حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای غلامی، رئیس مرکز پژوهش های فرهنگی و اجتماعی در مصاحبه با خبرگزاری مهر :به نظر مي رسد كار فرهنگي در اين عرصه، مستلزم مواجهه ريشه اي تر با موضوع است و الا ممكن است دچار حركت هاي مقطعي و ناموفق در اين عرصه شويم. اگر ملاحظه بفرماييد، الگوی مصرف در میان ملت ها به شدت از جهان بینی آن ملت ها متاثر می باشد. به عبارت دیگر، نوع نگاه به انسان، زندگی فردی و اجتماعی و به ویژه طبیعت، خواسته یا ناخواسته، نحوه مصرف مردم را تعیین می کند. در واقع، فکر و اندیشه از بطن جهان بینی متولد می شود؛ هسته مرکزی و سخت همه فرهنگ ها اندیشه و فکر آنها است؛ اقتصاد بر فرهنگ رایج تکیه دارد و در نتیجه الگوی مصرف در جوامع گوناگون بیش از هر چیز به فکر و فرهنگ آن جوامع وابسته است.
گسترش مصرف زدگي محصول فكر و انديشه غربي است.
ما نمي توانيم منكر اين واقعيت باشيم كه به ويژه در زمينه فرهنگ اقتصادي از انديشه و فرهنگ غرب متاثر هستيم؛ غرب از زمان ظهور انسان باوری رنسانسی که نقطه کانونی جهان بینی سکولار محسوب می شود، با اعتماد به نفسی جدیدی که در مورد توانایی اش بر استیلای بر جهان از پایه دگرگون کردن آن کسب کرده بود، زمینه انتقال اندیشه کمال و پیشرفت انسان از طریق صعود به سمت خداوند يعني سنت را به بُعد دنیوی و زودگذر يعني تجدد مهیا نمود كه اين تغيير اساسي را بايد شروع جريان خطرناك مصرف زدگي در دنياي جديد تلقي كرد. بايد توجه داشت كه جهان بینی الحادی، جهان مادی را واقعیتي می داند که از مراتب عالی تر وجود مستقل است و لذا بشر می تواند بر آن سیطره مطلق و بی چون و چرا پیدا نموده و آن را در جهت پیشرفت خود به خدمت درآورد. تجدد که از قرن هجدهم و هم زمان با انقلاب صنعتی به سرعت از اروپا خارج و به اقصی نقاط جهان ترویج شد، به دلیل جذابیت های دنیوی خود، به عُمق زندگی روزمره و به تبع آن شخصیت و رفتار انسان ها نفود کرده و تغییراتی ریشه ای در سبک زندگی انسان ها بوجود آورد. در حقيقت، خود شیفتگی که علم و تکنولوژی جدید از قرن هفدهم به بعد در به اوج رساندن آن سهمی به سزا داشت، انسان را به سرعت به عنصری لذت جو و طالب امتیازات مادی چشم گیر و بی چون و چرا تبديل نمود که به دست آوردن آن جز از طریق مصرف بی رحمانه ذخائز طبیعت که جهان بینی جدید بر خلاف جهان بینی الهی دیگر به او به چشم دوست نمی نگریست، ممکن نبود. ما الان با بحران جهاني محیط زیست روبرو هستيم. به نظر مي رسد مهم ترين پيام بحران محيط زيست اين است كه در تصور انسان از خود و ارتباطش با طبیعت، که زمینه آن از قرن هفدهم به این طرف در غرب فراهم شد، و همچنين در به فراموشی سپردن دین که انسان و جهان را در یک وفاق و هماهنگی عظیم می دید، خطایی بزرگ در کار است.
مصرف بالا و مستمر خواست نظام سرمایه داری است.
از طرف ديگر، نظام سرمایه داری که نسبت تنگاتنگی با رشد علم و تکنولوژی و به تبع آن شکوفایی صنعت در غرب دارد، با اتکاء به لیبرالیسم که به عنوان دین جدید انسان غربی، از جهت فکری، فرهنگی و سیاسی زمینه تداوم نظام سرمایه داری را فراهم می کند، توانست با خارج کردن رقباي سرسخت خود به ويژه کمونیسم، خود را به نظامی جهانی برای پیشرفت تبدیل نماید. نظام سرمایه داری که از جدا شدن اخلاق از اقتصاد لیبرالیستی به شدت منتفع است، با تعریف تازه از قدرت که بر محور انباشت ثروت و ثروت اندوزی صورت گرفت، بالا بردن تولید به بیشترین حد را مبنای پیشرفت معرفی نموده است که این جز با تشویق افزایش بی رویه مصرف ممکن نيست. مصرف بالا علاوه بر آنکه می تواند به ارتقاء تولید منجر شود، به انحصار ثروت در دست طبقه ای خاص از جامعه يا همان متولیان خودخوانده دنیا نیز کمک می کند. ضمن اينكه بايد توجه داشت كه سياست براي سرمايه داران به منزله امتداد مديريت منابع خصوصي است و دولت ليبرالي به نحوي تناقض آميز، به مدد آزادي به دفاع از موقعيت هاي مادي به دست آمده مي پردازد.
