تئوري وحدت حوزه و دانشگاه در انقلاب اسلامی  و رهيافتي بر استعاره‌معناگرای  قدرت در علوم

 (بررسي موردي حقوق عمومي)

اسماعيل آجرلو )کارشناس ارشد معارف اسلامي و حقوق(

چکیده:

جهان آينده چه نوع قدرتي را ايجاب مي­نمايد و نسبت انقلاب اسلامي با آن چگونه است؟ حيطه تأثير و تأثر اين قدرت با مولفه‌هاي باز تعریف حقوق عمومي از نگاه انقلاب اسلامي كه حقوق اداره جامعه و حاكمیت اسلامی است چگونه شكل مي‌گيرد؟ اين امر البته بستگي به اقتضائات، نيازها و خلأهاي اين عصر دارد. عصري که به عصر مدرنيته معروف شده و بزرگترين چالش آن بحران معنا(خلأ معنوي، کمبود انديشه و نرم­افزار زندگي و تفسير از عالم و آدم)است. پس جنس قدرت و الزامات حقوق حكومت در اين شرايط "از جنس معنا" بوده و مولفه ايجاد کننده آن "معناگرايي" است. خلأ معنا و معنويت در جهان مدرن به دليل رويگرداني انسان مدرن از دين و نگاه وحياني بوجود آمده است. لاجرم بازگشت به معنا نيز جز با إحياء و تجديد حيات دين به عنوان تنها منبع معنا بخش زندگي بشر با محوريت "توحيد" ممکن نخواهد بود. البته اين امر به همراه خود مسأله خروج از اتمسفر انديشه، فرهنگ و تمدن مدرن را نيز مي­طلبد. در عمل اين بازتوليد معرفتي با تعامل ارزش و دانش شكل مي‌گيرد كه در ادبيات انقلاب اسلامي تحت عنوان وحدت حوزه و دانشگاه تئوري‌پردازي شده است. لذا مدعاي اين مقاله آن است که انقلاب اسلامي ايران به عنوان احياگر تفکر وحياني و اسلامي با دو ويژگي توليد معنا(مبتني بر مباني ديني خود) و نفي مدرنيسم معرفتي، مقدمات لازم جهت اجرايي شدن تئوري وحدت حوزه و دانشگاه و بتبع آن توليد قدرت و تأثيرگذاري جهاني را شامل مي­باشد. پس مهمترين عامل تعريف استعاره نوين معناگرا در توليد قدرت وقوع انقلاب اسلامي در سال 1357 تعبير مي‌گردد.

کلیدواژه‌ها : انقلاب اسلامي، قدرت، حاکميت اسلامي، حقوق عمومي، استعاره، تجدد، معنا گرايي

Top of Page

 

نقد وضعیت علوم انسانی رایج در پرتو گفتار پسا استماری

پسا شرق شناسانه با تاکید بر زیست بوم دینی جامعه ایرانی

محسن احمدی (دانشجوی کارشناسی ارشد علوم اجتماعی دانشگاه تهران )

سلمان ایزدی (دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق  عمومی دانشگاه تربیت مدرس)

چکیده :

از بدو تاسیس دانشگاه تهران به عنوان نماد اموزش عالی ،بسترسازی برای پیوند زدن دانش های جدید با ساختار و شرایط جامعه ایرانی ،همواره از مبرم ترین مسائل مورد نظر بوده است که این امر برای رشته های علوم انسانی بدلیل سرو کار داشتن با فرهنگ جامعه، از شدت و حساسیت بیشتری برخوردار بوده است .

مسئله اساسی که علوم انسانی از بدو تاسیس در ایران با ان مواجه بوده و این مسئله بعد از انقلاب اسلامی نیز به انحاء مختلف وجود داشته است ،مسلط بودن گفتمان شرق شناسی بر حیطه های نظری و عملی مختلف موجود در علوم انسانی بوده و هست و از همین منظر ما در این مقاله مترصد انیم که با در نظر گرفتن تحولات اندیشه ای-معرفتی رخ داده در غرب و تحولات و تغییرات  عینی ملازم با ان تحولات معرفتی ،در پرتو گفتار پسا استماری پسا شرق شناسانه به عنوان چارچوب تئوریک مقاله ،به  نقد گقتمان شرق شناسی حاکم بر علوم انسانی رایج در ایران با تاکید بر رشته های دانشگاهی بپردازیم.

از طرف دیگر به عنوان نمونه ای که علوم انسانی دانشگاهی ما با فرهنگ بومی جامعه ما سنخیت ندارد ودر تسلط گفتمان شرق شناسانه می باشد  ، با در نظر گرفتن روش شناسی اسنادی و  با امعان نظر و مستند به تحقیقات تجربی موجود، ضمن اشاره به  زیست بوم دینی  جامعه ایرانی بر عدم بازنمایی دین در علوم انسانی موجود  تاکید داریم  و در ادامه به عنوان یک نقد بیان می داریم که علوم انسانی رایج در ایران با توجه به رشته های دانشگاهی ،توجه مطلوب و شایسته ای به دین به عنوان عصاره فرهنگ ایرانی نداشته است .در اخر نیز به عنوان نتیجه بیان می داریم که علوم انسانی برای جلوگیری از عقیم و ابتر بودگی خویش در وضعیت کنونی باید در پرتو گفتار پسا استماری پسا شرق شناسانه به بسترهای بومی و سازگاز با فرهنگ جا معه ایرانی توجه بیشتری را مبذول دارد.

کلیدواژه‌ها : وضعیت علوم انسانی .گفتمان شرق شناسی .گفتار پسا - استعماری .گفتار پسا -شرق شناسانه .زیست بوم دینی جامعه ایرانی .

Top of Page

 

مبانی انسان شناسی هنر از منظر قرآن

علیرضا آرام ( دانش آموخته حوزۀ علمیه/ دانشجوی کارشناسی ارشد فلسفۀ هنر دانشگاه ادیان)

چکیده :

در این مقاله تلاش شده است با تشریح موقعیتِ انسان در آثار هنری، تفصیل نگاهِ مندرج در قرآن به مقام انسان ارائه گردد تا از این طریق، سرمشقی برای هنر از منظر قرآن ترسیم شود.

در هر اثر هنری، انسان در دو «موقعیت حتمی» و دو «موقعیت اختیاری» قرار دارد؛ موقعیت­هایِ حتمی انسان قرار داشتن در مقام مولف و مخاطب است و دو موقعیتِ اختیاری او هم قرار داشتن در مقام موضوع و درون‌مایۀ اثر هنری می­باشد. شناختِ نگاه مندرج در قرآن به بایسته­های این موقعیت­ها، در گرو شناختِ نگاه عمومی این منبع به انسان به مثابهِ اشرف مخلوقات (نگاه توصیفی) و آفریده­ای در مسیر تعالی (نگاه دستوری) است. با درک این دو نگاه عمومی (توصیفی و دستوری) می­توان نگاه مطلوب قرآن به انسان را در چهار موقعیت: مولف، موضوع، درون­مایه و مخاطبِ اثر هنری مورد استنباط قرار داد. با شناختِ مقام انسان در هنرِ مطلوب دین، مهم­ترین مبنای نظری هنر دینی فراهم می­گردد.

Top of Page

 

مقایسه ارزش­های اخلاقی از منظر فلسفه اسلام و فلسفه سکولار

علیرضا آزادی ( کارشناسی ارشد جامعه­شناسی)

محسن رجبی (کارشناس ارشد جامعه­شناسی )

عاطفه السادات قریشی ( کارشناس ارشد جامعه­شناسی)

چکیده:

تاریخ فلسفه، تاریخ تفکر بشری است و موضوع آن هر آن چیزی است که در حوزه عقل و ادراک انسان می­گنجد. تاريخ تفكر مانند نمایشی است که در چندین پرده اجرا شود. به این معنا که دامنه شمول آن هر چیزی است که در طبیعت و هستی وجود دارد و هر مکتب و فیلسوفی آن را از جنبه­ها و ابعاد مختلف می­نگرد. یکی از شاخه­های مورد توجه در فلسفه شاخه ارزش­شناسی است که خود به موضوعات چند تقسیم می­شود. یکی از این موضوعات بحث اخلاق و ارزش­های اخلاقی در جامعه است. این مفهوم زمانی مورد توجه اندیشمندان الهی و غیر الهی قرار گرفت که زندگی اجتماعی شکل گرفت و انسان­ها به منظور تداوم این زندگی و تامین منافع خود، به وضع قانون روی آوردند. از این زمان به بعد، اخلاق و رعایت قوانین در جامعه، امری بدیهی تلقی می­شد. اين فلاسفه عقيده دارند كه صفات حمیده و خلقیات پسندیده، عامل وظیفه شناسی و معیار درستی زندگی انسان است. جوامع بشری در پرتو اخلاق خوب می­توانند پیوندهای دوستی را بین خود محکم کنند، از حسن روابط اجتماعی برخوردار گردند و به کامیابی و موفقیت برسند.  اما هر چند تمامی اندیشمندان وجود و لزوم قوانین اخلاقی را امری لازم قلمداد می­کنند؛ در تعریف و حیطه­های دخالت آن با یکدیگر همداستان­ نیستند. از این رو مکاتب اخلاقی متفاوت شکل گرفت. غایت و هدف نهایی همه این مکاتب ایجاد یک جامعه ایده­آل است. آن چیزی که وجه تمایز این مکاتب فکری است انسان­شناسی و تعریف­شان از انسان است. در این مقاله نگارندگان قصد دارند مکاتب اخلاقی شکل­گرفته در غرب را با توجه به مبانی انسان شناسی و تعریف آنها از انسان با فضیلت معرفی کند و در نهایت آنها را با مکتب اخلاقی اسلام از حیث تعریف­شان از انسان مقایسه نماید.

کلیدواژه‌ها :اخلاق، رویکرد قانون پرستی، رویکرد جزئی نگری،  رویکرد اسلامی

Top of Page

 

بررسی مساله روح در شبیه سازی انسان

سمانه اسفندانی (کارشناس ارشد دانشگاه تهران؛ مهشید ریسه کارشناس ارشد دانشگاه تهران؛ دکتر محمدرضا امام استادیار دانشگاه تهران)

چکیده :

با توجه به مقوله شبیه سازی با استفاده از سلول های غیر جنسی،که منجر تولید انسانی کامل می شود که در این تحقیق بر آنیم تا به بررسی مساله روح انسان شبیه سازی شده بپردازیم کا ایا این انسان حاصله از شبیه سازی روح دارد و یا دارای روح یکسانی با صاحب سلول های متمایز یافته است

در این پژوهش به بررسی شبیه سازی و مراحل و فرایند آن، و به بررسی روح ازمنظر قران و علم روان شناسی پرداخته شده است.

کلیدواژه‌ها :روح، قران، شبیه سازی، روان شناسی

Top of Page

 

بازگشت پوزیتیویسم و نقد بومی­گرایی علوم انسانی

روح اله اسلامی ( دانشجوی دکتری علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی)

فاطمه ذوالفقاریان ( کارشناسی ارشد علوم سیاسی)

چکیده :

چنین کلیشه شده است که پوزیتیویسم به لحاظ فلسفی و کاربرد در علوم سیاسی روشی کهنه، نقد شده و ناکارآمد است. این مقاله در پی آن است تا برعکس نگاه های انتقادی و انعکاسی ابتدا به شرح مبانی و پیش فرض های زبانی و فلسفی پوزیتیویسم بپردازد و پس از آن تجدید نظرهای معاصر در این روش را نشان دهد. بعد از تحلیل کاربرد پوزیتیویسم در علوم انسانی این نوشتار بومی­گرایی علوم انسانی را که سعی در تولید دانش خاص متنی و کیفی دارد، از همین زاویه مورد نقد قرار می­دهد.

کلیدواژه‌ها : پوزیتیویسم، بومی­گرایی

Top of Page

 

تعلیم و تربیت از منظر نظریه اسلامی عمل در چالش با رویکرد رفتارگرایانه

زهرا اشعری ) کارشناس ارشد فلسفه تعلیم و تربیت، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران(

هاجرالسادات قاسمی )کارشناس ارشد فلسفه تعلیم و تربیت، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران(

چکیده :

رفتارگرایی به عنوان یکی از قدیمیترین نظریات آموزشی، اگرچه توسط رویکردهای پس از خود همواره مورد نقد قرار گرفته است، امروزه همچنان جایگاه خود را در حیطه عملی آموزش و تربیت داراست. نظریه اسلامی عمل با تأکید بر عاملیت انسان، در میان سایر دیدگاههای تربیتی بیشترین فاصله را با این نظریه داراست. در این مقاله، مبانی رفتارگرایی و دلالتهای آن در تربیت از زاویه نظریه اسلامی عمل مورد نقد واقع شده است. در این راستا قانونمندی، عینیت گرایی، منفعل بودن انسان و تحویل گرایی در دو بعد روشی و هستی شناختی آن به عنوان مبانی رفتارگرایی معرفی شده و سپس دلالتهای تربیتی آنها بررسی شده است. قلمرو آموزش و یادگیری دارای فاکتورهای متعددی همچون تعیین هدف، ارزشیابی، انگیزش، روش‎ها، محتوای آموزشی، مربی و متربی است. اما با توجه به عامل بودن انسان، چنانکه در نظریه اسلامی عمل مطرح است، فرایند پیچیده یادگیری در دیدگاه رفتارگرا دچار توهم ساده‎انگاری است. به طوری که این نظریه، تقویت را تنها عامل ایجاد و ادامه رفتار نمی داند، بلکه مهار درونی و نیز عوامل بازدارنده درونی از جمله فاکتورهای محدود کننده آن هستند. همچنین در نظریه اسلامی عمل، یکی از عرصههای بروز و ظهور عاملیت آدمی، اجتماع است. انسان دارای هویتی جمعی است و برهم کنش اعمال انسانها بر هم چیزی فراتر از جمع است. بنابراین ارتباط میان افراد، اعتباری نیست و یکی از جنبههای عاملیت انسان، تعامل اجتماعی است. در واقع، یادگیری آنطور که در نظریه رفتار گرایی مطرح است، مسیری خطی نیست؛ بلکه این فرایند از برهم کنش میل، معرفت و اراده دانشآموز در تعامل با عوامل محیطی حاصل میشود.

کلیدواژه‌ها : رفتارگرایی، نظریه اسلامی عمل، تعلیم و تربیت، تقویت، عاملیت

Top of Page

 

تئوری توسعه نیازها

احمد آقاجری(كارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی)

چکیده:

این مقاله به معرفی و توضیح تئوری جدید توسعه نیازها (NEEDS DEVELOPMENT) (كه از سوی مولف ارائه گردیده است)در زمینه نیازهای انسانی می‏پردازد.در كل تفاوت های مهم تئوری جدید توسعه نیازها و تئوری های پیشین نیازهای انسانی همانند تئوری سلسله مراتب نیازهای آبراهام مازلو(1954)، تئوری ERG كلایتون آلدرفر(1969)،  نیازهای اكتسابی دیوید مك‏كللند(1953)و... را می توان به اختصار اینگونه بیان نمود:

 نخست در تئوری های پیشین همانند تئوری مازلو تنها تأثیر نیاز ها بر تفکر (تاثیر كمبود بر اهمیت) در نظر گرفته می‏شد.ولی در تئوری توسعه نیازها هم تاثیر تفکر بر نیازها(تاثیر اهمیت بر كمبود) و هم تاثیر نیاز ها بر تفکر(تاثیر كمبود در اهمیت) در رابطه‏ای متقابل در نظر گرفته می‏شود.

