ساناز مصطفایی

معنای اسلامی شدن علوم انسانی آن است که در نگاه اسلام، فطرت انسان، عمل‌ها و عکس‌العمل‌های  او در قبال آفرینش، و در قبال خداوند متعال با تفسیری که در نگاه مادی از انسان می‌شود متفاوت است. انقلاب اسلامی در جبهۀ سیاسی و فرهنگ عمومی، پیروزی‌های بزرگی به دست آورده؛‌ اما در فرهنگ تخصص هنوز در آغاز راه است. ایجاد تحول در علوم انسانی در امتداد انقلاب فرهنگی است. برای رسیدن به این مهم، حوزه و به‌ویژه دانشگاه باید مولد باشند؛ چون مکتبی که نتواند معادلۀ تغییر تولید کند، حکومت را به مکتبی می‌سپارد که معادله دارد و درنتیجه ارزش‌های آن را در عمل می‌پذیرد.
نقش علوم انسانی اسلامی در پیشرفت جوامع
بی‌شک رسیدن به علوم انسانی اسلامی که در امتداد انقلاب فرهنگی صورت می‌گیرد، به منزوی نمودن قدرت‌های مستکبر در بدنۀ ملت‌ها، ترویج اسلام ناب محمدی‌(ص)، تعریف سعادت اجتماعی مبتنی بر دین، تبلیغ معنویت و اخلاق الهی، تقبیح ظلم‌پذیری و وابستگی به ابر قدرت‌ها، ایجاد روحیه خودباوری و مقاومت، جهش‌های بزرگ در عرصۀ بومی‌سازی فن‌آوری و ایجاد شوق در علم‌آموزی و دانش‌افزایی را در بطن جوامع به وجود می‌آورد.

ضرورت تحول در علوم انسانی
علوم انسانی در جامعه ما به نحو حزن‌انگیزی عقب‌مانده و بی‌محتواست. این عقب‌ماندگی در علوم انسانی را مستقیماً نمی‌توان دید و حس کرد، اما به شکل غیرمستقیم می‌توان به آن اشاره کرد:
۱٫ در رشته‌های مختلف علوم انسانی، ژورنال‌ها وفصلنامه‌های معتبر وجود دارد که اساتید و پژوهشگران در آن حوزه، آثار، مقالات، دیدگاه‌ها، یا نتایج تحقیقات خود را منتشر می‌کنند. اما از اساتید ایرانی به ندرت در این گونه نشریات اثری، فکری، نظری، عقیده‌ای یا نتایج پژوهشی به چشم می‌خورد.
۲٫ آثار وتألیفات: بخش اعظم آثار ما در این حوزه‌ها تکراری هستند و کمتر با اثری جدید که فکر و نظری متفاوت در آن مطرح شده باشد روبه‌رو می‌شویم.
۳٫ کیفیت کتب و منابع درسی: محتوای بسیاری از منابع رشته‌های درسی حزن‌انگیز است. این آثار غالباً ترجمۀ ناقص، دست و پا شکسته و تحت‌اللفظی از منابع خارجی هستند. کیفیت بسیاری از آثاری که در زمینه علوم انسانی در بازار وجود دارد و نامفهوم بودن آنها، سبب شده در بسیاری موارد دانشجویان به حفظ و باز پس دادن تحت‌اللفظی مطالب روی آورند بدون آنکه درک درستی از معنا و مفهوم مطالب پیدا کنند.
۴ . تهیه نشدن گزارشات و مقالات نقادانه در دانشگاه‌های ما در حوزه علوم انسانی
۵٫ ضعف‌ها و مشکلات ساختاری که علوم انسانی در ایران به آن دچار است، در دوره دکترا به نحوه عمیق‌تری ظاهر می شود.
۶٫ فقدان تولید فکر واندیشه از خودمان: ما هنوز یاد نگرفته‌ایم که ضمن آنکه با آثار دیگران آشنا می‌شویم، خودمان نیز تولید فکر و اندیشه نماییم و این جسارت را پیدا کنیم که مانند غربی‌ها اندیشه و ادراک دیگران را نقد کنیم و از خود چیزی ارائه دهیم. مادامی که این شهامت را پیدا نکنیم، حتی در خصوص تحولات میهن خودمان نیز می‌بایستی نگاهمان به دست غربی‌ها باشد، ازاین‌رو شکل دیگری که عقیم بودن و ناخودباوری ما را در علوم انسانی خود ظاهر می‌سازد در ارج نهادن و پذیرش بی چون وچرای نظریات غربی‌هاست.

دیدگاه ها غیر فعال شده اند.