به اعتقاد من، نظام سرمایه داری که حیات خود را در تولید بالاتر و تکثیر ثروت می داند، تاکنون با دراختیار داشتن بنگاه های تبلیغی و رسانه های صوتی و تصویری دنیا و لگدمال کردن معیارهای اخلاقی، از هر روشی برای تشویق مردم به مصرف بیشتر استفاده نموده است. در حال حاضر، دستگاه های تبلیغی نظام جهانی سرمایه داری افزایش مصرف را به مثابه لذت بیشتر و در نتیجه خوشبختی معرفی می کنند چنانکه بسیاری از مردم اقصی نقاط جهان به این موضوع باور پیدا نموده و مصرف بیشتر را علامت خوشبختی و همچنين هویت مند شدن و تشخص یافتن در دنیای متجدد تلقي می كنند.
هفت عامل اساسي مصرف زدگي
به نظر مي رسد بتوان از هفت عامل اساسي براي رشد مصرف گرايي در جهان و به تبع آن ايران نام برد. خودشیفتگی که در واقع ناشی از فردگرایی است، مهم ترین عامل در بی تعهدی در قبال طبیعت ، جامعه و نسل های بعدی و به تبع آن مصرف بی رویه قلمداد می شود. عامل بعدي لذت جويي است. لذت جویی مادی خاصه طلب لذت هاي آنی، تعریف تازه زندگی متجدد از خوشبختی است که مصرف گسترده از لوازم طبیعی آن به شمار می رود.
عامل ديگر تكنولوژي است كه صرف نظر از فوائد بي شمار آن براي بشر، به مصرف گرايي كمك شاياني نموده است. بايد توجه داشت كه تکنولوژی که کاربرد مستقیم علم جدید است، همچنان در پی دخل و تصرف در طبیعت با تمام توان و بی اعتنایی کامل نسبت به جوانب کیفی طبیعت و آنچه سرانجام بر سر محیط انسانی و طبیعی می آید، مي باشد چنانکه بسیاری از منتقدان تکنولوژی جدید در خود غرب، در این که تمدن انسانی بتواند از این مهلکه جان سالم به در ببرد، تردید بسیار دارند. البته به اعتقاد من، تغييراتي كه سال هاي اخير در تكنولوژي شاهد آن هستيم به طور خاص ظهور تكنولوژي هاي سبز اميدهايي را براي امكان خروج بشر از اين مهلكه ايجاد نموده است.
عامل ديگر برخورداري است. برخورداری به معنای بالا بودن سطح درآمد و به تبع آن، قدرت خرید که امروز با لحاظ مصرف گسترده ذخائر طبیعی نسل های بعدی نصیب بخشی از مردم جهان شده است، نتیجه طبیعی آن مصرف بی رویه می باشد. البته امروزه مصرف زدگی تنها شامل عناصر برخوردار نمی باشد بلکه عناصر غیر برخوردار و فقیر نیز برای یافتن تشخص در جامعه متجدد و با تغییر اولویت های مصرف خود، به نوعی دچار مصرف زدگی شده اند.
به اعتقاد من، عامل مهم ديگر گسترش شهرنشيني است. سرطان جدید رشد شهری که به قیمت تخریب منابع انسانی و طبیعی صورت گرفته و البته خود مرهون رشد گسترده علم و تکنولوژی جدید است، با فاصله انداختن میان انسان، طبيعت و چرخه تولید، خود در مصرف زدگی نقش کلیدی دارد.
يكي ديگر از عوامل اصلي مُدگرايي است. در واقع، مُدگرایی بزرگ ترین ترفند کارای نظام سرمایه داری برای بالا نگاهداشتن تولید می باشد که طی سده اخیر همچون خوره به جان بشر افتاده و مصرف را به بالاترين سطح رسانده است.
و به اعتقاد من، هفتمين عامل، تجمل گرايي است. تجمل گرایی که در گذشته جزء شخصیت جاافتاده طیف ثروتمند جوامع محسوب می شد، هم اینک تدریجا در حال فراگیر شدن می باشد. در حقیقت، تجمل گرایی با وجود هزینه غیر قابل تحمل و بعضا رنج آوری که برای طیف متوسط جامعه ایجاد کرده، نوعی تشخص در دنیای متجدد محسوب می شود كه امروزه از سوي طيف ثروتمند ترويج مي شود. بايد توجه داشت كه تبديل شدن طيف ثروتمند به الگو به منزله جابجايي در ارزش هاي يك جامعه است و نبايد از كنار آن به سادگي عبور كرد.
هفت پیامد مصرف زدگی براي كشور ما
نبايد ترديد داشت كه مصرف زدگي براي يك كشور بسيار خطرناك است. من در اينجا فقط به برخي از مهم ترين پيامدهاي مصرف زدگي براي كشورمان اشاره مي كنم:
يك. مصرف زدگی کشور را در برابر بحران های احتمالی ( اعم از طبیعی و غیر طبیعی ) به شدت آسیب پذیر می سازد.
دو. مصرف زدگی قشر متوسط و فقیر را همواره در ضعف و فقر نگاه داشته و فرصت رشد را از آنها می گیرد.