دوم در تئوری های پیشین به علت عدم در نظر گرفتن تاثیر تفکر،نیازها در قالب یک كلیت واحد در نظر گرفته نمی‏شدند، بلکه بصورت جدا و مستقل از هم و عملکرد آنها نیز در قالب مکانیزم های انعطاف‏ناپذیری همچون كمبود/اهمیت و با نظمی خشك در قالب یك سلسله مراتب خاص در نظر گرفته می‏شدند(مكانیزمهای نوعی).ولی در این تئوری،نیازها تحت تاثیر تفکر فرد در قالب یک كلیت و با مکانیزمهایی منعطف تر در نظر گرفته می‏شوند و به تفاوت های افراد در فرایند ارضاء و فعال شدن نیازها توجه می‏شود(مكانیزمهای توسعه‏ای).

سوم در این تئوری نیاز ها به سه سطح پایه ای، رابطه ای ( اجتماعی) و فکری و در هر سطح به دو نوع نوعی و توسعه ای تقسیم می‏شوند.نیازهای نوعی از مکانیزم های نوعی ( سنتی ) همچون كمبود/اهمیت و نظمی‏خاص خاصی پیروی می‏کنند و نیازهای توسعه‌ای(فكری) كه بر اثر توسعه ناشی از تفكر بر نیازهای نوعی بوجود می‌آیند از مكانیزمهای توسعه‌ای پیروی می‏كنند.

برای اثبات این تئوری از نتایج تحقیقات مشهور و معتبر در این زمینه نظیر وهبا و برایدول(1976)، هال و نوگایم (1968)، آلدرفر(1969)، لاولر و ساتل (1972)، كافر و اپلی (1964) و... استفاده شده است.

به علاوه در حوزه فلسفه اثر حاضر می‏تواند تاثیر بسیاری بر درك ما از نحوه فعالیت تفكر و نیازها در رابطه با هم بگذارد.در حوزه دین و اخلاق نیز این تئوری می‏تواند كاربردی وسیع در فهم دستورات و ارزشهای اخلاقی و نیز آیات اخلاقی قرآن كریم داشته باشد.

Top of Page

 

اسلام، سکولاریسم و تولید دانش سیاسی

دکترمهدی امید   (عضو هیأت علمی پژوهشگاه اندیشه سیاسی اسلام)

چکیده :

تولید دانش اسلامی در عرصه علوم سیاسی منوط به داشتن نگرش است که از سویی سیاست را جزئی جوهری از اسلام تلقی کند و از سویی دیگر اسلام را مولد نوعی معرفت عملی در عرصه دانش سیاسی محسوب نماید. این نوع برداشت از اسلام  را می‌توان  در میان بسیاری از جنبش‌های اسلامی معاصر جهان اسلام از جمله  در انقلاب اسلامی ایران و جنبش اخوان‌المسلین شاهد بود. در نقطه مقابل این دیده‌گاه نگرش برخی از سکولارها، همچون عادل ضاهر قرار دارد که با ذکر  شواهدی، منکر پیوند جوهری میان اسلام و سیاستند و از این رو اسلام را فاقد نوعی معرفت علمی در حوزه دانش سیاسی معرفی می‌نمایند. تحقیق حاضر در صدد است با بررسی آرا‍ء عادل ضاهر در این زمینه، آنها را مورد بررسی و نقد قرار دهد.

کلیدواژه‌ها : اسلامی، سکولاریسم، دانش سیاسی، عادل ضاهر

Top of Page

 

بحران «ارزش» در علوم اجتماعی و پیامدهای آن

تبیین بحران ارزشها در دو معنای متافیزیکی و اخلاقی آن با استفاده از اندیشه ماکس وبر

 

محمّد حسین بادامچی(دانشجوی کارشناسی ارشد جامعه شناسی دانشگاه تهران)

چکیده :

بررسی ادبیات موجود در «فلسفه علوم اجتماعی» نشان می­دهد که «درباره موضوع نسبت علوم اجتماعی و ارزش­ها» عمدتاً دو موضوع با همدیگر خلط شده­اند یا از یکدیگر تمییز داده نشده­اند. یکی موضوع حضور یا عدم حضور ارزشها در نظریه­پردازی علوم اجتماعی و در مواجهه با پدیده­های اجتماعی است که آیا آنطور که پوزیتیویستها تلقی می­کنند، علوم اجتماعی بر آمده از خود واقعیت و بدون دخالت دانشمند شکل گرفته یا کاملاً تحت تأثیر یا بهتر بگوییم تحت تعیّن ارزشهای نظریه­پرداز است. موضوع دوم بحث ارتباط دانش تجربی با ارزشهای اخلاقی است که در علوم اجتماعی اولین بار توسط وبر مطرح می­شود. در اینجا بحث بر سر عینیت و واقع­نمایی گزاره­های علمی نیست بلکه بر سر شأن ابزاری یا ذاتی علوم اجتماعی در دسترسی به ارزشهاست. «عدم استنتاج ارزش از دانش»، «غیرعقلانی بودن حوزه ارزشها» -که از نظر وبر محل نزاع خدایان است- و «ابزاری بودن علوم اجتماعی»، مباحثی است که ذیل این موضوع قرار می­گیرد تا نهایتاً ارتباط علوم اجتماعی با اینگونه ارزشها روشن شود.

در قسمت اول با تحلیل دقیقتر دو مفهوم «ربط ارزشی» و «آزادی ارزشی» وبر، دو معنای ارزشها یکی در معنای «متافیزیکی» و یکی در معنای «اخلاقی» از هم تمییز داده شده و با دو مفهوم پیشین متناظر می­شوند تا با استفاده از آراء وبر «نسبت علوم اجتماعی و ارزشها» بصورت کامل تحلیل شود. در قسمت دوم «چیستی بحران ارزش» در تفکر مدرن با استفاده از آراء صاحب­نظرانی چون نیچه، هورکهایمر، اشتروس و... مورد واکاوی قرار می­گیرد و پیامدهای اجتماعی این بحران در نظر وبر که «قفس آهنین اجتماع» و «راه گمشده علم» است مورد اشاره قرار می­گیرد.

    در قسمت سوم به بازخوانی علوم اجتماعی در جهان پساوبری می­پردازیم و شأن علوم اجتماعی با توجه به بحران ارزشها و الگوهای ممکن برای ادامه حیات علوم اجتماعی پساوبری مورد بررسی قرار گرفته می­شود و آراء هابرماس و سه الگوی علم اجتماعی او که تحت تعین تعلقات بشری است در همین رابطه مورد تحلیل قرار می­گیرد. در نهایت به تبیین نقش علوم اجتماعی در ایران و «حضور فرهنگ بومی در مقام ارزشها» و در مرحله بعدی «دینی و عقلانی شدن علوم اجتماعی» به به عنوان الگوهای بدیل علوم اجتماعی پرداخته می­شود.

کلیدواژه‌ها : ماکس وبر، نسبت علوم اجتماعی و ارزش، ربط ارزشی، آزادی ارزشی، ارزش در معنای متافیزیکی، ارزش در معنای اخلاقی، بحران ارزش، قفس آهنین اجتماع، راه گمشده علم، جهان پساوبری، الگوی بدیل، بومی کردن، دینی کردن

Top of Page

 

جایگاه مؤلفه‌های همبستگی هویت اسلامی در الگوی بومی سازی دانش

دکتر علی باقری دولت آبادی (استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه یاسوج)

علی کرمی ( دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه یاسوج)

چکیده:                                                        

همبستگی ملی به پیوندهایی که مقوّم مفهوم ملت هستند اشاره دارد و متشکل از دو دسته عوامل است: الف) مؤلفه‌های ذهنی که شامل: فرهنگ، اعتقادات، جهان بینی، مذهب و ایدئولوژی می­باشد و ب) مؤلفه‌های عینی از جمله؛ تاریخ، جغرافیا، سیاست و اجتماع. در فرایند تولید دانش بومی و اصولاً الگوی بومی سازی دانش نیز بایستی جامعه، فرهنگ، محیط و مقتضیات تمدنی و تاریخی در نظر گرفته شود. حال سوالی که این جا مطرح می­­شود این است که رابطه­ی بومی سازی دانش و همبستگی ملی در ایران چگونه است؟ به عبارت دیگر همبستگی ملی چه نقشی در فرایند بومی سازی دانش در کشورمان دارد؟ فرضیه­ای که در این پژوهش مطرح می­شود این است که هویت اسلامی به عنوان مولفه­ی ذهنی همبستگی ملی ایران از یک طرف و مولفه­های عینی این هویت اسلامی یعنی جغرافیا، تاریخ، سیاست و اجتماع ایران اسلامی از سوی دیگر مهم­ترین عوامل تعیین­کننده در تولید علم و الگوی بومی سازی دانش به شمار می­آیند و فرایند بومی سازی بدون ایجاد چنین همبستگی­ای امکان وقوع ندارد. به عبارت دیگر ابتدا بایستی همبستگی مطلوبی در حوزه­ی مؤلفه‌های عینی و ذهنی هویت اسلامی شکل بگیرد و سپس برای تداوم این همبستگی و برآوردن لوازم و احتیاجات آن دانش به طور کلی و دانش بومی به طور خاص مفید خواهد بود. جهت­­گیری نهاد­های تولید علم باید پاسخگویی به بحران­ها و معضلات این همبستگی باشد. بنابراین پارادایم دانش بومی و الگوی بومی­سازی دانش بدون وجود مولفه­های ذهنی و عینی همبستگی هویت اسلامی زیربنا و فلسفه­ی وجودی­اش را از دست خواهد داد و این الگو برای به منصه­ی ظهور رسیدن و کاربردی بودن نیازمند توجه به همبستگی هویت اسلامی و عوامل شکل دهنده­ی آن به عنوان بستر تولید و کاربرد دانش بومی است. در این پژوهش سعی خواهد شد با استفاده از رویکرد جامعه شناسی معرفت و علم و استفاده از منابع کتابخانه­ای نقش همبستگی مولفه­های هویت اسلامی در الگوی بومی سازی دانش تحلیل و تبیین شود.

کلیدواژه‌ها : همبستگی ، هویت اسلامی، بومی سازی، مولفه­های ذهنی، جامعه شناسی  معرفت

Top of Page

 

دانشگاه و تولید علم؛ ضرورت­ها و موانع

دکتر علی باقری دولت­آبادی ( استاديارگروه علوم سياسی دانشگاه دولتی ياسوج)

سعیده انفعالی ( دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سياسی دانشگاه دولتی ياسوج)

چکیده :

گام برداشتن در جهت تولید علم و اندیشه از ضرورت­های غیرقابل انکار جامعه­ی بشری است. گرچه علم و اندیشه مقوله­ای جهانی است و دستاوردهای آن در هر نقطه از جهان قابل بهره­وری می­باشد، اما باید اذعان داشت که در درجه­ی اول هر جامعه­ای با شناخت ساختارهای فرهنگی، اعتقادی و بومی خود نیازمند تولید علم و اندیشه است. علم و اندیشه­ای که برآمده از ساختارهای خودی باشد، در حل مسائل و مشکلات داخلی بسیار کارآمدتر خواهد بود و در هدایت جامعه در مسیر مطلوب می­تواند مؤثر باشد. از آنجا که تولید علم از وظایف غیرقابل انکار بخش علمی و دانشگاهی یک جامعه محسوب می­شود؛ به این ترتیب باید بر نقش دانشگاه و دانشجویان در تولید علم در جامعه تأکید داشت. در این پژوهش ضمن اشاره به ساختارهای اجتماعی و فرهنگی جامعه­ی ایران بر ضرورت تولید علم بومی تأکید خواهد شد و معضلات و موانع اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی موجود در روند تولید علم مورد بحث قرار     می­گیرد. در واقع در این پژوهش ما در پی پاسخ به این سؤال هستیم که چه ضرورت­ها و موانع اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، پیش روی تولید علم در ایران وجود دارد؟ انجام این پژوهش با تکیه بر منابع کتابخانه­ای و روش توصیفی- تحلیلی صورت خواهد گرفت.

کلیدواژه‌ها : علم، دانشگاه، تولید علم، ساختارهای فرهنگی،موانع تولید علم.

Top of Page

 

الگوی مطالعه شخصيت با نگرش به منابع اسلامی

ابوالقاسم بشيری ( عضو هيئت علمی موسسه آموزشی پژوهشی امام خمينی گروه روانشناسی)

چکيده :

هدف پژوهش حاضر ارائه الگويی دينی برای مطالعه شخصيت است.الگويي که به توان براساس آن ساخت، پديدآيی و تحول شخصيت را تبيين کرد. برای دست يابی به اين هدف نخست با استفاده از روش استنباطی وتفسيری مبانی نظری الگو را از متون دينی استخراج کرده. سپس با استفاده از روش تحليل‌ مفهومی، به شناسايی مفاهيم اساسی الگو در متون دينی پرداختيم. در مرحله بعد ارتباط اين مفاهيم را با يک­ديگر در يک چار چوب منطقی مورد بررسی قرار داديم تا مولفه‌ای اصلی ساخت شخصيت را بدست آوريم. مفاهيم اساسی که از متون دينی بدست آمد عبارتند از: نفس، فطرت، عقل، قلب و جهل. نتايج پژوهش نشان داد که ساخت اوليه شخصيت همان نفس است که در درون خود عناصری مانند عقل، قلب و جهل را دارد. اين عناصر در تعامل با يک ديگر قرار می گيرند، سپس کل ارگانيزم با عوامل محيطی تعامل بر قرار می­کند. اين تعامل دو سويه جنبه کنش وری و پويشی شخصيت را نشان می­دهد و حاصل آن پديدآيی شخصيت است.

کلیدواژه‌ها : شخصيت، ماهيت انسان،مفروضه­ها، نفس، فطرت، عقل، قلب،جهل

Top of Page

 

تورقی بر مبانی علوم انسانی در غرب (با تأکید و نقد مکتب اومانیسم)

امین بنائی بابازاده ( کارشناس ارشد علوم سیاسی)

چکیده :

بعد از وقوع انقلاب اسلامی و به دنبال آن انقلاب فرهنگی، لزوم بازبینی علوم مختلف از جمله علوم انسانی مطرح شد. طی این دوره رشته­های مختلف دانشگاهی عمدتاً به صورت سطحی مورد بازبینی و تجدید نظر واقع شدند. به همین جهت تلاش برای تغییر ابعاد معرفتی و روش شناسی مورد غفلت واقع شد؛ اما در سال های اخیر به دلیل آگاهی از تأثیر پذیری شدید علوم انسانی از آرای اندیشمندان و متفکران اومانیستی و نیز فقدان ارتباط اومانیسم غربی با ساختار فرهنگی و دینی جامعة ایرانی، اهمیت تجدید نظر در رشته­های علوم انسانی در محافل علمی مطرح شد. زیرا علوم انسانی حاضر که در دانشگاه­ها تدریس می­شود جز تکیة صرف بر عقل، سکولاریسم، نسبی گرایی، آزادی مطلق و ترویج صورت­های مختلف نگرش­های لیبرالی و سوسیالیستی برآمده از اندیشة اومانیسم، برای دانشجویان دستاوردی را به ارمغان نمی­آورد. به همین جهت در این مقاله، علوم انسانی بر مبنای اومانیسم مورد کنکاش و بررسی قرار می­گیرد تا تصویر درستی از علوم انسانی اومانیست گرا و نقد آن به دست آید.

