یکم. دیگر در شکل گیری جریان بیداری اسلامی در دنیای اسلام آن هم به مثابه یک حرکت کاملاً مردمی و خودجوش تردیدی نمی توان داشت. بعضی از ابتدا سعی داشتند با دلایل سست و مرعوبانه، این حرکت را نقشه ای ازجانب نظام های سلطه گر برای مدیریت منطقه معرفی کنند اما پرواضح است که بخش معظمی از مسلمانان، بالاخره در اثر دریافت پیام های آزادیخواهانۀ انقلاب اسلامی و مشاهده اقدامات شجاعانه و در عین حال فداکارانه جمهوری اسلامی در مبارزه با نظام بین المللی ظلم و فساد، از رخوت و سکون ناشی از تخدیرات غربی خارج شده اند و به دنبال پیگیری مجدّانه حقوق اساسی خود هستند. مهم ترین و آشکارترین حقوقی که مسلمانان به ویژه طی سده گذشته بوسیله غربی ها از آن محروم شده اند، جاری و ساری شدن تعالیم مترقی و تعالی بخش اسلام در ابعاد گوناگون زندگی اجتماعی است. نباید فراموش کرد در کشورهایی که اکثریت آن مسلمان بوده و هستند، رژیم های مستبد و غربگرا، حتی اجازه انجام بخش هایی از تکالیف شرعی مانند حجاب اسلامی یا شکل گیری و شرکت در جماعات عبادی را هم نمی دادند و این، دردی نبود که مسکن های شهوانیِ غربی بتواند آن را برای همیشه ساکت نماید.
دوم. طبیعی است که استمرار بیداری اسلامی، شکل گیری انقلاب های عظیم و به ویژه، جهت گیری این انقلاب ها به سمت اسلام حقیقی، موضوعی نیست که قدرت های باطل با آن کنار بیایند. حقیقت این است که به خصوص پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در ایران، اسلام سیاسی، مهم ترین مانع در جهت تداوم برنامه های سلطه گرایانه غرب در جهان شناخته شد است. در چنین شرایطی، شکل گیری بیداری و از آن مهم تر، جهت یابی آن به سمت تأسیس دولت اسلامی، چالشی مضاعف برای غرب به حساب می آید که می خواهند هر طور که شده بر این چالش تازه غلبه کنند. هرچند باید توجه داشت، از یک طرف، به قول امام راحل (ره) استقرار و به ثمر نشاندن یک نظام اسلامی، بعد از پیروزی انقلاب، به مراتب از پیروزی خود انقلاب، سخت تر و پیچیده تر است و از طرف دیگر، فقر تئوریک اسلام سنّی در عرصه سیاسی و ناتوانی آنها از تفکیک سکولاریته از دولت، و ارائه یک مدل اسلامی برای حکومتداری، واقعیتی است که سرنوشت انقلاب های منطقه را با ابهام روبرو کرده است. اهل سنت به خوبی درک می کنند که از نعمتی که اسلام شیعی به مدد عنصر حیات بخش «امامت» و اصل رکین نیابت از امام معصوم (ع) در عصر غیبت با عنوان «ولایت فقیه»، از آن برخوردار است محرومند و این محرومیت برای آنها همواره گران تمام شده است. البته در اینکه می توان در جوامع سنی مذهب نیز با دست یابی به وحدت و تعامل مذاهب اسلامی، و مبتنی بر تفاسیر مشترک از قرآن و سنت، به مدل های اسلامی حکومتداری مبتنی بر قرآن و سنت رسید، نباید تردید داشت لکن امروز بیش از گذشته بر سر تحقق آرمان وحدت اسلامی مانع سازی شده است که مهم ترین آن تقویت شجره خبیثه سلفیگری در دنیای اسلام بوسیله دشمنان است که امروز به مثابه یک معضل درجه یک، دنیای اسلام را با چالش روبرو ساخته است. با این وجود، تداوم حرکت بیداری و رفع تدریجی موانع در مسیر وحدت در دنیای اسلام هیچگاه امری محال شمرده نشده است و لذا غربی ها با هراس از شکل گیری سطحی مناسبی از وحدت اسلامی و به تبع آن، فراهم شدن زمینه تشکیل نظامات اسلامی میانه رو در دنیای اسلام، به دنبال ریشه کن کردن اصل جریان بیداری اسلامی و به شکست کشاندن انقلاب های اخیر و در رأس آنها انقلاب مصر است.
