فریبرز باقری

موضوع بهنجاری و نابهنجاری از مباحث بسیار حساس و کلیدی در حوزه علم روان شناسی است. انتخاب نوع ملاک های نابهنجاری، نه تنها میزان آمادگی برای موافقت یا مخالفت با الگوهای خاصی از ویژگی های شخصیتی و رفتارهای فردی و اجتماعی و همچنین نحوه ارزشیابی افراد، وضعیت ها و رخدادها را تعیین می کند، بلکه به واسطه تعریف این ملاک ها، اهدافِ هر گونه تغییر در قالب روان درمانی یا آموزش و تربیت توسط خانواده ها، افراد متخصص و نهادهای یک جامعه نیز جهت داده می شود. بر همین اساس، بازنگری این ملاک ها و منابع تأثیرگذار بر آنها، تکلیفی بسیار ضروری و جدی برای صیانت فرهنگی و اعتقادی هر جامعه و به‌ویژه جامعه ماست؛ به‌طوری‌که نگرش و ارزش های دینی در تعیین سبک زندگی و اهداف تحولات فردی و ملی جایگاه انکارناپذیری دارد. در نوشتار حاضر، به صورت بسیار اجمالی، نوع هستی شناسی علوم فیزیک و زیست شرح داده می شود و تأثیر آنها به عنوان علوم الگو بر انسان شناسی، موضوع علم و انتخاب ملاک بهنجار و نابهنجار در روان‌شناسی بررسی می شود. در پایان، ملاک متفاوتی برای بهنجاری و نابهنجاری ارائه می شود که تکیه بر هستی شناسی و انسان شناسی اسلام دارد.
نقـش هستـی‌شنـــاسـی و انسان‌شناسی در تولیدات و تحول علم
تحولات در فلسفه علم طی قرن بیستم و ابداع واژه «پارادایم»، و اصطلاح نظریه‌های «هم‌خانواده» (theory family) مؤید این واقعیت بودند که نظریات علمی، بیش از آنکه متأثر از واقعیت عینی ناشی از حذف مفروضات فراتجربی باشند، وابسته به تصوّر نظریه‌پردازان دربارۀ واقعیت هستند. به دنبال این تحولات در دهه‌های هفتم و هشتم قرن بیستم، حرکتی گسترده برای کشف مفروضات پنهان (determinism) در نظریه‌های علمی به خصوص در حوزه روان‌شناسی آغاز شد. مرور این تلاش‌ها به وضوح نشان می‌دهد که مهم‌ترین این تصورات، تصور نظریه‌پردازان درباره «هستی» و «انسان» است. دامنه پیامدهای متأثر از مفروضات پنهان، بسیار گسترده‌ است و شامل این موضوع‌ها می‌شود: ۱٫ تعریف و هدف علم، ۲٫ انتخاب موضوعِ مطالعات یک علم، ۳٫ انتخاب ابزارها و روش‌های مطالعه، ۴٫ فرایند ابداع یا انتخاب سازه‌ها و ارتباط نظری بین آنها یا همان نحوه تفسیر روابط کشف شده تجربی، ۵٫ تعیین و تعریف ملاک بهنجار و نابهنجار یا مشخص کردن آسیب و سلامت، ۶٫ انتخاب نحوه مداخله جهت تغییر و اصلاح آسیب.

تعــریف هستـــی‌شنـاسی و انسان‌شناسی
منظور از هستی‌شناسی در اینجا، باورهای مربوط به ساختار (مادّه ــ شعور فراتجربی) و نحوه کارکرد جهان (وجود غایت یا تصادف) است که می‌تواند تکیه بر تجربیات فردی، دانسته‌ها یا اعتقادات فرد داشته باشد.
منظور از انسان‌شناسی نیز در اینجا، باورهای مربوط به ساختار انسان (مادّه ـ روح)، نحوه کارکرد او (مکانیکی ــ ارادی) و  جایگاه او در هستی (انسان تابع قوانین حاکم بر حیوانات؟) است. ازآنجاکه انسان، تعلق به جهان و طبیعت دارد، درنتیجه انسان‌شناسی، بخشی از هستی‌شناسی است و نوع آن تعیین‌کننده انسان‌شناسی است.
اختلاف‌نظر اصلی بین تلقّی‌های مختلف از ساختار و نحوه کارکرد طبیعت و انسان، دربارۀ وجود یک شعور فراتجربی در هستی و در انسان است. مهم‌ترین حاصل باور به وجود یا عدم وجود این شعور فراتجربی نیز، لحاظ کردن متغیرهای اراده، برنامه و هدف در حرکت و افعال انسان و همچنین وجود یک اراده، برنامه و هدف و نیز یک برنامه‌ریز در عالم طبیعت و درنتیجه در مدل‌های نظری علمی است.

دیدگاه ها غیر فعال شده اند.