کلیدواژه‌ها : علوم انسانی، مؤلفه­های اومانیسم، هستی شناسی، معرفت شناسی، روش شناسی

Top of Page

 

 

نقد علوم انساني مدرن در رويكرد هاي غربي و اسلامي : مقدورات رويكرد اسلامي در ارائه ي بديلي ايجابي

امین پرتو(دانشجوی دوره دكتری اندیشه های سیاسی دانشگاه تهران)

چكيده:

همواره اين ايراد به هواداران انديشه ي علوم انساني اسلامي گرفته شده است كه علوم انساني و اجتماعي مدرن ماهيتا پديده اي رها از ارزش ،بي طرف و به همين دليل يكپارچه و بدون سنخ بندي است؛ به عبارت ديگر وجود علوم انساني و اجتماعي ارزشگرا، فضيلت محور و يا با صفت اسلامي به كلي ناممكن است. اما رها بودن پژوهش هاي علوم انساني از ارزش، نه فقط از سوي رهيافت اسلامي كه به صورت گسترده اي مورد نقد و حمله ي فيلسوفان دوران مدرن هم قرار گرفته است؛ نه از اين بابت كه چنين علوم انساني غيرممكن است بلكه از اين رو كه ضرورتا نامطلوب، غيرانساني و منحط است. اين رويكرد انتقادي علي رغم قوي بودن بعد انتقادي و سلبي خود، در ارائه ي  بديلي ايجابي براي علوم انساني به نتايج مشخصي نرسيده است. رويكرد اسلامي به علوم انساني نيز با محور ارزش-فضيلت محوري، با برجسته دانستن اين مشكل در علوم انساني و اجتماعي غربي بر آن است كه داراي مقدوراتي قابل توجه نه تنها در نقد اين علوم از جنبه ي بي التفاتي به ارزش ها و فضايل انساني، كه ارائه ي مدل بديلي براي پژوهش درباره حيات انساني به صورت ارزش-فضيلت محور مي باشد. هدف مقاله ي حاضر بررسي مقدورات رويكرد اسلامي در ارائه ي بديلي ايجابي براي علوم انساني مدرن و نقطه ي تمركز آن موضوع ارزش-فضيلت محوري در علوم انساني است. در اين جهت نخست، با ذكر نقدهاي مدرن كه از همين جنبه بر علوم انساني مدرن تاخته اند، به امكان و ضرورت وجود علوم انساني ارزش-فضيلت محور اشاره مي كنيم و سپس با كاربست روشي تطبيقي در بررسي گزاره هاي بنيادين هستي شناختي و معرفت شناختي دو رويكردهاي مدرن كلاسيك، انتقادي و اسلامي؛ امكاناتي كه رهيافت اسلامي براي ارائه ي بديلي ايجابي مبتني بر ارزش-فضيلت محوري در علوم انساني دارد را بررسي خواهيم نمود.مقايسه اي كه توجه به خيرهاي مطلق انساني در برابر نگرشي نسبي گرا دارد.

کلیدواژه‌ها : علوم انساني؛ رويكرد كلاسيك مدرن؛ رهيافت انتقادي؛ رهيافت اسلامي؛ ارزش؛ رها ارز ارزش؛ فضيلت؛ بديل ايجابي؛ هستي شناسي؛ معرفت شناسي؛ مطالعه تطبيقي؛ نسبي گرايي؛ خيرهاي مطلق

Top of Page

 

نقد علوم انسانی متداول

  قاسم ترخان ( استادیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی)

چکیده :

علوم انسانی رایج در حوزه‌های مختلفی از جمله موضوع، روش، نظریه‌پردازی و گزاره‌ها، جهت‌گیری و رویکردها از سکولاریزم تأثیر پذیرفته است.

این مقاله بر آن است که اثبات نماید انتخاب موضوع مادی و روش تجربی اگرچه در علوم طبیعی معرفتی ناقص از طبیعت، را در اختیار پژوهشگران قرار ‌می‌دهد، اما در علوم انسانی اثر مثبتی در پی ندارد.

سکولار شدن گزاره‌های علوم انسانیِ موجود نیز نه تنها به توصیف درستی از پدیده‌های انسانی و اجتماعی جامعۀ سکولار نمی‌انجامد، بلکه با ورود و پیاده سازی در جامعۀ دینی، آثار منفی و مضری را موجب می‌شود.

علوم انسانی موجود اگرچه مدعی هستند که تنها به توصیف انسان و رفتارهای فردی و اجتماعی وی می‌پردازند، اما در راستای تبدیل انسان محقق به انسان شایستۀ سکولار گام بر می‌دارند و جایگاه انسان را در جهان و مسیر او را به سوی سعادت واقعی نشان نمی­دهند.

کلیدواژه‌ها :علم دینی، علم سکولار، علوم تجربی، علوم انسانی، علوم طبیعی، سکولاریسم، مبانی متافیزیکی دینی.

Top of Page

 

 

ارزشیابی  برنامه های درسی علوم انساني ( ارائة یک الگو وطرح )

محمد علی  تصدِِيقی (عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي واحد شهرضا )

فروغ تصدیقی (عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي واحد دزفول)

چکيده :

سازمان هاي آموزشي جهت تحقق اهداف خود نياز مبرمي به ارزشيابي برنامه هاي درسي خود دارند كه بايد به طور مستمر مورد ارزشيابي قرار گيرند . برخي از برنامه هاي درسي علوم انساني، منبعث از هدف هاي كلي وسرفصل ها نيست . چنين برنامه هايي نمي توانند آن طور كه بايد و شايد ، تغييرات لازم در فرا گيران به وجود آورند . از طرف ديگر محتواي درسنامه ها ي علوم انساني  با  توجه  به نيازها ، توانايي هاي فراگيران و هدف هاي كلي درس تدوين نشده اند . عدم تطابق برنامه هاي درسي با اهداف كلي آن ها را  مي توان عامل مهمي در ايجاد بي تفاوتي استاد و دانشجو نسبت به برنامة درسي به شمار آورد . اين ها فرضياتي هستند كه ارزيابان آموزشي ضمن ارزيابي دقيق از درسنامه ها در بارة آن ها قضاوت خواهند كرد . اين طرح ارزشيابي مي كوشد تا ارتباط يا عدم ارتباط بين هدف هاي كلي برنامه هاي درسي را باتوجه به الگوي ارزشيابي تحقق هدف ها از نظر تايلر،  بيان كند تا ارزيابان آموزشي به راحتي  برنامه هاي درسي علوم انساني را ارزشيابي كنند . ارزشياب آموزشي پس از طي مراحل مختلف الگوي مذكور سر انجام ضمن مقايسه هدف هاي  برنامه درسي با عملكرد آن ها در فراگيران ، نتايج را با برنامة درسي مورد تأييد يا ترديد قرار مي دهد و پيشنهادات خود را جهت تصميم گيري در اختيار برنامه ريزان درسي قرار مي دهد . روش تحقيق در اين مقاله ازنوع كتابخانه اي است .

کلیدواژه‌ها : برنامة درسی, علوم انساني, ارزشیابی آموزشی , الگوی ارزیابی تحقق یافتن هدف ها ,  نظام آموزشی

Top of Page

 

آسیب شناسی اسلام پژوهي در ميان روشنفكراني ایراني معاصر: 

سيطره پارادایم غرب پژوهی بر روشنفكران ایراني

محمد علي توانا )دکتري انديشه هاي سياسي (استاديار گروه علوم سياسي دانشگاه يزد)(

چکیده :

علی رغم این که ما در درون سنت و تمدن اسلامی زندگی می کنیم ، مطالعه درباره تمدن اسلامی در ميان روشنفكران ایراني، چندان شایع نبوده است. به ویژه، در دوران معاصر این غفلت تامل برانگیز است. چه این که مواجهه ایران با غرب طبعا می بایست مراجعه به تمدن اسلامی را رونق می داد اما در عمل چنین اتفافی رخ نداد. از این رو، مقاله حاضر به آسیب شناسی این مساله می پردازد که چرا مطالعه در باب تمدن اسلامی در میان روشنفکران ایرانی در 150 ساله اخیر جایگاه شایسته نیافته است. برای این منظور از الگوی بحران شناسی استفاده می شود تا از این مساله تبیینی علمی به دست داده شود. پس از انجام این آسیب شناسی، به آینده تمدن اسلامی در عصر جهانی شدن و پسامدرنیسم نظری افکنده می شود.

کلیدواژه‌ها : آسیب شناسی ، تمدن اسلامی ، غرب پژوهی ، ایران معاصر،  آینده شناسی تمدن اسلامی

Top of Page

 

آسیب شناسی علم مدرن و نوید علم وحدت گرای پسامدرن

نفیسه جابریان ( عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور؛ گروه جامعه شناسی- مرکز مرند  )

چکیده:

در این مقاله موضوع مسئله ساز، کژکارکردهای علم پوزیتیویستی است که در عرصه اجتماعی و معرفت شناسی بر جای گذاشته است. اما هدف معرفی کارکرد پنهان این علم، یعنی پیدایش علم پسامدرن است که برگرفته از نظریات اخیر علمی بویژه نظریه کوانتوم و هولوگرام است که مؤید وحدت و شعورمندی جهان هستی است و نقطه صلح سه روش شناخت عقلی، تجربی و شهودی، همچنین نقطه پیوند علم، فلسفه و الهیات. نیز شروع علوم تخصصی اما وحدت گرا بویژه در حوزه علوم انسانی و بالاخص زمینه مستعد برای رویش علوم انسانی اسلامی. 

کلید واژه‌ها: علم پسامدرن، نظریه کوانتوم و هولوگرام ، کژکارکرد و کارکرد پنهان علم پوزیتیویستی

Top of Page

 

امکان گفتمان اسلامی‏سازی و بومی‏سازیِ علوم انسانی و ارائه‏ی مثالی تجربی در جهت انتقاد از بکارگیری علوم انسانی غربی در جامعه‏ای اسلامی

فاطمه جاویدی (کارشناس ارشد جامعه‏شناسی و مدرس گروه علوم اجتماعی دانشگاه پیام نور دزفول)

محمدباقر کوپائی( عضو هیأت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه پیام نور دزفول)

مریم هاشمی ( دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد، واحد شوشتر)

چکیده :

مبانی علوم انسانی، به صورتی انتزاعی و عام قابل بحث است از این رو می‌تواند وجه مشترک همه ملل و فرهنگ‌ها باشد، امّا ضمن اعتقاد به این مهم و داشتن نگاهی ماهوی به علوم انسانی‏، لازم است قائل به نوعی علوم انسانی موقعیّتی و مفید به زمان و مکان هم باشیم. این دیدگاه زمینه‌های بومی‏نگری و اسلامی‏نگری به این دانش‌ را فراهم می‌آورد. آیت‏الله خامنه‏ای معتقد است: مبانی علوم انسانی باید از قرآن اخذ شود(سخنرانی: 29/10/84). در تأیید این سخن، آیت‏الله نوری همدانی بیان فرمودند: در سال‎‏های گذشته، فضای غرب‏گرایی بر دانشگاه‏ها حاکم بوده است(گلکار، 1387: 215).

هدف از این مقاله بررسی امکانِ گفتمانِ اسلامی‏سازی و بومی‏سازیِ علوم انسانی و در این راستا ارائه‏ی مثالی تجربی در جهت انتقاد از بکارگیری علوم انسانی غربی در جامعه‏ای اسلامی، مانند ایران می‏باشد.

برای تبیین موضوعات مطرح شده در این مقاله، از نظریه‏ی جفری الکساندر و نظریه‏ی وابستگی فکری به عنوان چارچوب نظری استفاده شده است.

روش انجام پژوهش، توصیفی و تحلیل اسنادی بوده و به منظور گردآوری اطّلاعات و داده‏های لازم، اسناد و مدارک موجود، مرتبط و در دسترس، جمع آوری و به شیوه‏ی کیفی تحلیل شده‏اند.

کلید واژه‏ها : علوم انسانی، اسلامی‏سازی، بومی‏سازی، مهندسی فرهنگ.

Top of Page

 

شناخت آیه ای به مثابه ابزار شناخت شناسی علوم انسانی اسلامی

علی حاج محمدی) کارشناسی ارشد ترجمه(

چکیده:

استقراء به عنوان ابزار شناختِ متکی بر یافته های تجربی، هسته شکل گیری و توسعه علوم انسانی مدرن بوده است. شناخت حسی استقرایی اما خود محتاج نوعی از شناخت است که در نظریه اسلامی از آن به "شناخت آیه ای" تعبیر می شود که عبارت از شناخت تعقلی چهاربعدی مبتنی بر استنباط ذهنی متکی بر ماوراء الطبیعه است. برخی اندیشمندان شناخت شناس غربی به این پای بست لغزان بنای علوم انسانی غربی پی برده اند و سعی کرده اند با برخی توجیهات فلسفی نما، مانند وجود نوعی الهام به عنوان نقطه آغاز شناخت، به رفوی مشکل شناخت حس مدارانه دکارتی و بیکنی بپردازند. البته، این تلاش ناموفق که در فلاسفه دوره اخیر غرب انجام شده است خود شاهدی بر ضرورت شناخت آیه ای به عنوان مقدمه هر تعمیم علمی است.

این مقاله به بررسی کیفیت شناخت آیه ای و نحوه ارتباط آن با شکل گیری علوم انسانی اسلامی می پردازد. در ابتدا نظریه استقراء به عنوان ابزار محوری توسعه علوم انسانی غربی و انتقادات واردشده به آن به اختصار بررسی می شود و به برخی راه حل های ارایه شده توسط فیلسوفان علم در غرب (حتی پوپر به تبع برگسن) برای حل معضلات روش استقرایی اشاره می شود. آنگاه بیان می شود که دانشمندان علوم انسانی در غرب آگاهانه یا ناآگاهانه به نوعی شناخت آیه ای در توسعه دانش خویش متوسل می شوند. مقاله با تشریح شناخت آیه ای پیش خواهد رفت و سرانجام به تاثیرات شناخت شناسانه و جامعه شناسانه پذیرش شناخت آیه ای که مقدمه پذیرش تجرد روح است اشاره خواهد شد. مبنای این تحقیق، اندیشه های شناخت شناسانه فیلسوف متاله، استاد مطهری خواهد بود.