سوم. کشاندن تصنّعی درگیری ها به سوریه و منحرف سازی افکار عمومیِ مسلمانان از موضوع استمرار بیداری اسلامی تا حصول نتیجه نهایی، به مسأله سوریه و به تبع آن، ایران و حزب الله، طراحی ای بود که غرب با مشارکت رژیم های دیکتاتور و فاسد منطقه- و همراهی منافقانه ترکیه- در دستور کار قرار داد. این طراحی می توانست علاوه بر نجات حکومت های خودکامه و فاجر منطقه و در رأس آنها عربستان سعودی، از سرایت بیداری اسلامی به کشورهایشان، اسرائیل را نیز برای مدتی طولانی از شرّ سوریه به عنوان اصلی ترین خط مقدم مبارزه با خود، آسوده خاطر سازد؛ بنابراین، غربی ها با زیرپا گذاشتن اصول خود، کمک های دست و دلبازانه به کسانی که بیش از همه تهدیدی جدی برای امنیت آنها به شمار می روند و رسمی کردن تجاوز و آدم کشی در سوریه، گران ترین تیر خود را نیز برای توقف یا منحرف ساختن حرکت بیداری اسلامی در منطقه انداختند. باید توجه داشت، موضوع سوریه برای غربی ها، اسرائیل و رژیم های دیکتاتور منطقه و حتی ترکیه می تواند حکم مرگ و زندگی را داشته باشد. در حقیقت، پیروزی بشار اسد در این جنگ تروریستی و نابرابر، و همچنین تثبیت قدرت ایران و حزب الله در سوریه، نه تنها دشمنان سوریه را برای همیشه بی آبرو خواهد کرد، بلکه علاوه بر تقویت جبهه مقابله با اسرائیل در سوریه، یک تشکل عظیم افراطی و تروریستی را به جان خود آنها خواهد انداخت؛ چیزی که از هم اکنون نشانه های آن پیداست.
چهارم. شکست غرب در سوریه، مستلزم یک نسخه پیچی جدید برای خلاص شدن از تبعات جریان بیداری اسلامی بود. غربی ها به خوبی می دانند که جریان اخوان المسلمین تنها جریانی است که می تواند با بهره مندی از سابقه طولانی، امتداد منطقه ای، تفکر ضد صهیونیستی و از همه مهم تر، پایگاه قوی اجتماعی، به انقلاب های منطقه خصوصاً انقلاب مصر جهت اسلامی بدهد؛ با این ملاحظه، آلوده سازی اخوان و آوردن آن به پای میز معاملات کثیف، فریب دادن برخی از سران آن با وعده و وعیدهای جذاب ولی پوچ و از همه مخاطره آمیز تر، دادن آدرس های غلط به آنان در مدیریت امور داخلی کشورِ بحران زده ای چون مصر، نخستین گامی بود که می توانست این تشکّل ریشه دار اسلامی را در پیاده سازی اهدافی که فلسفه وجودی آن اقتضا می کرد، زمین گیر سازد. با این حال، این گام برای غرب زمانبر و تا حدی غیرمطمئن می نمود؛ لذا تهیه طرحی دیگری همراه با چاشنی استبداد و خشونت، گام دومی بود که برای زمین گیر کردن کامل اخوان المسلمین و به انزوا کشاندن آن برای همیشه در دستور کار قرار گرفت. برای این امر، پرداخت هزینه هایی چون تعویض امیر قطر تا بحران سازی در ترکیه نیز قابل تحمل می نمود؛ با این وصف، آغاز پروژه ای تازه با عنوان «اخوان زدایی» و «انقلاب دزدی» در مصر آغاز شد با این ملاحظه که تحولات سیاسی جدید در مصر می توانست به شکل گیری تحولات مشابه ای در تونس و حتی لیبی هم منجر گردد. در این میان، اشتباهات چشم گیری بخشی از اخوانی ها و به خصوص مرسی، زمینه را برای همراهی جمع قابل توجهی از مردم خصوصاً اقشار محروم با این پروژه فراهم ساخت. مهم ترین اشتباه مرسی در مصر، اعتماد به امریکایی ها از یک طرف، و فاصله گرفتن از جمهوری اسلامی ایران به عنوان عنصر موثر در شکل گیری انقلاب مصر و مهم ترین حامیِ قابل اعتماد برای تثبیت حاکمیت اسلامگراهای میانه رو در مصر بود. حتی مرسی برای نشان دادن فاصله خود با ایران و بی خطر جلوه دادن مصر جدید برای اسرائیل، به حرکت های احمقانه ای چون پیوستن کورکورانه به مخالفان سوریه، شیعه ستیزی و یا کمک پنهان به اسرائیل به منظور تنگ تر کردن محاصره غزه دست زد که می توانست هزینه های قابل توجهی را برای او ایجاد کند؛ هزینه هایی که مرسی تصور می کرد با چک سفید امضاء، اما بی محل امریکایی ها از عهده پرداخت آن برخواهد آمد.
