کتاب نظام عقلانیت سیاسی اسلام و جایگاه آن در شکل گیری تمدن نوین اسلامی به قلم حجت الاسلام و المسلمین دکتر رضا غلامی در قالب قطع رقعی، 399 صفحه منتشر شد. این کتاب را انتشارات آفتاب توسعه ( ناشر اختصاصی آثار مرکز پژوهش های علوم انسانیِ اسلامی صدرا ) منتشر و روانه بازار کرد. علاقمندان به تهیه کتاب میتوانند به یکی از نمایندگی های فروش انتشارات آفتاب توسعه ـ نشر اسم 66417029 و فروشگاه کتاب اندیشه 66175670 ـ مراجعه نمایند.
لازم به ذکر است این کتاب دارای چهار فصل به شرح زیر است :
فصل اول : معنا، مبنا و سیر تطور عقلانیت
فصل دوم : عقلانیت اسلامی
فصل سوم : عقلانیت سیاسی اسلام
فصل چهارم : تمدن نوین اسلامی و جایگاه و کارکرد نظام عقلانیت سیاسی اسلام در شکل گیری آن
در پیشگفتار کتاب چنین آمده است:
بحث اصلی در این تحقیق حول این پرسش اساسی شکل گرفت که چگونه می توان با بسط و گسترش نظری و عملی عقلانیت اسلامی، به نیاز مبرم جامعه اسلامی به یک عقلانیت قوی و کارآمد پاسخ داد؟ در واقع، نقطه کانونی و دالّ مرکزی بحث بر سر این است که اولاً، می توان در بُعد نظری قائل به امکان شکل گیری «عقلانیت فرافلسفی» بود، عقلانیتی که نه فقط شامل همه علوم اسلامی یعنی فلسفه، کلام، فقه، اخلاق و حتی عرفان است، بلکه شامل علوم انسانیِ اسلامی که یکی از بال های آن دانش تجربی است، نیز می شود. ثانیاً، در بُعد عملی، می توان قائل به شکل گیری عقلانیتی بود که فراتر از حکمت علمی است و می تواند در عینیت بخشی به اهداف اسلامی، وارد شبکه سازی، نظام سازی، تولید روش، تولید ابزار و تولید انواع فناوری های نرم شود.
از ابتدای شکل گیری این تحقیق، این نکته کلیدی در ذهن اینجانب وجود داشت که چه بسا یکی از مهم ترین دلایل عقب ماندگی تمدنی دنیای اسلام از غرب مدرن، بسط نیافتگی عقلانیت خصوصاً در بُعد عملی است. این مطلب در خلال بررسی سیر تطور عقلانیت مدرن در فصل دوم بیشتر خودنمایی کرد و شاید دلیل اصلی کمی توقف و بحث تفصیلی حول سیر تطور عقلانیت مدرن، همین نکته کلیدی بود.
روشن است که عقلانیت اسلامی از شعب و شاخه های متعددی برخوردار است که مهم ترین آنها، عقلانیت سیاسی است. واقعیت این است که اگر بتوان عقلانیت اسلامی را نوسازی کرد، به تبع آن، عقلانیت سیاسی اسلام نیز نوسازی شده است و امکان دست یابی به عقلانیت سیاسیِ به مراتب قوی تر و کارآمدتر وجود دارد.
با ورود به بحث عقلانیت سیاسی اسلام، جدای از بحث نسبت دین و دنیا و همچنین دین و سیاست که تعیین موضع درباره آن اجتناب ناپذیر است، دو دوکترین اصلی یعنی «دکترین امامت» و «دکترین خلافت» رخ نمایی می کنند. همین دو دکترین است که دو جهان سیاسی متمایز را در دنیای اسلام خلق کرده است، بنابراین مهم بود که یکی از نقاط تمرکز این تحقیق، تبیین دکترین امامت، تفاوت مبنایی آن با دکترین خلافت و نیز جایگاه امامت در عقلانیت سیاسی اسلام باشد اما کوشش شد بیش از یک بحث عادی، اولاً دکترین امامت از حدّ زعامت و سرپرستی جامعه اسلامی فراتر برود و میان مقام انسان کامل و مقام امام پیوند روشنی برقرار گردد و ثانیاً، نقش این امامتِ ذو اضلاع در عقلانیت سیاسی اسلام تبیین شود. به بیان دیگر، تحقیق به دنبال پاسخ به این مسأله بود که چه نسبتی میان عقلانیت سیاسی و به تبع آن، عقلانیت سیاسی اسلام و امامت وجود دارد که تلاش شد با معرفی امام به عنوان مظهر عقلانیت نظری و عملی به این مسأله پاسخ اجمالی داده شود.
یک زیرمسأله دیگر در این تحقیق، بحث نظام مندی عقلانیت سیاسی اسلام بود. در سال های گذشته از عنوان نظام سیاسی اسلام زیاد استفاده شده است اما این تحقیق در پی آن بود که در حد امکان این نظام مندی یا اندام وارگی، با استنادات مناسب اثبات شده و نحوه کارکرد آن روشن شود.