Top of Page

 

نقد نظریه های مشاوره و روان درمانی متداول و مقایسه با رویكرد اسلامی

عاطفه حیرت ) دانشجوی دكترای مشاوره دانشگاه اصفهان(

دكتر فاطمه بهرامی) دانشیار گروه مشاوره دانشگاه اصفهان(

چكیده   :

تاكنون نظریات متعددی در زمینه مشاوره و روان درمانی ارائه شده است كه هر كدام شخصیت انسان و ابعاد آن و جلوه های انسان سالم و ناسالم را بگونه ای متفاوت تعریف كرده اند.

این نظریات، تمامیت انسان را با نگاه های متفاوت مورد بررسی قرار داده‌اند. یكی به غرایز درونی و ارضاء و عدم ارضاء آن، و دیگری به محیط بیرونی و ارتباط بین فردی، یكی به نقش رفتارهای آموخته شده و آموخته نشده، و دیگری به افكار و نگرش های انسان پرداخته است. برخی از رویكردها، اختیار و اراده انسان را تا سر حد نهایی اجبار قرارداده و دیگری به او اختیار خلق زندگی و تجربیات جدید را داده است. رویكردی او را اسیر ناخودآگاه و سایر رویكردها او را زندانی باورها ، محیط و یا یادگیر‌هایش كرده است. با توجه به تفاوت‌هایی كه در بستر رویكردهای متفاوت نظری در حیطه مشاوره و روان درمانی وجود دارد، هدف  مقاله حاضر این است كه ضمن تحلیل این دیدگاه‌ها(روان تحلیلی سابق ورویكردهای نوین روان تحلیلی ،شناختی ،رفتاری ،شناختی-رفتاری ،وجود گرایی وانسان گرایی و...) وتبیین اصول وانسان شناسی آنها به مقایسه‌ی تفاوت های موجود با رویكرد مبتنی بر دیدگاه اسلامی بپردازد. پرسش اصلی عیارت است از این كه نظریات موجود چگونه به شخصیت انسان و تعریف سلامتی و بیماری و روش‌های درمانی اشاره كرده‌اند، چه بخش‌هایی را نادیده گرفته و بر چه بخش‌هایی تمركز بیش‌ازحد دارند و رویكرد مبتنی بر دیدگاه اسلام، چه نگاهی به انسان و ابعاد او دارد. این مقاله، از نوع تحلیل كتابخانه‌ای است و چارچوب تئوریك آن بر اساس متون مربوط به نظریات مشاوره ، قرآن، احادیث و كتب اسلامی می‌باشد.

كلید واژه‌ها: انسان شناسی، رویكردهای مشاوره وروان درمانی ،رویكرد اسلامی

Top of Page

 

ظرایف متون مقدس اسلامی در حوزه علم روانشناسی : برهانی در تحقق علوم انسانی اسلامی

مرتضی خواجوند سریوی ) کارشناسی ارشد روان شناسی دانشگاه تبریز(

اصغر نقدی )استاد دانشکده روانشناسی و علوم تریتی دانشگاه تبریز(

ساسان امیر کلالی ) کارشناس ارشد روانشناسی و مربی دانشگاه پیام نور خواف(

چکیده :

 در پژوهش حاضر به بررسی این موضوع می پردازیم که در نوشته های دین اسلام خاصه در (( قرآن مجید )) به موارد بسیاری از آنچه امروزه درعلم روانشناسی زیر عنوان فنونِ مورد استفاده در روان شناسی آمده است بر می خوریم. از این رو با بررسی متن  (( قرآن مجید )) و برخی متون دیگر به کنکاش در این موضوع می پردازیم.

 هدف : هدف تحقیق حاضر این است که نشان داده شود آیا می توان در طی جلسات مشاوره و روان شناسی با به کار گیری اموزه های های دینی، بهره وری و سودمندی برنامه های طراحی شده در حوزه روانشناسی را افزایش داد؟ در واقع هدف اصلی، بررسی این پرسش است که آیا نوشته ها و آموزه های دینی قابلیت کاربرد در حوزه علم روانشناسی را دارند یا خیر؟

روش : طرح پژوهش حاضر از گونه توصیفی تحلیلی است که برای اجرای آن روش پژوهش کتابخانه ای به اجرا درآمد.

نتایج : نتایج این مطالعه نشان داد  که بهترین و مناسب ترین شیوه ی  ایجاد تغییر و درمان در مراجعان استفاده دقیق و مناسب آموزه های دینی است. چرا که اگر به این مهم توجه لازم نشود به مراتب از کار آمدی جلسات و برنامه ریزی  های مرتبط کاسته خواهد شد. چرا که دین اسلام به عنوان کامل ترین دین از این ظرفیت برخوردار است که در تمامی حوزه های علوم انسانی مورد کاربرد قرار گیرد.

کلیدواژهها :  اسلام، علوم انسانی، روان شناسی

Top of Page

 

نقدی بر علوم انسانی متداول در جوامع غربی

مهدی داور(دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ اسلام دانشگاه تهران(

چکیده:

توجه غرب به علوم انسانی از قرن هفدهم و هیجدهم آغاز شد.با قدرت گیری طبقه بورژوا در جوامع غربی و رشد نظام سرمایه­داری و سپس استعمار، این طبقه برای محافظت از دستاوردهای خود توجه زیادی به علوم انسانی نمود. با توجه به اینکه بیشتر افراد طبقه بورژوا از مسیحیان پروتستان بودند و برای این افراد عالم مادی از اهمیت زیادی برخوردار بود، علوم انسانی نوشته شده توسط این افراد بیشتر بر مادی گرایی و توجه انسان به خود استوار است که استفاده فزاینده از این علوم انسانی در جوامع اسلامی موجب رواج مادی گرایی شده است؛ در حالی که در تعالیم اسلام دنیای مادی زمینه‌ای برای دنیای اخروی می‌باشد. در این نوشتار بر آنیم تا توجه بیش از حد به دنیای مادی در علوم انسانی غربی را مورد نقد و بررسی قرار دهیم.

کلیدواژه‌ها : پروتستان، علوم انسانی، مادی گرایی

Top of Page

 

کنکاشی پیرامون چرایی نابهنجاری های اعتقادی و سیاسی برخی اساتید علوم انسانی

محمد دهداری (فارغ التحصیل مهندسی متالورژی و رشته علوم سیاسی در مقطع کارشناسی ارشد آزاد علوم تحقیقات خوزستان)

چکیده:

سال هاست ما در حوزه علوم انسانی با مشکلات عدیده ای مواجهیم. مشکلاتی از قبیل غرب باوری پژوهندگان، غرب محوری پژوهش های دانشگاهی و تأثیر غیر منطقی فضای  معمولاً سیاست زده کشور بر آنچه در کلاس های درس این قبیل رشته ها می گذرد. از همین روست که مقام معظم رهبری بارها و بارها نسبت به وضعیت بحرانی این رشته ها هشدار داده اند و تحول اساسی در این علوم را ضروری دانسته اند. البته بخش عمده ای از این مشکلات در نابهنجاری های فکری و علمی اساتید این رشته ها ریشه دارد. متأسفانه در کلاس های این رشته ها به طور روزانه شاهد ترویج اعتقادات خلاف ارزش های انقلابی و حتی اسلامی برخی اساتید دگر اندیش‌ و شبهه پراکنی برخی دیگر هستیم. در نوشتار حاضر در مقام آسیب شناسی این قبیل نابهنجاری های سیاسی و اعتقادی اساتید علوم انسانی برآمده و ده علت در خصوص آن برشمرده ایم. لازم به ذکر است غیر از سه دلیل آخر که در واقع انتقادهایی حاکمیتی به حساب می آیند و به تبع راه حل هایی حاکمیتی نیز خواهند داشت؛ ما بقی دلایل متوجه اساتید و دانشجویان این رشته ها بوده و فارغ از برنامه ریزی های کلان نظام آموزش عالی، در صورت آگاهی و بصیرت افزایی فکری و عملی اهالی این قبیل رشته ها قابل اصلاح می باشند.

Top of Page

 

آسیب شناسی نحوه طرح مبحث تحول در علوم انسانی در رسانه ها

محمد دهداری(فارغ التحصیل مهندسی متالورژی و رشته علوم سیاسی در مقطع کارشناسی ارشد آزاد علوم تحقیقات خوزستان)

چکیده :

مقام معظم رهبری از سالها پیش تا کنون در مواقف و مواقع گوناگون به تبیین این موضوع پرداخته اند که بسیاری از مشکلات مادی و معنوی حال حاضر جامعه ما ریشه در نواقص و نارسایی های علوم انسانی دارد. در سالهای اخیر و البته با تأخیر، توجه دیگر متفکران و اندیشمندان نیز بدین موضوع جلب شده و شاهد اظهار نظرهای متفاوت و بعضاً متضاد ایشان در رسانه های دیداری، شنیداری و نوشتاری بوده ایم. در این مقاله قصد آن داریم تا به بررسی برخی از سوء برداشتها و مصادره به مطلوب هایی بپردازیم که درخصوص موضوع پراهمیت تحول در علوم انسانی در رسانه ها صورت پذیرفته است. البته این مهم را بدون اشاره به مصادیق خبری آن و با ذکر اهم ایرادات مذکور به انجام خواهیم رساند.

نگارنده اهم ایرادات وارده به این مباحث را طی چهار سؤال اساسی مطرح نموده و بدانها پاسخ داده است. این چهار سؤال عبارتند از: «آیا غایت تحول در علوم انسانی، بومی سازی این علوم است یا اسلامی نمودن آن؟»، «آیا جهت نیل به تحول مطلوب در علوم انسانی نیازمند مدیریتی حاکمیتی هستیم یا این علوم می بایست به طور طبیعی به سمت و سوی مطلوب سوق یابند؟»، «آیا منظور از اسلامی سازی علوم انسانی استخراج تمامی گزاره ها و قواعد این علوم از نصوص دینی است و در غیر این صورت پیش فرض های دینی چگونه بر این علوم تأثیر می گذارند؟» و نهایتاً اینکه «آیا علوم انسانی موعود کاملا ً بی نیاز از علوم انسانی غربی است و تحول در علوم انسانی به معنی حذف کامل علوم غربی از دانشگاه هاست؟»

Top of Page

 

سیطره یافتگی نظری غرب وگسیختگی تولید دانش روابط بین الملل در گفتمان ایرانی /اسلامی

محمد جواد رنجکش ( استادیار روابط بین الملل دانشگاه فردوسی مشهد)

چکیده :

دانش روابط بین الملل به لحاظ دیرینه شناسی واجد دو خصیصه است : از یکسو گذشته حیات این رشته علمی به صورت مدون و آکادمیک به یک قرن نمی رسد و از دیگر سوی در حوزه نظریه پردازی و اصول و کلیات ، بسیار وامدار و مرهون اندیشه و فلسفه سیاسی ، بویژه سنت غرب و یونانی/هلنی می باشد . اما جریان اندیشه ورزی و نظریه پردازی در این حوزه در مکتب ایرانی/اسلامی، دارای ویژگی عقیم بودگی یا حداقل ناقص بودن است . علیرغم پشتوانه فکری غنی اندیشه سیاسی در نزد صاحب نظران و دانشمندان ایرانی و مسلمان ، که البته به میزان قابل توجهی محصول تعامل و بده بستانهای جریانهای فکری فلسفی اسلامی و یونانی می باشد ، اما هیچ گاه این انبان مغتنم و ارزشمند نتوانست در قالب حوزه روابط بین الملل خود را بازنمود و راهنمای محققان و دانش اندوزان این رشته باشد . انگاره نویسنده آن است که جریان اندیشه پردازی و نظریه پردازی در این رشته در غرب در اوایل قرن بیستم به بعد بواسطه سیطره و غلبه ای که در حوزه علم پیدا نموده ، مانع از ظهور و بروز سایر قرائتها و گفتمانهای رقیب گردیده والقاء کننده بلامنازع بودن داشته است . این در حالی است که با تلاشی جامع و همه جانبه و البته بینارشته ای می توان گفتمان ایرانی/اسلامی از رشته روابط بین الملل را مطرح نمود .

کلیدواژه‌ها :  روابط بین الملل ، نظریه پردازی ، سیطره نظری ، اندیشه سیاسی ، اسلام ، ایران

Top of Page

 

علوم انسانی: غربی و اسلامی؟

سید احمد رهنمایی ( عضو هیأت علمی مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره))

چکیده :

غرب به ویژه طی دو سدۀ اخیر، به موازات پیشرفت در زمینه­های گوناگون دانش و فناوری، متناسب با دیدگاه لیبرالیستی خود، توجه خاصی به تولید و ترویج علوم انسانی با نگرشی  مادی­گرایانه و رویکردی این جهانی معطوف داشته است و از این مسیر به تدریج دامنۀ حضور و سلطۀ خود را بر جهان گسترانده است. موج برخاسته از این نگرش و این رویکرد نقش بسزایی را در روند تحویل و تحول علوم انسانی بر جای گذاشته است. این موج به هر کجا با هر اقلیم فکری و فرهنگی سرایت کرده است زمینه را برای پی­ریزی و بنیانگذاری ساختار علوم انسانی با ماهیت و جهت­گیری غربی فراهم ساخته است. نظر به اینکه سلطۀ خودکامۀ غرب از طریق علوم انسانی، در قلمروهای فکری- ذهنی و روحی‌ـ‌‌روانی،  بسیار مرموز و پیچیده است، مبارزۀ با آن و رفع و دفع آن به نوبۀ خود سخت، زمان بر و حوصله بر است. نمونۀ بارز این سلطۀ  فرهنگی را می­توان در ساختار، محتوا و شیوه­های علوم انسانی رایج و متداول در جهان و از جمله در ایران مشاهده کرد. مشاهدات نشان می­دهد چگونه پس از گذشت بیش از سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، غرب حتی در ایران اسلامی هنوز سلطۀ زیانبار خود را بر قلمرو علوم انسانی حفظ  کرده است! مبارزۀ فراگیر و چشمگیر با این سلطه مستلزم یک انقلاب فرهنگی است، زیرا  بدون انقلاب فرهنگی انتظار کمترین تحولی را در فضا، ساختار و محتوای علوم انسانی نمی­توان داشت. در سال­های اخیر به رغم تأکیدهای فراوان مقام معظم رهبری (دام ظله العالی) و رهنمودهای بسیار روشنگر ایشان، متأسفانه تا کنون حرکتی در خور ستایش و شایستۀ شأن و منزلت جمهوری اسلامی و علوم انسانی اسلامی صورت نگرفته است. علوم انسانی از دیرباز هنوز در چنبرۀ اردوگاه فرهنگی _ سیاسی غرب گرفتار است. این گرفتاری در نهایت به اسارت انسان و نادیده انگاشتن هویت و اصالت انسانی-الهی وی در فرهنگ و اندیشۀ غرب انجامیده است. انسان بیچاره و درمانده در این وادی پر ماجرا در بند اسارت ایسم ها، نگرش­ها و گرایش­ها، از ابراز بسیاری از استعدادها و خلاقیت­های انسانی خود  بازمانده است تا آنجا که جایگاه حیوانی و شیطانی را بر اصالت انسانی خویش برگزیده، روزگار را بر  خود تیره و تار نموده است.در برابر این همه مکاتب و اندیشه­های پراکندۀ غربی، اسلام تنها مکتبی است که با نگرش الهی-توحیدی خود در حوزۀ علوم انسانی شأن و منزلت انسانی و جایگاه بلند و معنوی انسان را حفظ کرده، او را به اصالت و سعادت جاودانه­اش رهنمون ساخته است.