پنجم. امروز مصر در شرایط اسفباری قرار دارد. مرسی اشتباهات زیادی مرتکب شد اما حساب او را باید از حساب کل اخوان المسلمین جدا کرد. مطمئناً جمهوری اسلامی ایران نمی تواند از بحران جدیدی که در مصر به وقوع پیوسته و قربانی اصل آن اسلامگراهای میانه رو هستند خوشنود باشد. نباید فراموش کرد که به نتیجه رسیدن پروژه غربی ها در مصر- به مثابه آلترناتیو پروژه سوریه- می تواند سال های متمادی زمینه حاکمیت اسلام در مصر و شکل گیری جبهه ضد اسرائیلی در آنجا و برخی دیگر از کشورهای منطقه را کاهش دهد لذا نمی توان نسبت به آن بی تفاوت بود و نقش تماشاچی را بازی کرد.
ششم. آنچه هم اکنون با همکاری پنهان و آشکار غربی ها در مصر در حال وقوع است، یک حرکت ارتجاعی محض و لگدکوب کردن آزادی سیاسی و دموکراسی در این کشور است. پروژه ای که قرار بود چاشنی آن استبداد و خشونت باشد، استبداد و خشونت، تمام موجودیت آن را فراگرفته است. فهم این واقعیت چندان هم سخت نیست. رئیس جمهور قانونی یک کشور که با رأی اکثریت مردم انتخاب شده، از سوی ارتش، در یک حرکت غیرقانونی آن هم بدون هرگونه محاکمه عادلانه، دستگیر و در محلی نامعلوم زندانی می شود، سیاستمداران طرفدار او به اتهامات واهی به شکل گروهی دستگیر می شوند؛ چند هزار تن از مردمی که در خیایان ها به اقدام کودتاگرایانه غربگراها اعتراض می کنند، با خشونت آمیزترین شکل ممکن یعنی با گلوگه های جنگی به قتل رسیده یا زخمی می شوند و جنایت ها همچنان ادامه دارد. این حوادث بیش از پیش چهره ریاکارانه و مکّار غربی ها و در رأس آن امریکا را نشان می دهد؛ این قاعده پلید و شیطانی که آزادی تنها زمانی خوب است که به نفع غرب باشد، نتیجه دموکراسی تنها زمانی برای غربی ها قابل قبول خواهد بود که به سود آنها تمام شود و نقض حقوق بشر وقتی مهم می شود که منافع غربی ها در میان نباشد! مرثیه درناکی است که امروز باید برای آزادی و دموکراسی خواند. مرثیه ای که می تواند برای رهبران دلسوز و انقلابی جهان اسلام که هنوز در دل خود به غربی ها و خصوصاً امریکایی ها به چشم شریکی قابل اعتماد می نگرند و یا در این زمینه در دودلی به سر می برند، عبرت آموز تلقی شود. باید توجه داشت، که مرعوب شدن در برابر ابهت پوشالی قدرت های استکباری سزاوار اهل مبارزه نیست و تاریخ گواهی می دهد که خداوند زمانی استخوان های شکسته ملتی را بازسازی فرمود که صبر و مقاومت در برابر مستکبرین را سرلوحه اعمال خود قرار دادند. به فرمایش امیرالمؤمنین علی (ع)، کسانی که گمان می برند که دنیا تا ابد به کام مستکبران خواهد بود و تازیانه و شمشیرشان از سر ملت ها کنار نخواهد رفت، در اشتباهند زیرا سهم آنان تنها جرعه ای از زندگی لذت بخش است که مدتی آن را می ممکند، سپس همه آنچه را که نوشیده اند بیرون می ریزند.« العَیشِ یتطعَّمونَها بُرهَه، ثم یَلفِظونَها جُمله!»
حجت الاسلام رضا غلامی
رئیس مرکز پژوهش های علوم انسانیِ اسلامی صدرا