حجت الاسلام والمسلمین دکتر علی مصباح

«تجربه‌گرایی» (یا به تعبیر بنتون، «طبیعت‌گرایی روش‌شناختی» (Methodological naturalism) (Ibid) به این باور اشاره دارد که تجربه، تنها منبع دانش است و هر ادعای معرفتی باید از صافی آزمایش تجربی بگذرد و از قواعد آن تبعیت کند تا به عنوان حقیقتی صادق پذیرفتنی باشد. تجربه‌گرایی،‌ به معنای اعم، طی تاریخ فلسفه، شکل‌های مختلفی به خود گرفته که از پوزیتویسم (تحصل‌گرایی) (Positivism) تا ابطال‌گرایی (Falsificationism) ، و از استقراگرایی (Inductivism)تا تأییدگرایی (Verificationism) را شامل می‌شود. آنچه طبقه‌بندی همه‌ این نحله‌ها تحت یک مقوله را توجیه می‌کند، وفاداری همه آنها به اصول مشترک حس‌گرایی و روش تجربی است. ازاین‌رو، آنچه در این مقاله، ملاک تحلیل و نقد خواهد بود، همان نقاط مشترک است، و نه نقاط افتراق آنها.
مبانی تجربه گرایی
تا آنجا که به علوم اجتماعی و انسانی مربوط می‌شود، پذیرش تجربه‌گرایی به عنوان روش فهم و تحقیق در این علوم، بر نظریاتی مبنایی استوار است که می‌توان آنها را موارد زیر خلاصه کرد:
تنها یک واقعیت وجود دارد و آن طبیعت است؛ و انسان (و جامعه) بخشی از این طبیعت‌اند؛
موضوع علوم اجتماعی و علوم انسانی، چیزی نیست جز همان رفتارهای مشاهده‌پذیر و قابل اندازه‌گیری؛
آگاهی ما از واقعیت (خواه طبیعت باشد، یا انسان، یا جامعه) در یک نوع آگاهی خلاصه می‌شود؛
روش علوم اجتماعی دقیقاً همان روش تجربی آزمایشی است که در علوم طبیعی استفاده می‌شود؛
تفاوت میان علوم اجتماعی و دیگر علوم طبیعی مانند تفاوتی است که میان برخی علوم طبیعی با یکدیگر وجود دارد، که آن هم ناشی از ویژگی‌های خاص موضوعات آنهاست، بدون آنکه به اختلافی اساسی میان آنها منجر گردد؛
هدف علوم اجتماعی، تفاوتی با هدف علوم طبیعی ندارد. همان‌گونه که هدف نهایی علوم طبیعی، «مهندسی طبیعی» (یعنی مهار، تغییر، و به کارگیری طبیعت برای ارضای نیازها و برآوردن اهداف انسان) است، هدف نهایی علوم اجتماعی هم «مهندسی اجتماعی» است، یعنی به‌کارگیری دانش علمی درباره پدیده‌های اجتماعی برای مهار، تغییر،‌ و جهت‌دهی رفتار فردی و اجتماعی انسان‌ها برای ارضای نیازها و برآوردن اهدافی خاص.

دیدگاه ها غیر فعال شده اند.