کلیدواژه‌ها :  علوم انسانی غربی و اسلامی، سلطۀ فرهنگی غرب بر علوم انسانی، انقلاب فرهنگی در علوم انسانی، بازگشت به اصالت انسانی

Top of Page

 

سبب شناسی شکاکیت فلسفی در روانشناسی متداول و راه حل های برون رفت از آن

حسین روح الهی( کارشناس ارشد روانشناسی تربیتی)

طیبه پایندان ( کارشناس ارشد روانشناسی تربیتی)

محمد حسن طالبیان ( عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی شهرضا)

چکیده :

یکی از مسائل موجود در روانشناسی و سایر زمینه های علوم انسانی گسترش شکاکیت فلسفی و جایگزینی آن با اعتقادات راسخ و عمیق دینی در جوامع مختلف است. در این پژوهش به بررسی علل پیدایش چنین رویکردی در روانشناسی و همچنین پیامدهایی که این مسئله می تواند در جامعه داشته باشد پرداخته ایم. در ادامه، بحران های فکری پیش آمده در غرب شامل انحطاط فکری در مسیحیت، دین گریزی فلسفی، شکست علم در جایگزین شدن به جای دین و در پایان چند صدایی فکری و عدم قطعیت در وجود حقیقت در فلسفه غرب، به عنوان علل ایجاد چنین مسائلی در علوم انسانی و به دنبال آن روان شناسی معرفی شد. در قسمت نتیجه گیری پژوهش، راهکاری های برون رفت از این مشکل در حیطه روانشناسی مورد بررسی قرار گرفت که شامل؛ توجه بیشتر به بحران هویت مخصوصا در سنین نوجوانی، افزایش روش های درمانی مراجع محوری در بین روانشناسان کشور، همکاری حوزه و دانشگاه در تبیین مسائل هستی شناختی ایجاد کننده شکاکیت، تبیین و تدوین مشاوره مذهبی به عنوان روش درمانی روانشناسی اسلامی برای بر طرف کردن بحران هویت در مراجعان به مراکز مشاوره و مشاورین مدارس می باشد.

کلیدواژه‌ها :  شکاکیت فلسفی، بحران هویت و مشاوره مذهبی

Top of Page

 

آسيبهاي روش شناختي در علوم انساني و آثار آن

ابوالفضل ساجدي(عضو هیات علمی موسسه امام خمینی ره)

چكيده :

 بخشي از اسيبهاي علوم انساني ناظر به روش تحقيق در اين علوم است.  اين نوشتاردر پي آن است كه برخي از آسيبهاي روش شناختي علوم انساني را اشكار سازد و آثار آن را در نگرش منفي  روانشناسان و جامعه شناسان به  دين نشان دهد. پرورش علوم انساني در دامن ماده گرايي  آثار خاصي در روش پژوهش در اين علوم و نوع موضع گيريهاي جمعي از انديشمندان آن در قبال دين برجاي نهاده است.  تكيه انحصاري بر روش تجربي متاثر از تفكرات پوزيتيويستي به علوم است كه به نوعي به حاكميت انسان شناسي تجربي در علوم انساني منجر شده است.  نگاه عيني به نتايج تجربي علوم  انساني، غفلت از صدق گرايي و استدلال گرايي از ديگر اسيبهاي روش شناختي اين علوم تلقي مي شود.  اينگونه روش شناسي سبب رويكرد منفي جمع كثيري از روانشناسان و جامعه شناسان به دين شده است. مقاله پيش روي از جهت جمع  آوري اطلاعات، کتابخانه اي و از جهت كسب و تبيين يافته ها، توصيفي و تحليلي است.

کلیدواژه‌ها :  علوم انساني، اسيب شناسي، نظريات صدق، كاركرد گرايي، روش شناسي تحقيق، روانشناسي دين، جامعه شناسي دين

Top of Page

 

نقدی بر علوم انسانی، واکاوی نظر اسلام در ماهیت علم و انسان

اکـبر سـاجـدی (مدرس حوزه علمیه تبریز و عضو هیئت علمی گروه معارف دانشگاه علوم پزشکی تبریز)

چکیده :

تجربه، اساس علوم انسانی رایج را تشکیل می­دهد. علاوه بر محدودیت­های روش تجربی، نگرش روش تجربی به دو مقوله علم و انسان که مبتنی بر پوزیتیویسم و اومانیسم است، سایه سیاهی بر روی علوم انسانی افکنده است.

1. اسلام چه ماهیتی را برای دو مقوله علم و انسان قائل است؟ 2. آیا از نظر اسلام علوم متداول شأنیت علم و به عبارت دیگر علمیت دارند؟ 3. تعریف اسلام از انسان چیست؟ 4. انسان در فرهنگ اسلام آیا همان «جاندار متفکر» منطقی است؟

نویسنده در صدد است که بتواند بین ماهیت علم و هدف آن، پیوند برقرار کند. بر اساس آموزه­های دینی چرایی یادگیری و جهت داشتن آن، سازنده ماهیت علم است.

یافتن ماهیت انسان هدف دیگر این نگارش است. بر اساس آموزه­های دینی، کسی که شأنیت نام باارزش «انسان» را داراست، یقینا از کرامت ویژه­ و حیات طیبه­ای بهرمند است.

جهان­بینی برخاسته از عقل که به نقل هم جامه حجیت می­پوشاند، تنها منبعی است که در تجزیه و تحلیل مسائل مختلف مورد پذیرش این نوشتار است. حق هر پژوهشگری این است که بر اساس جهان­بینی خود به تجزیه و تحلیل مسائل بپردازد. در این نوشته، نویسنده موضوع را بر اساس آموزه­های دینی کاویده­ است. 

یک اختلاف مبنایی در این جا وجود دارد. علوم انسانی متداول بر اساس جهان­بینی کسانی تدوین شده که تنها راه رسیدن به علم را حس و تجربه می­انگارند. طبیعی است که این علوم، با جهان­بینی دیگرانی که انحصار روش تجربی را برنمی­تابند، سازشی نخواهد داشت.

به نظر می­رسد در نقد مبانی علوم انسانی از یک مطلب غفلت می­شود و آن نظر ویژه دین به ماهیت علم و انسان است. اگر تعریفمان از «علم» و «انسان» بر اساس آموزه­های دینی روشن گردد، آن موقع «علوم انسانی» نیز بر اساس آموزه­های دینی شکل خواهد گرفت. عمده انتقاداتی که از سوی اندیشمندان اسلامی به علوم انسانی می­شود به «روش­شناسی علم» و نقد «پوزیتویسم» معطوف می­گردد. نگرش ایشان به موضوع یک نگـاه بــرون­دینی است. حال چه می­شود که با نگاه درون­دینی نیز به موضوع نگاه کنیم. با این نگاه جلوی برخی برداشت­های نادرست را خواهیم گرفت، مثلا این که آیا قید «اسلامی» در علوم انسانی بجاست یا بی­جا.

سرفصل­های عمده مقاله در صدد تبیین مسائل زیر است:

1.       یافته­های انسانی بدون داده­های وحیانی نمی­تواند ضامن سعادت واقعی انسان باشد.

  1. کلام، فقه و اخلاق دانش­هایی هستند که «علم» به معنای واقعی کلمه­اند. سایر علوم مورد نیاز انــسان در سایه علوم سه­گانه مزبور علم­اند.
  2. فصل ممیزه انسان «تأله» و «خداشناسی» اوست، نه ناطقیت و تفکرش.
  3. اگر «تأله» از این موجود دوپا و به تعبیر منطقی «جاندار متفکر» گرفته شود، نه تنها نباید نامش انسان گذاشته شود، که در رتبه وجودی از چهارپایان نیز پست­تر خواهد بود.
  4. «علوم انسانی» دانش­هایی است که اولا از زاویه جهان­بینی اسلامی «علم» است، و ثانیا در خدمت انسانی است که در جهان­بینی اسلامی «انسان» است.
  5. پاسخ به پرسش «آیا نیازی به قید اسلامی در علوم انسانی وجود دارد؟» روشن است. علوم انسانی متداول شانیت علم بودن را ندارند، اگر بدون علوم سه­گانه مزبور به آن­ها نگریسته شود.

نتیجه این که ضـرورت تحول و بازنگری و بومی­سازی علوم انسانی با دیدگاه درون­دینی کاملا اثبات­پذیر است.

کلیدواژه‌ها :  نقد درون­دینی علوم انسانی متداول ـ «علم» و «انسان» از منظر دین. 

Top of Page

 

علوم انسانی اسلامی؛نیاز محتوم بشریت

مهدی سرخوش سلطانی( کارشناسی ارشد)

چكیده:

از كاستی های بزرگ جوامع اسلامی در چند سده ی اخیر، عدم تدوین علوم انسانی جامع و مبتنی بر اصول و مبانی اسلامی و برگرفته از آموزه های اصیل دینی و در نتیجه وابستگی دانشگاه های جهان اسلام به علوم انسانی وارداتی غرب است؛ امری كه پیامدهای زیانباز و آثار مخرب آن بركسی پوشیده نیست.

اندیشمندان و دانشوران سخت كوش ما كه توانسته اند از احادیث وآیات الاحكام كه بخش محدودی از قرآن كریم است، دانش غنی، گسترده، پویا، مستحكم و افتخار آفرین «فقه» را    پی ریزی كنند، در این زمینه هم بی گمان خواهند توانست با بهره گیری از آیات معرفی كننده ی انسان و صفات و گرایش های او كه به مراتب بیش از آیات الاحكام است (حتی می توان از یك نگاه همه ی آیات قرآن را مرتبط با انسان شناسی دانست) و با غور در دریای ژرف و ناپیدای روایات، علوم انسانی ای مستقل و مبتنی بر نگرش اسلامی را تدوین کنند و به بشریت سرگشته و تشنه ی امروز ارایه دهند. بایستی واقع بینانه و فروتنانه پذیرفت تا این مهم تحقق نیابد، اهداف بزرگ و مقدسی چون« اسلامی شدن دانشگاه ها » و «وحدت حوزه و دانشگاه» به معنای واقعی كلمه تحقق نخواهد یافت و از مرحله شعار فراتر نخواهد رفت. زیرا بدیهی است نمی شود از یك سو مصرف كننده  علوم غیر اسلامی و در پاره ای موارد ضد اسلامی باشیم (از باب مثال، ربا را از اصول انكار ناپذیر اقتصاد بدانیم ) و از دیگر سو بر پیاده كردن اسلام و عملی ساختن باورهای دینی تاكید ورزیم (و رباخواری را اكبر كبایر و به منزله ی اعلان جنگ با خدا تلقی كنیم).

 در این نوشتار سعی بر آن است كه با بررسی تفاوت های ماهوی علوم انسانی اسلامی و غیر اسلامی ، اهمیت تدوین علوم اسلامی انسانی اعم از اقتصاد،مدیریت،جامعه شناسی اسلامی و... مورد بررسی قرار گیرد.

Top of Page

 

مسیر تبدیل علوم انسانی اسلامی به یک جریان علمی بالنده، پایدار، و اثرگذار: درس‌آموزی از جریان‌های علمی موفق و ناموفق در تاریخ معاصر علوم انسانی در غرب

مسعود شادنام (دکترای مدیریت و مطالعات سازمان از Simon Fraser University در کانادا

استادیار مدیریت و استراتژی در Rouen Business School در فرانسه)

چکیده :

جریان‌های علمی پدیده‌هایی اجتماعی و سازمانی هستند که شکل‌گیری، رشد، دوام، و دامنه‌ی اثرشان وابسته به عوامل پیچیده و متعددی است. تلاش برای شناخت بهتر این عوامل و همچنین بسترسازی، نهادسازی، و دانش‌ورزی متناسب با این شناخت یکی از مهم‌ترین و ضروری‌ترین مؤلفه‌ها در فرآیند تبدیل علوم انسانی اسلامی به یک جریان علمی بالنده، پایدار، و اثرگذار است. هدف از مقاله‌ی حاضر آن است که با مرور و تحلیل برخی از جریان‌های علمی در تاریخ معاصر علوم انسانی در غرب، گامی در راستای افزایش شناخت از این گونه پدیده‌های اجتماعی و سازمانی بردارد و بر این اساس پیشنهاداتی برای علوم انسانی اسلامی ارایه کند. به این ترتیب پرسش اصلی که به آن پرداخته می‌شود از این قرار است که: علوم انسانی اسلامی چگونه می‌تواند از تجارب موجود درباره‌ی جریان‌های علمی متعددی که تاریخ معاصر علوم انسانی در غرب شاهد بوده است استفاده کند تا به یک جریان علمی بالنده، پایدار، و اثرگذار تبدیل شود؟ چارچوب نظری این تحلیل جامعه‌شناسانه و به طور مشخص ساختارگرایانه است، به این معنا که هر پدیده یا اتفاق اجتماعی را تا حد زیادی متأثر از ساختارهای اجتماعی و الگوهای کلی‌تر می‌داند. در همین چارچوب است که این مقاله به جستجوی ساختارها و الگوهایی می‌پردازد که تولد و تحول جریان‌های علمی در طول زمان را تحت تأثیر قرار می‌دهند. روش‌شناسی این مقاله مبتنی بر مرور ادبیات و تحلیل تطبیقی گزیده‌ای از تاریخچه‌ی دو دسته از جریان‌های علمی در دهه‌های اخیر است. دسته‌ی اول شامل آن جریان‌هایی است که نسبت به جریان اصلی علوم انسانی موجود در غرب رویکرد انتقادی دارند و دسته‌ی دوم شامل آن جریان‌هایی است که از خواستگاه‌های به کلی متفاوتی نسبت به جریان اصلی علوم انسانی موجود در غرب سرچشمه گرفته‌اند. سرفصل‌های عمده‌ی این مقاله متناسب با هدف و پرسش اصلی آن عبارتند از: مقدمه، طرح مسأله، چارچوب نظری و روش‌شناسی تحقیق، مروری بر جریان‌های علمی انتقادی و متفاوت در تاریخ معاصر علوم انسانی در غرب (شامل زیربخش‌های شکل‌گیری، رشد، دوام، و دامنه‌ی اثر)، پیشنهادات عملی برای مسیر علوم انسانی اسلامی، و نتیجه‌گیری.

