دسته‌ها
اخبار انتشارات

کتاب مبانی علوم انسانی اسلامی منتشر شد

به گزارش روابط عمومی مرکز صدرا کتاب «مبانی علوم انسانی اسلامی» تألیف دکتر احمدحسین شریفی دارای 624 صفحه در قطع رقعی منتشر شد.

این کتاب دارای 9 فصل مختلف به شرح ذیل میباشد:

فصل نخست: مباحث کلی و مقدماتی

فصل دوم: چیستی علوم انسانی

فصل سوم: معناشناسی علوم انسانی اسلامی

فصل چهارم: موافقان علوم انسانی اسلامی

فصل پنجم: مبانی فلسفی علوم انسانی اسلامی

فصل ششم: روش تحقیق در علوم انسانی اسلامی

فصل هفتم: نقش نظام ارزشی در علوم انسانی

فصل هشتم: علوم انسانی اسلامی، واقع بینی و آزاداندیشی علمی

فصل نهم: بررسی ادله مخالفان «علوم انسانی اسلامی»

در مقدمه این کتاب چنین آمده است:

مسأله اصلی:

اين کتاب در جستجوي پاسخ سؤالاتي از اين قبيل است؛ علوم انساني چه نوع علومي‌اند؟ چه تفاوت‌ها و تمايزهايي با علوم غيرانساني دارند؟ هدف يا اهداف علوم انساني چيست؟ علوم انسانيِ اسلامي به چه معني است؟ آيا قيد «اسلامي» در اين ترکيب، احترازي است يا توضيحي؟ روش تحقيق در علوم انساني اسلامي به چه صورت است؟ روش تحليل و داوري نظريه‌ها در علوم انساني چگونه‌ است؟ آيا منحصر دانستن روش‌شناسي علوم انساني در روش تجربي موجه است؟ آيا استناد به متون ديني در تحليل کنش‌هاي انساني، علم توليدي ما را امري اختصاصي و درون‌ديني نمي‌کند؟ چگونه مي‌توان درستي نظرية خود را براي کساني که هم‌کيش و هم ‌آيين ما نيستند، تبيين کرد؟ ارزش‌ها چه نقشي در علوم انساني دارند؟ آيا پذيرش تأثير ارزش در دانش، مستلزم از دست دادن عينيت و بي‌طرفي علمي نيست؟ چگونه مي‌توان از علوم انساني اسلامي سخن گفت و در عين حال ويژگي‌هاي عينيت، بي‌طرفي، آزادانديشي و واقع‌گرايي علمي را تأمين کرد؟ دلايل مخالفان علم ديني و علوم انسانيِ اسلامي به طور خاص، چيست؟ از چه قوت و اعتباري برخوردارند؟

ساختار کلی کتاب:

براي ارائة پاسخ‌هايي روشن و منطقي به اين نوع پرسش‌ها، که اين کتاب خود را عهده‌دار پاسخ به آنها مي‌داند، محتواي کتاب حاضر در 9 فصل به شرح زير دسته‌بندي شده است:

فصل اول اين کتاب، مانندِ هر کتاب تحقيقيِ هدفمندي، به تبيين مباحث کلي و مقدماتي اختصاص يافته‌ است. در اين فصل ضمن اشاره‌اي کوتاه به مباحثي دربارة تاريخچة علوم انساني و ايدة علوم انساني اسلامي، نکته‌هاي نسبتاً مفصلي دربارة اهميت و ضرورت پرداختن به اين بحث بيان شده است. بدين ترتيب، غيرمستقيم سخن برخي از مخالفان اين ايده،‌ که مدعي غيرضروري بودن طرح اين مسأله هستند، نقد و رد شده است.

فصل دوم به بحث از چيستي علوم انساني اختصاص يافته‌ است. حقيقت اين است که علي‌رغم گسترش علوم انساني در همة دنيا، بسياري از دانشجويان و حتي فارغ التحصيلان رشته‌هاي مختلف علوم انساني، تعريفي روشن از اين حوزة معرفتي ندارند. از طرفي هر گونه حرکتي در جهت ايجاد تحوّل در علوم انساني يا اسلامي‌سازي علوم انساني و يا توليد علوم انسانيِ اسلامي نيز بسته به داشتن درکي روشن از اين دانش، روش‌شناسي، هدف و غرض آن است. بدين منظور در اين فصل، ضمن اشاره به اختلاف‌هاي فراوان در تعريف علوم انساني و توجه دادن به ابعاد توصيفي و تجويزي علوم انساني، تلاش شده با ذکر ويژگي‌هايي براي موضوع مورد مطالعة علوم انساني، تعريفي شفاف و کارآمد از اين علوم ارائه شود.