نمی توان از بیان این نکته ابا داشت که گرانیگاه این تحقیق بسط و گسترش عقلانیت اسلامی و به تبع آن، عقلانیت سیاسی اسلام است، بحثی که رد پای آن را می توان در آثار اندیشمندان بزرگی چون فارابی، ابن رشد و ملاصدرا جستجو کرد. البته ذکر این مطلب ضروری است که این تحقیق در زمینه بسط عقلانیت، بیش از همه از نظریه اعتباریات مرحوم علامه طباطبایی (ره) به عنوان یکی از پایه گذاران اصلی فلسفه نوصدرایی سود برده است. شاید اگر گفته شود که ایده اصلی این تحقیق از نظریه اعتباریات مرحوم علامه گرفته شده است سخن غیر دقیقی تلقی نشود. در حقیقت، این پیام که می توان در ذیل چتر جهان بینی الهی به علوم انسانی و اجتماعی ای رسید که فراتر از علوم اسلامیِ مصطلح باشد و بتواند از عقل ابزاری و دانش تجربی در مناطق مشخصی از علم اسلامی حداکثر استفاده را بکند، یکی از پیام هایی است که این تحقیق از بطن نظریه اعتباریات مرحوم علامه طباطبایی اخذ کرده هرچند همانطور که اشاره شد، اندیشه های فارابی علی الخصوص طبقه بندی علوم او و همچنین قرائت صحیح از نوع مواجهه ابن رشد با فلسفه اسلامی نیز در شکل گیری ایده این تحقیق مؤثر بود است.
همانطور که قبلاً بیان شد، جامعه سازی و حتی دولت سازی در عالم اسلامی که مقدمه شکل گیری تمدن اسلامی است، به شدت به نحوه مواجهه ما با عقلانیت به ویژه در ساحت عمل بستگی دارد. از همین جهت، پیوند بحث نظام عقلانیت سیاسی اسلام با تمدن نوین اسلامی، نه فقط می توانست بحث از عقلانیت را از شکل انتزاعی و تئوریک محض خارج کند، بلکه آثار تحول و نوسازی عقلانیت اسلامی به خصوص در عرصه عمل را تا حدی ملموس نماید. برای این منظور، از بدو ورود به بحث عقلانیت اسلامی رویکرد تمدنی وجود داشت. در واقع، اینگونه نیست که این تحقیق فقط در انتهای بحث خود از تمدن نوین اسلامی به دنبال بررسی جایگاه و کارکرد نظام عقلانیت سیاسی اسلام در تمدن نوین اسلامی باشد بلکه کوشش شد تا نگاه تمدنی از ابتدا تا انتهای مباحث به نحو غیر مستقیم به بسیاری از سئوالات در این عرصه پاسخ دهد. با این حال، یکی از بخش های اصلی و نوآورانه این تحقیق تبیین نظریه تمدن نوین اسلامی است. به بیان دیگر، این تحقیق صرفاً از عنوان تمدن نوین اسلامی استفاده نکرد یا آن را مفروض نگرفت بلکه تلاش کرد تا به رغم قلت منابع و اتکاء به استنباطات تازه، این تمدن را از جهت ماهیت، اصول، مؤلفه ها، آثار و غیره مورد بررسی قرار دهد تا منظور از جایگاه و کارکرد نظام عقلانیت سیاسی اسلام در فرایند شکل گیری تمدن نوین اسلامی عمیقاً قابل درک شود.
از جهت روش، روشن است که این تحقیق به دلیل چند رشته ای بودن آن، از روش ترکیبی سود برده است؛ از طرف دیگر، با تلقی خاصی که تحقیق از دانش درجه اول و دانش درجه دوم داشته است، استفاده از روش اجتهادی به خصوص در مباحثی که هدف از آن مباحث، تبیین دیدگاه اسلام بوده، از اهمیت فوق العاده ای برخوردار بوده است اما به جز روش اجتهادی، هر ساحت از تحقیق بر حسب رشته علمی ای که در آن بروز و ظهور بیشتر داشته است از روش خاص خود استفاده کرده است؛ برای مثال، در مباحث فلسفی، روش فلسفی، یا در مباحث تاریخی، روش تاریخی نقش آفرین بوده اند هرچند در مواردی به خصوص در فصل دوم، این تحقیق از تلقی اشتراوسی به روش گراندد تئوری نیز بهره برده است. یعنی صرف نظر از شبه فرضیه ای که این تحقیق مسامحتاً برای خود در نظر گرفته بود، ابتدا داده های مرتبط با تحقیق به صورت کتابخانه ای جمع آوری و نظام مند گردید و سپس با روش های متنوع تحلیل و تدریجاً نتایج و استنباطات جدیدی را بوجود آورد.
اگر سئوال شود که نوآوری این تحقیق چیست یا این تحقیق چه خدمتی به دانش سیاسی کرده است، در پاسخ می توان گفت که این تحقیق از سه جهت نوآوری داشته است : یک. تصویر بهتر و کارآمدتر از عقلانیت اسلامی در دو بُعد نظری و عملی ارائه داده و مرزهایش را با عقلانیت مدرن پررنگ نموده است. دو. عقلانیت سیاسی اسلام را نه فقط با تصویر جدیدی که از عقلانیت اسلامی ارائه داده بلکه در قامت یک سیستم آن هم با محوریت دکترین امامت به نحو جامع تر و شفاف تری توضیح داده است و سه. تمدن نوین اسلامی را برای اولین بار تئوریزه نموده و ضمن برقراری پیوند میان نظام عقلانیت سیاسی اسلام و تمدن نوین اسلامی، جایگاه وکارکرد این نظام را در تمدن نوین اسلامی مشخص کرده است.
البته روشن است که این تحقیق نه کار ساده ای بود و نه پایان کار محسوب می شود و همانطور که در خاتمه این تحقیق بیان شد، انتظار می رود در آینده قطعات تکمیلی این تحقیق مانند یک پازل به تکامل دیدگاه های طرح شده در آن منجر گردد.
و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالمین
رضا غلامی