Top of Page

 

غایت امنیت در نظریه توحیدی

ابوالفضل صدقی( دانشجوي دكتري امنيت ملي دانشگاه عالي دفاع ملي)

چکیده:

در بحث معرفت شناسی(Epistemology) در علوم امنیتی سه مسئله، مرجع امنیت،روش امنیت وغایت امنیت مورد برسی قرار میگیرد.با توجه به مبانی هستی شناسی ومعرفت شناسی پاسخ به غایت امنیت در دستگاه معرفت شناسی غیر قدسی(متدانیه) و قدسی(متعالیه)متفاوت است. غايت و فرجام انسان در مکتب متدانیه نه كمال معنوي و قرب الهی، كه عمارت دنيا و بهسازي زيست دنيايي اوست. در این مکتب عقل معاش حرف آخر را میزند . در حالی که غايت فرجام اين بشر در مکتب متعالیه كمال معنوي و قرب الهی است.که البته این هدف با حفظ ارز شهای حیاتی او(علم وایمان) و آبادی دنیا و آخرتش به دست میآید.در واقع دردستگاه معرفت شناسی قدسی برای نیل به قرب الهی وحیات طیبه عقل الهی(وحی) به کمک عقل معاش میآید.با توجه به توصیف فوق غایت امنیت در دستگاه معرفت شناسی غیر قدسی حفاظت از حکومت،انسان ومحیط زیست برای دست یابی به رفاه وامنیت دنیایی است. در حال که غایت امنیت در نظریه توحیدی آبادی دنیا و آخرت(حیات طیبه) وحفظ ارزش های حیاتی انسان(علم و ایمان) است که در نهایت نیل به قرب الهی است.

Top of Page

 

بررسی و نقد رویکرد «ابطال گرایی»

اسدالله طوسی(دانشجوی دکتری در فلسفة تعلیم و تربیت، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره))

چکیده :

گو این که تحسس و تجسس در امور و در صدد کشف رازهای نهفته در خلقت بودن خصیصة بارزی است که آفریدگار متعال در فطرت بشر نهاده و این گرایش خدادادی او را در مسیر رشد و پیشرفت روز افزون علمی و معرفتی قرار داده است. اما بی شک طیِّ این مسیر نیز از همان ابتدا چونان دیگر طرقی که فراروی انسان بوده است، با مخاطراتی آمیخته بود که دقت و تأمل بیشتری را از سوی انسان می طلبید تا از این مخاطرات با سلامت رهایی یابد. اما تاریخ پرفراز و نشیب علم و معرفت بشری، شاهدی روشن و گواهی صادق بر بی توجهی به این مهم از سوی بسیاری از اندیشمندان در حوزه های گوناگون علمی بوده است. سبک سری و سرسختی این گروه، که البته تعداد آن ها نیز کم نبوده است، رشد علمی را دچار چنان انحراف بزرگی از آبشخور اصلی و مسیر صحیحِ خود کرده است که حاصل آن هم اکنون در همة مجامع علمیِ جهان به خوبی نمایان است. جالب توجه آنکه در این بین برخی به ظاهر دانشمندان نیز دچار جهل مرکبی شده اند که جز پندارها و دانسته های خود و همفکران خود، باقی را بی ارزش و بی فایده انگاشته و آن ها را حتی قابل بررسی و تحلیل دقیق علمی و فلسفی نیز نمی دانند!

تحول در علوم انسانی و اسلامی شدن علوم، در مجامع علمی کشور از اهم اموری است که دل مشغولی بسیاری از فرهیختگان دلسوز جامعه می باشد. به جهت اهمیت فوق العادة این امر و برای فرار از هر گونه انحراف و کج روی، پرداختن به فعالیت های سطحی و گذرا خود کجروی است و لازم است تا این کار اساسی و بنیادی را به شکلی اساسی پی گیری گردد. از جمله مهم ترین کار ها در این زمینه پالایش مبانی نظری و فلسفی علوم انسانی با معیارها و شاخص هایی مبتنی بر دین مبین و غنی اسلام است. اما از آنجا که هر نوع تحول در هر شاخه ای از علوم، منحصراً از حوزة پژوهش و تحقیق در همان شاخة علم شدنی است، بنابراین اساسی ترین اقدام در حوزه های علمی و معرفتی، توجه ویژه به پژوهش در تمام ابعاد و سطوح این حوزه هاست. پالایش روش های موجود پژوهشی و ایجاد تحولی اساسی در آن بسیار حیاتی است. این اقدام اساسی تنها با توجهِ دقیق و عمیق به مبانی روش های تحقیق و یا روش شناسی پژوهش در علوم انسانی شدنی است و البته فیلسوفان مسلمان علم در حوزة علوم انسانی، متصدیان اصلی این مبحث مهم می باشند.

ضرورت این امر هم اکنون به عللی بیشتر احساس می شود. چرا که اولاً، تقریباً همة نقص ها و انحرافات به وجود آمده در علوم به ویژه علوم انسانی، از انحراف در حوزة مهم روش ها و روش شناسی پژوهش ناشی شده است. ثانیاً، شاهد حاکمیت و پارادایمی خاص و فضایی آلوده و مسموم بر جوامع علمی و روش های پژوهشی موجود در آن می باشیم. متأسفانه، این جو ناسالم به گونه ای است که هم اکنون، ارزشیابیِ موضوعاتی فوق العاده متنوع و پیچیده، با معیارها و خط کش هایی بسیار محدود و ناقص انجام می شود. موضوعاتِ به شدت متنوعی که شاید تنها درصد کمی از آن با معیارهای رایج قابل ارزشیابی است.

بهترین گواه بر این نقص بزرگ، حاکمیت بلامنازع اندیشه های نظری و فلسفی، نظیر تجربه گرایی،[1] اومانیسم[2] (انسان گرایی)، پوزیتیویسم[3](اثبات گرایی)،  پولورالیسم[4] (کثرت گرایی)، ماتریالیسم[5](مادی گرایی)، نسبیت گرایی[6]، و... و بالاخره سکولاریزم،[7] که برخی از آن ها از نتایج نامیمون و نامبارک بعض دیگرند، به عنوان مبانی نظری و فلسفی رویکردها و روش های علمی موجود می باشد. پیدایش این مکاتب فکری و فلسفی در غرب حاصل رویگردانی از سنت فکری و فلسفیِ مبتنی بر عقل و با محوریت عقل و براهین عقلی و البته مبانی فکری دینی و وحیانی، در نتیجه پیدا شدن رویکردهایی انتقادی و مخالفِ رویکرد های عقلانی و متافیزیکی بوده است.

از جمله بارزترین نتایج رویکرد های فلسفی و روشی یاد شده آن بوده است که، دین، تعالیم دینی و انواع گوناگون معارف دینی مانند معارف وحیانی، اساساً هیچ سنخیتی با علوم معتبر نداشته و گزاره های دینی و مذهبی و نظریه های مبتنی بر آن گزاره ها، بی معنا و خارج از محدودة علم و فاقد ارزش تلقی می شدند.

حاصل این انحراف بزرگِ روشی و در نتیجه محتوایی، کجروی در مجموعة علوم، به ویژه علوم انسانی و ظهور بحران های وسیع و عمیق اجتماعی و تربیتی[8] در جهان می باشد. این بحران های جهانی، نه تنها از طریق راه حل های پیشنهادی مکاتب فلسفی و تربیتیِ موجود قابل ترمیم و بازسازی نیست بلکه خود، زائیدة همین مکاتب خود ساختة بشر است. البته بروز این بحران های اجتماعی عموماً و تربیتی خصوصاً، خود گواه صادقی بر ناکارآمدی نظام های تربیتی مبتنی بر این الگوهاست.

بنابراین، لازم است تا در اسرع وقت با این مرض مهلک و بنیان برانداز در عرصة علوم و معارف بشری مقابله شده و ریشه کن شود. طبیعی است که اقدام به این کار بزرگ فعالیت مدام اندیشه ورزانی سترگ را می طلبد تا با موشکافی فیلسوفانه و تعهدات دینی و مذهبی راه صعب و مشکل طی نشده ای را به صورتی صحیح بپیمایند. به نظر می رسد این کار بزرگ به گونه ای عمیق و گسترده تاکنون صورت نگرفته و هنوز آسیب هایی جدّی بدنة فکری این فعالیت ها را تهدید می کند. مثلاً بسیاری از مکاتب و رویکردهای نظری و فلسفی که با نگاهی انتقادی به پارادایم یاد شده مطرح شده و نظریه هایی برای مقابله با دیدگاه های افراطی تجربه گرایی بیان می شود خود مبتنی بر همان مبانی نظری است. در نتیجه نه تنها راه حل درستی برای این معضل نمی باشند بلکه گاه خود بیش از بقیه ایجاد مشکل می کنند. تأسف بیشتر فریفتگی و سرسپردگی بسیاری از اندیشمندان و به اصطلاح فلاسفة ما به این اندیشه ورزان و نظریات آنان است، به عنوان تنها راه نجات بشریت از معضل است.

با همة تفاصیل بیان شده، کندوکاو و جستجوی مباحث مربوط به روش شناسی پژوهش در علوم انسانی بسیار ضروری و بایسته است.

از جمله رویکردهایی که در دهه های اخیر در مغرب زمین مطرح و سپس در دیگر مراکز علمی و محافل روشنفکری دنیا نیز دارای طرفدارانی شده است، رویکرد «ابطال گرایی»[9] یا نظریة «حدس ها و ابطال ها»[10] از «کارل پوپر»[11] فیلسوف معروف علم در نیمة دوم و اواخر قرن بیستم است.

پوپر خود یک تجربه گراست. به همین جهت تنها گزاره های حسی و مشاهده ای و نظریات مبتنی بر آن را، آن هم با شرط مهمِ «ابطال پذیری»[12]، معنا دار و علمی می داند و بقیة گزاره ها و نظریه های مبتنی بر آن را غیر علمی و بعضاً بی معنا می پندارد. در واقع  رویکرد روشی «ابطال گرایی» یکی از انواع گوناگون لغزش ها و انحراف هایی است که در طی مسیر کاروان علم و معرفت بشری رخ داده است. این رویکرد روشی از طرفی خود وامدار کجروی سلف و پیشینیانش می باشد و از سویی دیگر بانی بدعت های غلط و انحراف، به ویژه در حوزة بنیادی و اساسی «روش شناسی علوم» در فلسفة علم، شده است.

آن چه رویکر روشیِ ابطال گرایی ارائه کرده است ادعاهای بزرگی در باب روش شناسی علوم در فلسفة علم در تمام حوزه های مطالعاتی است. انتظار طبیعی و البته فنّی و علمی از صاحبان نظریه ارائة ادله و براهین حساب شده و دقیق برای ادعاهای خود می باشد تا در برابر نقد های شکنندة صاحب نظران تاب مقاومت داشته باشد. اما تحقیقاً چنین نشد. آن چه ادعا شده حتی با اصولی که خود بدان معتقد بوده اند نیز ناسازگار می باشد. مبانی اولیه و اساس اندیشه های پوپر و دیگر ابطال گرایان همان مبانی پذیرفته شده از طرف دیگر تجربه گرایان است که اشکالات زیادی متوجه آن است.

بی شک بر این رویه و یافته های آن ایرادات بسیاری وارد است که بعضاً در برخی کتب توسط دانشمندان مطرح شده است. در این نوشتار ضمن برشمردن برخی از ایرادات وارده، نکات جدیدی که در همان راستا به نظر رسید ایراد گردید.

Top of Page

 

آسیب شناسی مباحث "علوم انسانی"

دکتر محمدرضا عزیزاللهی(هیئت علمی گروه فقه حقوق اسلامی دانشگاه شاهد)

چکیده :

یکی از چالشهای جدی این روزهای جامعه ما، رابطه دین و علوم انسانی است. به نظر برخی متدینان ، علوم انسانی امروز حد اقل با دو مشکل جدی روبرو هستند.

اول: مشکل تئوری: برخی معتقدند که علوم انسانی ، اعم از روانشناسی و جامعه شناسی و غیره بر اساس فرهنگ سکولار غرب شکل گرفته اند و ریشه های دینی ندارند. در خیلی از این علوم اسمی از خدا آورده نمی شود و همه چیز بر اساس معادلات مادی بررسی می شود.

دوم: مشکل عملی: به این معنی که دانشجویان با مطالعه این علوم ذهنی سکولار پیدا می کنند و پذیرفتن باورهای دینی برایشان سخت می شود.

بر اساس این دو مشکل ، دو راه کار پیشنهاد شده است:

1.       برخی معتقدند باید علوم انسانی به این سبک به طور کامل حذف شوندو علوم انسانی به شکل اسلامی تدوین شود.

2.       اینکه بیاییم علوم انسانی را پالایش کنیم و موارد تضاد با اسلام را حذف یا تعدیل نمائیم.

علوم انسانی بنیاد توسعه در هر کشوری است و بدون محوریت دست آوردهای علوم انسانی و مطالعات جامع انسانی ، توسعه اجتماعی و فرهنگی به نتیجه نخواهد رسید. تاریخ تمدن ایران اسلامی نشان داده است که هر گاه دانشمندان سر آمد علوم انسانی مهار کشور در تصمیم سازی ها را در دست داشتند،ایران به اوج درخشش و تمدن رسیده است.در غرب نیز بعد از رنسانس،دانشمندان علوم انسانی، مخصوصا فلسفه تعریف جدیدی در مجموعه علوم انسانی عرضه کردند، سپس چرخه رشد و توسعه انها فراهم شد.

عصر کنونی عصر شتاب علم و تکنولوژی است.بر اساس شواهد موجود اولین اختراع بشر در 4000سال قبل از میلادمسیح اتفاق افتاد.دومین اختراع در 1500 سال قبل از میلاد مسیح یعنی2500 سال بعد اتفاق افتاد.این در حالی است که در حال حاضر در هر ثانیه یک اختراع مهم اتفاق می افتد.به همین دلیل همه امور مربوط به انسان از اهمیت خارق العاده و استثنایی برخوردار شده است.در این راستا جایگاه علوم انسانی به عنوان جهت دهنده این رشد فزاینده،تعیین کننده تر از همه دوران هاست.   

نگاهی به سوابق تاریخی ملل مختلف نشان می دهد که هیچ کشوری تا کنون بدون محوریت دستاورد های علوم انسانی به توسعه نرسیده است.موید مطلب فوق المپیاد های ریاضی وفنی است که ایران در ان المپیادها نسبت به کشور های غربی رتبه بالا تری به دست می اورد.وقتی علت ان بررسی می شود ملاحظه می کنیم در کشور های غربی بهترین استعداد ها به سمت علوم انسانی میروند دلیل ان استقبال شدید جامعه از فارغ التحصیلان این علوم است.بعد از علوم انسانی،علوم تجربی وریاضی  رتبه های بعدی را دارند.اما در ایران بالا ترین استعداد ها سراغ علوم ریاضی میروند.علوم تجربی در جایگاه بعدی است.علوم انسانی در رتبه سوم قرار دارند.در بین رشته های علوم انسانی هم بهترین استعداد ها سراغ رشته حقوق می روند.دلیل ان اینده درخشان شغلی است.بالاترین استعداد های جامعه  ما بایستی سراغ جامعه شناسی بروند. چون در این علم است که هنجار ها و ناهنجارهای اجتماعی بررسی می شود. در این علم است که دردهای یک جامعه و درمان آنها بررسی می شود. از این رو ناگزیر می بایست با یک چشم روند تحولات را به صورت شایسته دنبال کرد و با چشمی دیگر وضع موجود و چالشها و دشواریهایی که از ناحیه این غفلت خطرناک و پرهزینه یعنی دست دوم انگاشتن علوم انسانی و بی تفاوتی نسبت به ساخت کنونی نظام توسعه اقتصادی-اجتماعی کشور پیش رو قرار دارد را شناسایی نمود تا بتوان هوشمندانه نسبت خود را با اقتضائات زمانه تعریف کرده و برای نیل به شرائط مطلوب چاره اندیشی و برنامه ریزی نمود.