در فصل سوم به بحث دربارة معناشناسي «علوم انسانيِ اسلامي» پرداخته شده است. در اين فصل، ابتدا تفاوت‌هاي چهار اصطلاح «تحول علوم انساني»، «بومي‌سازي علوم انساني»، «اسلامي‌سازي علوم انساني» و «علوم انساني اسلامي» را بيان کرده و سپس گزارشي اجمالي از يازده تعريف مطرح شده براي علم ديني و علوم انساني اسلامي ارائه شده و در نهايت معناي مورد نظر نويسنده مشخص شده است.

فصل چهارم به معرفي و تبيين چند ديدگاه مهم در حوزة علوم انساني اسلامي پرداخته است. در اين فصل ضمن اشاره به انواع ديدگاه‌ها و دسته‌بندي‌هاي مختلفي که از ديدگاه‌هاي مطرح شده دربارة ايدة علم ديني ارائه شده است، سعي شده به اختصار ديدگاه دو تن از موافقان اين ايده گزارش شود. ضمناً در اين فصل از نقد و بررسي ديدگا‌ه‌ها خودداري شده است.

فصل پنجم به مباني فلسفي علوم انساني اسلامي پرداخته و در ذيل هر کدام از مباني پنجگانة معرفت‌شناختي، هستي‌شناختي، الهياتي و دين‌شناختي، انسان‌شناختي و ارزش‌شناختي به اموري اشاره‌ شده است که تأثيري مستقيم در نوع نگاه دانش‌پژوهان و محققان به علوم انساني دارد و زيرساخت و بنيان علوم انساني اسلامي را شکل مي‌دهند. البته در اين فصل، حتي الامکان، از توضيح و تحليل و تعليل مباني صرف نظر شده و خوانندگان به منابع تفصيلي‌تر دربارة هر کدام از آن مباني ارجاع داده شده‌اند.

فصل ششم دربارة يکي از مباحث مهم و سرنوشت‌ساز در حوزة علوم انساني اسلامي است؛ يعني روش‌شناسي علوم انساني اسلامي. در اين فصل، ابتدا ضمن بيان اهميت مسألة روش در تمايز علوم و همچنين تأثيرپذيري روش تحقيق از ديدگاه‌هاي معرفت‌شناسانة محققان، به معرفي نظرية «وحدت روش علمي» و نقد و بررسي ادلة قائلين اين ديدگاه پرداخته‌ و در ادامه نظرية «تکثر روشي علوم انساني» توضيح داده شده و ديدگاه اسلامي را در اين موضوع تبيين کرده است.

فصل هفتم به تحليل نقش نظام ارزشي در علوم انساني پرداخته و ضمن نقد و رد ديدگاه‌هايي که مدعي عدم تأثير ارزش‌ها در علوم انساني‌‌اند، نظرية تأثيرپذيري علوم انساني از نظام ارزشي محققان به تفصيل تبيين شده است. بدين منظور، تأثير ارزش‌ها در مراحل مختلف توليد علم مورد بحث قرار گرفته است: هم در مرحلة انتخاب موضوع و مسألة تحقيق، هم در مرحلة انتخاب هدف و غايت تحقيق، هم در روند تحقيق و هم در مرحلة نتيجه‌گيري و کاربرد تحقيق.

فصل هشتم با عنوان «علوم انساني اسلامي، واقع‌بيني و آزادانديشي علمي» به دنبال آن است که نشان دهد ايدة علوم انساني اسلامي نه تنها منافاتي با واقع‌بيني و آزادانديشي علمي ندارد، که بدون پذيرش آن نمي‌توان از بي‌طرفي علمي، حقيقت‌پژوهي و آزادانديشي سخن گفت. در اين فصل با تحليل برخي از فضايل و رذايل اخلاقي در عرصة پژوهش معلوم شده است که فقط در ساية پايبندي به اخلاق و ارزش‌هاي اسلامي و الهي است که مي‌توان واقع‌بيني علمي و آزادانديشي را تأمين کرد.

