غلامرضا جلالی

تقسیم (طبقه‌بندی) از مفاهیم اساسی در زندگی مدنی انسان است و به تعبیر شیخ محمدرضا مظفر اگر تقسیم نباشد، معانی و الفاظ، زاده نمی شوند. در فلسفه صدرایی، تقسیم به روشی گفته می شود که قیدهای گوناگونی را بر یک شی‌‌ مبهم (مقسم) اضافه و آن شئ را در گوناگونی های خود، توزیع و اجزا ( اقسام) آن را شناسایی کند. این اقسام، مقسم خود را که یک واحد مبهم است، به وجود می آورد. طبقه‌بندی علوم در منابع کهن اسلامی، ریشه در دو منبع وحی و عقل دارد که مبتنی بر تجربۀ ذهنی و عینی اندیشمندان اسلامی و منبعث از هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی و روش‌شناسی برگرفته از نگاه توحیدی است؛ در‌نتیجه، یک رابطه پویا در طبقه‌بندی اندیشمندان مسلمان میان فلسفه اسلامی و گونه‌های مختلف دانش به‌ویژه علوم طبیعی، ریاضی و انسانی وجود دارد. اما در شرایط کنونی، ما برای دستیابی به یک طبقه‌بندی پاسخ‌گو، نیازمند تعیین وضعیت در برابر سه مسئله اصلی هستیم:
نقد تاریخی
تقسیم دانش تحت‌تأثیر دیدگاه‌های پیشین و منابع تاریخی است. اتفاقی که لازم است بیفتد، فهم این نظریه‌ها و نقد آنها در مسیر سنت‌‌یابی است. نقد تاریخی می‌تواند سرآغاز شکل‌گیری تقسیم علوم، مبانی، مبادی و مسائل دانش‌ها، خطا در تطبیق معانی و اصطلاحات، کندوکاو منابع اصلی و فرعی علوم و تبیین چگونگی تکامل این دانش‌ها باشد. نقد تاریخی با توجه به جایگاه و نقش تأثیرگذار خود، پیامدهای زیر را می‌تواند به دنبال داشته باشد:
الف) در نقد تاریخی، ما با سنت‌های علمی روبه‌رو خواهیم شد که در تمدن اسلامی شکل گرفته است؛ اما بسیاری از این سنت‌ها امروزه از میان ما رخت بربسته و نبود آنها از عوامل انحطاط جوامع علمی ما به‌شمار می‌آید.
ب) ما در کند‌وکاو آثار نوشتاری باقی مانده از قرون نخستین اسلامی، در کنار نوعی روحیه تحقیق و ابداع در میان اهل علم، با رده‌بندی علوم برحسب واقعیت و عینیت روبه‌رو هستیم. برخی از حکمای اسلامی ازجمله حکیم ملاصدرا، تقسیم علم را داخل در انقسام‌های طبیعی می‌داند نه قراردادی و اعتباری و نه تقسیم مصنوعی. این اقسام از واقعیت نفس‌الامری برخوردار هستند، یعنی نحوه حصول عینی آنها در ذهن است؛ مثل اراده، قدرت و لذت که حالات حقیقی نفسانی شمرده می‌شوند.
ج) به‌رغم اهمیت تدوین تاریخ علم، تاریخ کلاسیک علوم در جهان اسلام و ایران تدوین نشده است.
د) نهال دانش به‌طور کامل در جهان اسلام وقتی رشد یافت که با آثار یونانی، هندی، فارسی ترجمه شد. در این منابع، علم به عنوان بخشی از معرفت فلسفی معرفی شده است؛ یعنی ماهیت علم، مسبوق به ماهیت معرفت فلسفی شد، به همین دلیل، تقسیم علم نیز در منابع فلسفی و به تبع فلسفه انجام یافته است.

گزارش وضعیت کنونی علم در ایران
گام بعدی پس از نقد تاریخی، تبیین وضعیت موجود است. با توجه به تحولات تند و پرشتابی که تولید دانش در ایران معاصر دارد و هر روز رشته‌های نوین و منابع و آثار نوگرایانه ظهور و بروز پیدا می‌کند، و جامعه علمی هر روز بیشتر، توانایی‌های خود را در تولید دانش نشان می‌دهد، به گزارشی جامع و روشنی در بحث تولید دانش نیاز داریم.

پارادایم جدید
گام سوم در بحث تقسیم علم و رده‌بندی دانش‌ها ارائه یک الگو و پارادایم جدید است. پارادایم، نظامی از باورداشت‌های بنیادی یا جهان‌بینی است که سنت پژوهشی منسجمی را معرفی می‌کند و پژوهشگر را نه تنها در انتخاب روش، بلکه به شیوه‌های بنیادی در حوزه‌های معرفت‌شناختی و هستی‌شناختی جهت می‌دهد.

روش‌شناسی
روش‌شناسی یا نظام تطبیق ادراکات با موضوعات، وسیله دستیابی به اتقان یک دانش است و برای تطبیق نظام ادراکات با نظام موضوعات از آنها استفاده می‌شود. درواقع روش‌های هر علم، مناسب و پذیرفته آن علم برای شناخت هنجارها و قواعد آن است.

هستی‌شناسی
هستی‌شناسی یا نظام حاکم بر موضوعات، بخش اصلی یک پارادایم است که با حقیقت وجود؛ اعم از ذهنی یا خارجی یا نفس‌الامری، مرتبط است. دلیل توجه حکمای اسلامی، در رده‌بندی علوم به بحث وجود (نظام موضوعات) را از بیان خواجه نصیرالدین طوسی (۵۹۷-۶۷۲هجری قمری) در اخلاق ناصری می‌توان به دست آورد. ایشان به‌طور کلی، حکمت را «دانستن همه چیزها چنان که هستند» تعریف می‌کند،  یعنی نوعی وحدت میان هستی و دانش را اذعان دارد. غیاث‌الدین منصور دشتکی (۸۶۶ ــ پیش از۹۵۰) از پایه‌گذاران مکتب شیراز، نیز بر این باور است که جستجوی هر چیزی ــ از جمله علوم ــ پس از علم به وجود آن، امکان‌پذیر است. ایشان ضمن اینکه بازگشت همه دانش‌ها را به علم الهی (فلسفه اولی) می‌داند، روشن می‌کند که تمایز دانش‌ها، ریشه در تمایز موضوع آنها دارد و موضوع دانش‌ها یک امر وجودی و عینی است.

دیدگاه ها غیر فعال شده اند.