Top of Page

 

رد پای صهیونیسم در علوم روانشناسی

با تأكید بر كتاب روان‌شناسی رشد، نوشته‌ی لورا. ای. بِرك و نقد آن

ایمان فرج اله چعبی ( کارشناس ارشد روانشناسی عمومی)

 بهمن ساکی ( دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی)

چکیده :

نهضت صهیونیسم از اواخر قرن 19 به رهبری هرتزل در سال 1897 بنا نهاده شد و امروز همچون شبكه‌ای تارعنكبوتی در صحنه گیتی، تار فریب تنیده و سعی در تسلط كامل بر جهان دارد. به‌طوریکه به گفته استاد شهید مطهری بسیاری از بزرگترین اسلام شناسان دنیا را دانشمندان یهودی تشكیل می‌دهند.آنها در زمینه‌های هنر، ادبیات، روانشناسی، جامعه‌شناسی، سیاست، صنایع اتمی، ژنتیك و سایر رشته‌‌های حساس و حیاتی علوم، تحقیقات گسترده‌ای انجام داده و می‌دهند. در این مقاله نفوذ و تأثیر این قوم در كتابهای روانشناسی مرجع دانشگاهی كشورمان با تأكید بر روان‌شناسی رشد لورا. ای. برك، بررسی شده است. مزایای فراوان و جامع علمی و پژوهشی این كتاب، استفاده از آخرین پژوهش‌های طولی و عرضی در تأیید یا رد نظریه‌های معروف، توجه کامل به مسائل روزمره زندگی بشر از ریزترین تا مأنوس‌ترین آنها و از آغاز تا پایان حیات دنیوی انسان (لقاح تامرگ)، به کارگیری بجا و هنرمندانه پلان‌هایی واقعی از زندگی است، كه حاكی از تجربه و پختگی نویسنده می‌باشد، و نگاه دقیق وی به علم روانشناسی وتوصیه‌های مراقبتی درجهت ارتقاء سلامت روان، ازجمله علل مورد توجه واقع شدن این کتاب است. با این حال رد پای صهیونیسم با اندکی توجه و دقت در این کتاب قابل مشاهده است. استفاده مکرر از کلمه اسرائیل در جای‌جای این کتاب دوجلدی، و ارائه چهره‌ای مظلوم از قوم یهود، جهت‌گیری وسوگیری برای القاء مثبت اندیشی در مورد یهودیان و تضعیف ملل غیر یهود به صورتی کاملا نامحسوس و همچنین ارائه تصویری ناخوشایند از ایران، تأئید و دفاع از همجنس‌گرایی و متزلزل کردن اعتقاد به خدا و عدم توجه به عدالت الهی در جهت اهداف دین‌ستیزانه، را نمی توان غیر مغرضانه تلقی کرد. بنابراین استفاده از این كتاب، به عنوان کتاب درسی توصیه نمی‌گردد. و بهتر است تنها از آن به عنوان یک الگو برای طراحی پژوهش‌های طولی وعرضی و کتب درسی دانشگاهی، البته مطابق با ایدئولوژی، فرهنگ، اهداف و ارزشهای جامعه ما استفاده نمود.

Top of Page

 

توقف در جایگاه اثبات گرایی: مانعی در تدوین رویکردی معنوی – دینی در مشاوره

راضیه فرهادی ( دانشجوی کارشناسی ارشد مشاوره خانواده ،دانشگاه اصفهان)

چکیده:

مقدمه:در راستای توجه به علوم انسانی در سالهای اخیرازطرف دولتمردان و صاحبنظران، متخصصان علوم انسانی نیز به سهم خود توجه ویژه ای را به نقش مذهب و باورهای دینی در بازسازی و تدوین نظریه های علوم انسانی خاصه نظریه های روان درمانی و مشاوره مبذول داشته اند. اما علیرغم این توجه و اهتمام در بکارگیری مبانی اصیل اسلامی در رویکردهای مشاوره ، هنوز رویکردی جامع، علمی و کاربردی از سرچشمه وحی و سایر منابع اسلامی اتخاذ نشده و همچنان در مجامع و همایش ها به بحث و ارائه مقالات در رابطه با ضرورت و اهمیت این موضوع وحتی سعی در اثبات نقش معنویت و مذهب در سلامت روان پرداخته می شود.

این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی (و مروری بر مقالات مرتبط پیشین)ابتدا به مرور کوتاهی بر سیر ادوار مختلف رابطه روانشناسی و دین در غرب پرداخته، پس از آن وضعیت فعلی مشاوره در ایران و تنوع عناوین(و روش های) به کارگیری منابع دینی در مشاوره(مشاوره مذهبی، مشاوره از دیدگاه اسلام، مشاوره با رویکرد اسلامی، معنویت درمانی و ..) و چالش ها و کمبودهای موجود درآن ها بررسی می شود.

هدف از این بررسی اینست که مشاورین و متخصصان علوم اسلامی علاقمند به مباحث روان پژوهی به مسئله توقف در جایگاه اثبات گرایی واقف گردیده و احساس نیاز به حرکت از این جایگاه به سمت قبول حجیت مطلق کلام وحی در مسائل روانی انسان به شکلی گسترده در بین مشاوران و محققان ایجاد گردد.

یافته ها: در پایان پیشهاد طرحی سه مرحله ای برای تدوین رویکردی یکپارچه برآمده از منابع اصیل دینی که متناسب با فطرت مشترک بشری است و بالتبع برای هرفرد قابل استفاده می باشد مطرح خواهد شد.در رویکرد مورد نظر جنبه پیشگیرانه غلبه داشته  و سعی در تدوین یک سبک زندگی اسلام محور مدنظر قرار خواهد گرفت.  

کلیدواژه‌ها : رویکرد معنوی, دینی، معنویت، اثبات گرایی، مذهب، مشاوره مذهبی

Top of Page

 

بررسی انطباقات نظریه ی آدلر و معنویت اسلامی

محمدرضا فریدونی ( دکترای عرفان و هیئت علمی دانشگاه بوعلی همدان)

سید مهرداد موسویان ( کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی)

چکیده :

بیش از 95 درصد مردم آمریکا دیدگاه مذهبی دارند. اگر این آمار درست باشد. در کشورهای مذهب محور و سنتی­گرا تری ماننده جوامع اسلامی وضعیت بهتری از نظر آماری وجود دارد. حالا باید دید، زمانی که دید مراجعان به درمانگر روانشناس، مذهبی و معنوی است، آیا اگر دید روانشناس با دید مراجعش کاملا متضاد باشد، هیچ موفقیتی حاصل می­شود؟

بسیاری از مراجعینی که به معنویت عقیده دارند در رابطه با ملاقات با درمانگرانی که غیرمذهبی هستند، مردد و یا حتی ترسانند. در واقع ترس این افراد از این موضوع است که عقیده­ی آنها توسط درمانگر درک نشود و یا حتی توسط او رد شود یا مورد آنالیز آسیب شناسانه قرار گیرد (گریزیل 1992، ص 140). بر اساس عقیده  برجین، پین و ریچارد (1996) تحقیقاتی دارند که اشاره دارد به اینکه این مراجعین از موارد ذیل هراس دارند:

الف) نادیده گرفتن مسائل مذهبی

ب) برخورد کردن با اعتقادات مذهبی به عنوان مسائل روانشناسی یا آسیب شناسی

ج) شکست در فهم و تشخیص زبان و عقاید مذهبی

د) گمان اینکه مراجعین مذهبی در نرمهای فرهنگی غیر مذهبی سهیم شوند

و) تحریک به رفتارهای درمانی منافی با عقاید معنوی

به نظر نویسنده این مقاله، درمانگر چاره­ای ندارد که از روش درمانی استفاده کند که در آن روش انطباق بیشتری با معنویت وجود داشته باشد.

نظریه­ی آدلر در مورد مذهب، از جمله نظریه­هایی است که دید مثبتی دارند و این نظریه، خداوند را کمال مطلوب می­داند و مذهب یک مانیفستی برای علقه­ی اجتماعی است (کروسینی 1982). موساک 1995 بیان داشت که روانشناسی آدلر یک آوای مذهبی دارد که اوج تئوری ارزشی­اش، مانند مذاهب بر مسئولیت مردم در قبال هم صحه می­گذارند. خود آدلر معتقد بود که روانشناسی فردی­اش بسیاری از راهنمایی های مذهبی را بازیابی کرده است (انزبچر و انزبچر 1964).

در این مقاله زوایای نظریه­ی آدلر معرفی  و سپس با تعالیم اسلامی مقایسه شده است. با این هدف که نقاط مثبت و ضعف این نظریه در برخورد با افراد معتقد به معنویت اسلامی مشخص و مورد بهره­برداری قرار گیرد.

Top of Page

 

آسيب شناسي نظام آموزش علوم انساني، اسلامي در ايران (مطالعه موردي)

نعمت قاسمي ( عضوشوراي تحقيقات اداره كل آموزش و پرورش استان ايلام)

اعظم رضايي( معاون مدرسه شهيدخدامرادي ايلام )

داراب جليليان ( كارشناس تحقيقات اداره كل آموزش وپرورش ايلام )

زهراعلي مدد ( مشاورمدارس آموزش وپرورش ايلام )

مهدي سيدي( دانشجوي رشته علوم سياسي دانشگاه آزا داسلامي واحدايلام)

چكيده :

در مورد اهميت و جايگاه علوم انساني در بستر توسعه دانش جامعه و نقش آن در ايجاد و گسترش زمينه‌هاي دانشي و فرهنگي لازم براي توسعه فراگير و پايدار كشور مطالعات و مباني نظري فراواني فراهم شده است. از سويي ديگر بسط و توسعه روزافزون دانشكده ها و دانشجويان اين رشته ها در گرايش‌هاي مختلف و سطوح متعدد، علاوه بر تبعات مثبت و دلخواهي كه اميد است به‌همراه داشته باشد، ممكن است به همان عوارض ناخواسته و نامطلوبي دچار گردد كه اغلب گريبانگير تمام كميت محوري‌ها و افراط‌هاي نابجا بوده است. از اين روست كه پيدايش موضوع آسيب شناسي دربارة نظام آموزش علوم انساني ضرورت مي‌يابد و يافتن نقاط ضعف و كاستي در اين فرايند پيچيده و حساس اهميت و اولويت قابل توجهي را به خود اختصاص مي‌دهد.

عوامل متعددي را مي‌توان برشمرد كه بر كاركرد نظام رسمي‌و دانشگاهي آموزش علوم انساني تأثير مي‌گذارد. در اين ميان، پژوهش حاضر به كاوش در سه حوزه شيوه‌هاي گزينش، روش‌هاي آموزش و عوامل محيطي مي‌پردازد و از طريق گردآوري اطلاعات لازم از نمونه‌اي به حجم 613 نفر از دانشجويان رشته‌هاي علوم انساني،دانشگاه پيام نور ايلام،درسال 89 به كمك پرسشنامه‌اي سيزده سؤالي، فرضيه اصلي اعمال وجود كاستي و نقص در نظام آموزش علوم انساني را مي‌آزمايد. پس از جمع آوري داده ها و تحليل آنها به كمك فنون آماري مناسب و كارآمد، فرضيات فرعي تحقيق تأييد شده و در مجموع فرضيه اصلي پژوهش نيز در سطح اطمينان 95 درصد پذيرفته مي‌شود. در پايان بر مبناي يافته‌هاي تحقيق، پيشنهادهايي كاربردي در چهار سطح قبل از دانشگاه، دانشگاه، جامعه و پژوهشي عرضه شده است.

کلیدواژه‌ها : آسيب شناسي، آموزش، دانشگاه، علوم انساني، ايلام.

Top of Page

 

  علوم انساني ، اسلامی؛ الزامات وچالش ها

نعمت قاسمي ( عضوشوراي تحقيقات اداره كل آموزش و پرورش استان ايلام)

اعظم رضايي ( معاون مدرسه شهيدخدامرادي ايلام )

داراب جليليان ( كارشناس تحقيقات اداره كل آموزش وپرورش ايلام )

زهراعلي مدد ( مشاورمدارس آموزش وپرورش ايلام )

مهدي سيدي ( دانشجوي رشته علوم سياسي دانشگاه آزا داسلامي واحدايلام)

چكيده :

موضوع سيطره علوم غربي وغرب گرايي ومساله  تحول در علوم انسانی غربی و بازگشت به علوم انسانی اسلامی اگر به درستی مورد مداقه قرار گیرد و به میدان بحثهای عمیق و بدون ملاحظات حقیقت سوز کشانده شود، می تواند منشأ برکات فراوانی در عرصه فکر و فرهنگ کشور باشد و فرماندهان و سربازانی مسلح به سلاح عقلانیت و معنویت را برای آینده کشور و انقلاب تربیت نماید.

برون رفت وعبور از علوم انسانی غربی و  تحول در علوم انسانی وبازگشت به دامنبه علوم انسانی اسلامی،مستلزم پیش نیازهایی چند است که بدون آنها حتما این حرکت، عقیم و یا کم ثمر خواهد ماند. 1. فهم غرب و مدرنیته2.فهم ماهیت نظام تعلیم و تربیت جدید 3. فرار از علوم انسانی غربی و رفتن به دامن فلسفه و عرفان یونانی .كه دراين مقاله به اين عوامل خواهيم پرداخت.

کلیدواژه‌ها :علوم انساني،اسلامي،غرب،الزامات،چالش ها

Top of Page

 

كدام روش، كدام انسان: شناخت انسان از طريق بررسي روش‌هاي تربيتي اسلام

سیده عاطفه قرشی( كارشناس ارشد علوم قرآن و حديث، مربي آموزشيار، دانشگاه پيام‌نور استان فارس)

 فریده سادات حسینی ( دكتري روانشناسي تربيتي، استاديار دانشگاه خليج فارس بوشهر)

چکیده :

روش‌های تربیتی اسلام وسیله‌ای برای کمال و بالندگی انسان است. بدون تردید رابطه نزدیکی میان روش تربیتی اسلام و مسیرزندگی انسان با نوع نگاه ویژه اسلام به انسان وجود دارد. لذا  هدف پژوهش حاضر استنتاج ویژگی‌ها و صفات انسان بر اساس روش‌های تربیتی اسلام است و در واقع بررسی این موضوع که هر کدام از روش‌های تربیتی برای به فعل رساندن یا حذف کدام صفات انسانی توصیه شده است. اين پژوهش به دنبال پاسخگويي يه اين سؤال است كه در دل روش‌های تربیتی اسلام چه نگاهی نسبت به انسان و ویژگی‌های وی نهفته است؟ آيا با كنكاش در روش‌هاي تربيتي اسلام مي‌توان به توصيف وي‍ژگي‌هاي انسان پرداخت؟  بدين منظور با تكيه بر روش تحليلي- استنتاجي از بين حدود 70 روش تربيتي ، 10 روش به عنوان نمونه انتخاب شد. و با تكيه بر اصول انسان‌شناسي منتج از متون ديني به استنتاج صفات انسان پرداخته شد. يافته ها بيانگر اين است كه زیر بنای هر يك از روش‌های تربیتی، دیدگاه خاصي نسبت به انسان و صفات اوست و بر همين اساس انسان‌شناسي خاصي بر  روش‌هاي تربيتي اسلام حاكم است.