و نهايتاً در فصل نهم با عنوان «بررسي ادلة مخالفان علوم انساني اسلامي»، مهم‌ترين ادلة مخالفان اين ايده مورد بررسي و تحليل قرار گرفته است. به همين خاطر، هشت دليل از مهم‌ترين ادلة مخالفان علوم انساني اسلامي مورد بررسي و نقد قرار گرفته و معلوم شده است که هيچ يک از ادلة آنها از استحکام و اتقان لازم براي نفي علوم انساني اسلامي برخوردار نيست.

 ویژگیهای این کتاب:

  1. تاکنون انديشمندان و نويسندگان جهان اسلام کتاب‌هاي فراواني را دربارة علم ديني و اسلامي‌سازي علوم انساني تدوين کرده‌اند. با وجود اين، رويکرد عمدة آنها معرفي ديدگاه‌ها و احياناً نقد و بررسي آنها بوده است. اما کتاب حاضر سعي کرده است ضمن توجه به ديدگاه‌هاي موجود ابعاد مختلف علوم انساني را مورد توجه قرار دهد و اسلامي بودن علوم انساني را در هر کدام از آنها تشريح و تحليل کند. به همين دليل مسائلي چون موضوع، روش، هدف، مباني، کارکردها و ويژگي‌هاي علوم انساني اسلامي در مقايسه با علوم انساني غيراسلامي مورد بحث و تحليل قرار گرفته است.
  2. بيشتر کتاب‌هايي که تاکنون در حوزة علم ديني نوشته‌ شده‌ است، متمرکز بر اسلامي‌سازي علوم طبيعي بوده‌اند و به صورت گذرا و ضمني به مبحث علوم انساني پرداخته‌اند. اما کتاب حاضر اختصاص به بحث علوم انسانيِ اسلامي دارد و سعي کرده است همه مباحث خود را در همين موضوع متمرکز کند و نفياً يا اثباتاً از ورود به بحث علوم طبيعي اسلامي خودداري کند.
  3. اين کتاب به عنوان کتابي درسي در زمينه فلسفة علوم انساني اسلامي نوشته شده است و به همين دليل سعي شده برخي از ويژگي‌هاي شکلي کتاب درسي در آن رعايت شود. به عنوان مثال، در پايان هر فصل هم خلاصة فصل ذکر شده و هم پرسش‌هايي ناظر به محتواي فصل و هم موضوعاتي براي تحقيق و پژوهش بيشتر محققان و خوانندگان معرفي شده است.
  4. با توجه به گستردگي مباحث و موضوعات مربوط به علوم انساني اسلامي و محدوديت کتاب حاضر سعي شده برخي از مباحث يا ديدگاه‌هاي مهم در اين موضوع در پايان هر فصلي و ذيل عنوان «براي پژوهش بيشتر» ذکر شود. تأمل و دقت در اين مسائل و مباحث و تحقيق دربارة آنها مي‌تواند حوزة اطلاعات و دانش خوانندگان اين کتاب را گسترده‌تر و عميق‌تر کند. ضمناً موضوعات متعددي که در اين بخش‌ها معرفي شده‌ است، دستمايه‌هاي تحقيقات بيشتر و عناويني براي پايان‌نامه‌ها و رساله‌هاي تحقيقي را براي محققان و دانشجويان فراهم مي‌کند.
  5. اين کتاب به جاي نظريه‌محوري يا مکتب‌‌محوري، اغلب مباحث خود را به صورت مسأله‌محور و با نگاهي جامع به مسائل مورد بحث، دنبال کرده است. روشن است که پژوهش‌هاي مسأله‌محور نه تنها دشوارترند بلکه اقتضائاتي دارند که بي‌توجهي به آنها موجب ناکارآمدي تحقيق خواهد شد. به عنوان مثال، در پژوهش‌هاي مسأله‌محور منابع مختلف و ديدگاه‌هاي متفاوت بايد ديده شوند و صرفاً پاسخ‌ها و مسائل ناظر به مسأله مورد نظر انتخاب شود.
  6. در اين کتاب سعي شده از پراکنده‌گويي و پرگويي پرهيز و با توجه به مخاطبان ويژة اين کتاب، مباحث به صورت کوتاه و گويا بيان و از شرح و تفصيل نظريه‌ها و ديدگاه‌ها و مباحث مطرح شده خودداري شود.

 علاقه مندان جهت تهیه این کتاب می توانند به پورتال http://toranjbook.com مراجعه نمایند.

mabani