد، جاهلیت به شکلی جدید هویداست. در غرب تابوهای گوناگونی ساخته شده که یک متفکر به دلیل شرایط حاکم، اجازه عبور از این تابوها را به خود نمی‌دهد. سکولاریسم، لیبرالیسم، سیانتیسم و خیلی دیگر از ایسم‌ها به علاوه منافع نامشروع قدرت‌های غربی، امروز به تابو تبدیل شده‌اند و حریت و آزادگی فکری را از صاحبان فکر و اندیشه سلب کرده‌اند.

دیدگاه ها غیر فعال شده اند.