سه. مصرف زدگی ذخائز طبیعی کشور ( خصوصا ذخائر تجدید ناپذیر ) را نابود ساخته و امکان دست یابی نسل های بعدی به این ذخائز را ناممکن می کند.
چهار. مصرف زدگی مدیریت کشور را همواره در روزمرگی، سنگيني و كُندي نگاه داشته و امکان برداشتن گام های بلند را غیرممکن مي كند.
پنج. مصرف زدگی کشور را از پیشرفت که لازمه آن برخورداری کشور از بُنیه قوی اقتصادی و نقدینگی بالا است، محروم می سازد.
شش. مصرف زدگی اقتصاد کشور را از توجه نمودن به اولویت های تولید ، ارتقاء کیفیت و کشف بازارهای فراملی و به تبع آن رقابت بازمي دارد.
هفت. مصرف زدگی کشور را دچار برخی بیماری های فرهنگی نظیر تضعیف روحیه تعاون و همکاری، تضعیف ایثار ، ترجیح دادن منافع فردی به جمعی، مسئولیت ناشناسی نسبت به سرنوشت کشور و نسل های آینده، تنبلي عمومي و غیره خواهد ساخت.
اصلاح الگوي مصرف هم زمان از طرق مقابله با اسراف، تبذير و ارتقاء بهره وري صورت مي گيرد.
وقتي صحبت از اصلاح الگوي مصرف به ميان مي آيد، طبعا منظور صرفا مقابله با مصرف زدگي يا اسراف نيست بلكه به گمان من دو عنصر ديگر يعني مقابله با تبذير و همچنين ارتقاء بهره وري در اصلاح الگوي مصرف دخالت دارند. بايد توجه داشت كه خطرات تبذير يا پايين بودن بهره وري در كشور كم تر از خطرات اسراف نيست. البته در اينجا توجه به سهم ها و نقش ها در ارتباط با جلوگيري از اسراف، جلوگيري از تبذير و ارتقاء بهره وري ضروري است. به نظر مي رسد سهم دولت در مقابله با تبذير و ارتقاء بهره وري نسبت به سهم عامه مردم به مراتب بيشتر است.
اصلاح فرهنگ عمومي در زمينه مصرف اساسي ترين كار محسوب مي شود.
تصور مي كنم ما براي تغييرات فرهنگي در اين عرصه كه البته زمان بر مي باشد، بابد هم زمان به دو نوع اقدامات ايجابي و سلبي در دستگاه هاي فرهنگي كشور توجه داشته باشيم چراكه علاوه بر اينكه لازم است كارهاي زيادي براي ترويج مصرف صحيح در كشور صورت گيرد، گاهي اوقات محصولات فرهنگي ما خود ناخواسته به مصرف گرايي يا تبذير دامن مي زند كه بايد جلوي آنها نيز گرفته شود. علاوه بر اين اگر قرار بر شكل گيري يك حركت فرهنگي قوي در اين زمينه باشد كه به اعتقاد بنده شكل گيري چنين حركتي كاملا ضروري است، بايد ابتدا از اصلاح دورني شروع نمود. يعني دستگاههاي فرهنگي كشور بايد ابتدا خود را ملتزم به اصلاح الگوي مصرف نمايند. اگر دستگاه ها در اين زمينه موفق شوند طبيعي است كه مي توانند به رسالت فرهنگي خود در قبال مخاطبانشان به درستي عمل كنند. البته اين ملاحظه قويا وجود دارد كه در كل مصرف فرهنگي ما در كشور پايين تر از نُرم هاي جهاني است. با اين حال معتقدم كه از همين منابع و امكانات موجود نيز درست استفاده نمي شود و بهره وري در دستگاه هاي فرهنگي كشور بسيار پايين است.
دو اقدام پژوهشي مهم كه بايد در آينده نزديك به پشتوانه و موضوع فعاليت هاي تبليغي تبديل شوند
با توجه به عرايضي كه در ابتدا داشتم، ترديد نمي توان داشت كه با الگوي غربي پيشرفت نمي توان به اصلاح ريشه اي الگوي مصرف در كشور پرداخت لذا بايد سرمايه گذاري پژوهشي در مراكز تحقيقاتي علوم انساني كشور در جهت دست يابي به الگوي اسلامي- ايراني پيشرفت گسترش يابد. مقام معظم رهبري نيز در سال هاي اخير بارها بر اهميت دست يابي به چنين الگويي تاكيد داشته اند.
از طرف ديگر ما امرزو منتقد رواج سبك زندگي غربي در كشور هستيم اما نيامده ايم سبك زندگي اسلامي ايراني را به درستي معرفي و تبليغ كنيم. البته اين كار بيش از هر چيز به پژوهش نياز دارد. لذا سرمايه گذاري پژوهشي در جهت دست يابي به سبك زندگي اسلامي ايراني متناسب با شرايط روز يكي ديگر از ضرورت هاي ورود ريشه اي به اين عرصه يعني اصلاح الگوي مصرف محسوب مي شود كه اميدواريم از طرف مراكز تحقيقي علوم انساني كشور مورد عنايت قرار گيرد.
دستهها