كليد واژه‌ها: انسان، روش‌هاي تربيتي اسلام، انسان‌شناسي ديني.

Top of Page

 

نقد مبانی انسان­شناسی مکاتب اخلاقی

عاطفه السادات قریشی محمدی ( کارشناسی ارشد جامعه شناسی اسلامی)

 علیرضا آزادی (کارشناسی ارشد جامعه شناسی اسلامی)

حسنا سادات بنی­طبا ( کارشناسی ارشد عرفان اسلامی )

چکیده :

 در نگاه اول می­توان این­گونه ادعا نمود که علوم انسانی به واسطه نوع نگرش به انسان و ماهیت او ایجاد شده است و از آغاز شکل­گیری تا کنون بر اساس تاثیر شرایط اجتماعی سیاسی بر شناخت ماهیت انسان، علوم انسانی نیز متحول گشته است. به گونه­ای که در هر دوره و مرحله­ای از تاریخ بشری بخشی از نیازهای انسان برجسته­تر شده و تلاش در جهت تبیین راه­های رفع آن نیازها، منجر به شکل­گیری علوم متفاوت شده است. یکی از این علوم، علم اخلاق است که به شناخت و ارائه تیپ­های ایده­آل از انسان اخلاقی می­پردازد. در این علم، انواع تئوری­های اخلاقی وجود دارد که هر کدام زندگی اخلاقی پیروان خود را به گونه­ای متفاوت ارائه می­دهند.

در این مقاله ما قصد داریم سیر تکوین علم اخلاق را به عنوان بخشی از علوم انسانی مورد بررسی قرار دهیم و مبانی انسان­شناسی آن را  بررسی کنیم. از این رو دو محور را مورد توجه قرار می­دهیم. 1-فرهنگ سکولار چه تعریفی از انسان در باب اخلاق و ارزش­های اخلاقی ارائه می­دهد؟ و 2-این تعریف از انسان از حیث جامعیت چگونه تعریفی است. در محور اول به مکاتبی چون مکتب عشق، مکتب نتیجه­گرایی، مکتب قانون طبیعی، مکتب قدرت و مکتب وجدان اخلاقی توجه می­شود و در محور دوم ابتدا انسان­شناسی مندرج در این مکاتب استخراج شده، جامعیت و مانعیت آن تحلیل می­شود و سپس با تعریف اسلام از انسان مقایسه می­شود.

Top of Page

 

رهیافت هنجارگرایی اسلامی در علوم اجتماعی

مسعودکریمی بیرانوند ( دانشجوی دکتری اندیشه سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی)

چکیده :

هدف

   یکی از پرمساله ترین جدال هایی که در سده اخیر در عرصه روش شناسی علوم انسانی وجود داشته و دارد، بحث جدایی دانش از ارزش بوده است. عقیده ای در علم سکولار ریشه دوانده است که عرصه علم باید از وجود هنجارها، تعلقات و ایدئولوژی ها پاک گردد و محقق بیطرفانه به مطالعه آنچه هست بپردازد. در مقابل، طیف های زیادی به انحاء مختلف به این ادعا پاسخ درخور داده و دانش و دانش ورزی را خواسته یا نخواسته در ارتباط وثیق با تعلقات و تمنیات پیشا-پساعلمی دانسته اند. به نظر می رسد دین مبین اسلام به عنوان یک مکتب جامع  توانایی مناسبی در پاسخگویی صحیح به این مسأله غامض دارد. لذا نویسندگان برآنند تا در یک مقاله به بررسی هنجارگرایی اسلامی به عنوان یک رهیافت در روش شناسی دانش اجتماعی بپردازند.

پرسش اصلی

   رهیافت هنجارگرایی اسلامی در علوم اجتماعی چیست؟

چارچوب تئوریک

امروزه نظراتی در حال تقویت است که بر این باور است که دین اسلام به عنوان راهنمای سعادت و برنامه عمل کامل انسانها باید نقشی اساسی در علوم انسانی ایفا کند. از آنجا که بخش قابل توجهی از مولفه های این دین به حوزه ی احکام الزام آور و هنجارهای اخلاقی تعلق دارد، لذا می توان امکان، معناداری و شیوه اثرگذاری این بخش را در علوم انسانی مورد کنکاش قرار داد.

روش شناسی

شیوه عمده مطالعه در این پژوهش، تحلیل توصیفی است. یعنی ابتدا به توصیف مساله در علوم اجتماعی فعلی و مواضع مختلف در قبال آن پرداخته، و سپس به شیوه ای مقایسه ای مدل اسلامی هنجارگرایی را  در نسبت با رویکردهای مذکور تشریح کرده ایم. ضمناً داده های به کار رفته در نوشتار از منابع کتابخانه ای اتخاذ شده اند.

سرفصل های عمده

·         بیان مساله و پیشینه

·         انواع هنجارگرایی در علوم اجتماعی

·         سنت گرایی-فایده گرایی-اخلاق گرایی- نقدگرایی- پسااثباتگرایی

·         هنجارگرایی اسلامی در علوم اجتماعی

·         بینش در هنجارگرایی اسلامی

·     تشریح و مقایسه موردی با رهیافتهای معارض(اثباتگرایی، نسبی گرایی،جبرگرایی) و رقیب(تقلیل گرایی، انسان گرایی)

·         روش در هنجار گرایی اسلامی

·        کاربست و عملیاتی کردن رهیافت در مراحل مختلف تحقیق علمی

Top of Page

 

موانع تحول در علوم انساني با نگاهي به چهل سال تفكر دكتر رضاداوري اردكاني

رضاکریمی )دانشجوی کارشناسی ارشد  دانشگاه بوعلی سینا(

چکیده :

علوم انسانی و اجتماعی مثل دیگر علوم جدید سکولارند. دانشمندان وقتی به پژوهش مشغولند ، به اقتضای رعایت روش علم، نمی توانند هیچ یک از اعتقادات خود را در کار پژوهش دخالت دهند. از طرفي مسئله علوم انساني با مسئله توسعه نيافتگي ما در هم تنيده است. موانع تحول در علوم انساني با موانع توسعه نيافتگي ما در تناسب است. ما بايد در علوم انساني به مقام تحقيق برسيم.

اما مانع مهمتر تحول مسئله ديگري است: راز تأملات جدی  و جنجالی داوری در مسائلی همچون مقالاتISI   و تولید علم، مهندسی فرهنگی، توسعه و... این حقیقت است که «تفکر رسیدنی است!». به نظرم معنای اینکه تفکر رسیدنی است این است که تفکر ماهیتاً به خدا واگذار می شود و اقتضای روش علم خلاف این واگذاری است. داوري فيلسوف انتظار است و سخنان اصلي او در لابلاي كلمات فلسفي پوشيده مانده است. از آنجا که او منتظر است خودش بارها ، از طمع خام نهی می کند و تواضع را شرط تفکر می داند، و شرایط امکان  تحول را بیان می کند

 اين نوشته درصدد است چهره اي تازه از این استاددانشگاه معرفي كند.

Top of Page

 

بررسی رابطه بیگانگی میان ذهنیت غربی و زمینه اسلامی در علوم سیاسی

مصطفی کریمی(کارشناس ارشد علوم سیاسی گرایش جامعه شناسی سیاسی؛ دانشگاه تهران)

چکیده:

علوم سیاسی در ایران فاقد توانایی کافی برای فهم و رویارویی با چالش های پیش روی جامعه است. این مقاله در پی تبیین این ناتوانی و بیگانگی علوم سیاسی و ابعاد و پیامدهای آن، در عرصه نظریه پردازی در حوزه سیاست در ایران است. در همین راستا سعی دارد تبیین علمی از شکل گیری ذهنیت و زمینه های اسلامی جامعه ایران به دست دهد و وجوه تمایز و تفاوت آنها را به درستی بیان کند.

پرسش اصلی این است که چرا این بیگانگی وجود دارد و علل عدم توانایی علوم سیاسی در فهم و تحلیل مشکلات سیاسی جامعه اسلامی ایران چیست؟

 یکی از دلایل این فقدان توانایی، بیگانگی این علوم نسبت به زمینه های اجتماعی جامعه خودشان است. ذهنیت اکثر نظریه پردازان در علوم سیاسی بر اساس پایه­های معرفت­شناسی و هستی­شناختی غربی شکل گرفته­است. این در حالی است که هر نظریه ملهم از شرایط و بسترهای زمانی و مکانی خاص خود تولید شده و عموما برای فهم همان بسترها و زمینه­های اجتماعی کارگشا است.

 نظریه پردازان علوم سیاسی در ایران با اقتباس از این نظریه­ها، در صدد تحلیل و واکاوی پدیده­های سیاسی بر می­آیند. تضاد میان بسترها و زمینه­های سیاسی، اجتماعی ایران و کشورهای غربی به عنوان خاستگاه نظری، سبب بروز نوعی بیگانگی میان ذهنیت نظریه پرداز و بسترهای اجتماعی و سیاسی شده است.

این مقاله به روش کتابخانه ای تحلیلی به تبیین این مساله خواهد پرداخت که سر فصل های عمده به شرح زیر می باشد:

·           تعریف مفاهیم اصلی ذهنیت، زمینه و بیگانگی در علوم انسانی؛

·           رابطه شکل گیری ذهنیت و نظریه پردازی در زمینه غربی؛

·           بیان نقدهای عمده به علوم انسانی در غرب؛

·           بیان زمینه های متفاوت نظریه پردازی در کشورهای اسلامی؛

Top of Page

 

ارزیابی کیفیت در پژوهش‌های حوزه علوم انسانی با رویکرد کیفی

اعظم محمد زاده قصر (دانشجوی کارشناسی ارشد تحقیقات آموزشی دانشگاه فردوسی مشهد)

سميه ابراهيمي كوشك مهدي ( دانشجوی کارشناسی ارشد مديريت آموزشي دانشگاه فردوسی مشهد)

سمیه بهمن آبادی ( دانشجوی کارشناسی ارشد تحقیقات آموزشی دانشگاه فردوسی مشهد)

هوشنگ گراوند ( دانشجوی کارشناسی ارشد تحقیقات آموزشی دانشگاه فردوسی مشهد)

چکیده :

در فرایند اجرای تحقیق کمّی و کیفی و در ارائة نتایج آن، محقق باید بیش از هر چیز در اندیشة کیفیت تحقیق باشد، کیفیت یک تحقیق به شفاف بودن و قابل­اعتماد بودن تمام فرایند و نتیجة آن مربوط می­شود و بدون وجود دقت علمي، پژوهش(كمي يا كيفي) بي ارزش بوده و مطلوبيت خود را از دست مي­دهد. بنابراين دغدغه نسبت به پايايي و روايي در همه شيوه­هاي پژوهش، مورد توجه بسياري از پژوهشگران قرار دارد. با توجه به تسلط تاريخي روش­شناسي اثباتي کمي بر بخش عمده­اي از پژوهشهاي علوم انساني و اجتماعي و  تلاشهاي فراواني که در این زمینه برای ارتقای اعتبار یافته­ها از طریق فنون كمِّي و گسترش و ترويج نرم افزارهاي آماري و توسعه سيستم­هاي محاسباتي صورت گرفته است غالباً چنين تصور شده كه روش­هاي كيفي فاقد ساختار و رويه­هاي منظم بوده و از اصول تعريف شده و كلاسيك روش­هاي كمي اثباتي تبعيت نمي­كنند، در واقع پژوهش كيفي از جهت روايي و پايايي مورد چالش قرار گرفته است. با توجه به اهمیت تحقیق کیفی در پژوهش­های تربیتی، پرداختن به این چالش امری ضروری است. در اين مقاله پس از بررسي كامل مباني، پيش فرضها، تفاوتهاي روش­شناسي هاي كمي و كيفي، به این سؤال پاسخ داده خواهد شد که آيا مي توان اصطلاح روايي و پايايي را در مورد روش­شناسي كيفي بكار برد؟ و سپس معيارهاي ارزيابي کیفیت در تحقیق کیفی  مورد بحث قرار خواهد گرفت و استراتژي­هايي براي ارتقاء روايي و پايايي در پژوهش­هاي كيفي ارائه می­شود.

کلیدواژه­ها: روش تحقیق کیفی, ارزیابی کیفیت, قابلیت اعتماد, پایایی و روایی

Top of Page

 

بررسی فصل مقوم انسانیت بر اساس آموزه­های قرآن و عترت

دکتر علی محمدی آشنانی ( مدیر گروه تفسیر دانشکدة علوم و فنون قرآن تهران، دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم")

محمد علی دولت ( کارشناسی ارشد علوم حدیث)

چکیده:

تعریف انسان به عنوان نخستین رکن انسان‌شناسی متوقف بر شناخت فصل مقوّم انسانیت می‌باشد. بر اساس آموزه‌های قرآن و عترت، انسان موجودی نیست که با حفظ ظاهر انسانی هم می‌تواند به رفیع‌ترین قله‌های وجودی صعود نماید و هم می‌تواند به پست‌ترین مراتب وجودی تنزل کند. شناخت فصل مقوم انسانیت به شناخت عوامل سقوط انسان از مرز انسانیت به محدودة حیوانیت و پست‌تر از آن و همچنین شناخت عوامل تمایز انسان از سایر موجودات بستگی دارد. بر اساس آموزه­های قرآن و عترت، «عقل» عنوان جامعی است که شامل تمام  آنچه انسان را از سایر موجودات متمایز می­سازد، می‌شود.

کلیدواژه­ها: انسان، عقل، فصل مقوم انسانیت، دابّه، جنس

Top of Page

 

نقد و بررسی دلایل انکار «علوم انسانی دستوری»

حسن محیطی اردکان (دانش­آموخته حوزه علمیه قم و فارغ التحصیل کارشناسی ارشد فلسفه اسلامی موسَسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره))

چکیده :

در یک تقسیم‌بندی می‌توان علوم انسانی را به دو بخش توصیفی و دستوری تقسیم نمود. علوم انسانی توصیفی به علومی گفته می‌شود که به تبیین و توصیف پدیده‌های انسانی می‌پردازند. در مقابل، علوم انسانی دستوری به آن بخش از علوم انسانی گفته می‌شود که مجموعه‌ای از گزاره‌های دستوری باید و نبایدهای- متناسب با مبانی از پیش‌پذیرفته شده را جهت تحقّق اهداف مورد نظر ارائه می‌دهد.

اثبات و یا انکار علوم انسانی دستوری همواره یکی از موارد اختلاف میان دانشمندان علوم انسانی بوده است به گونه­ای که گروهی آن را جزء علم می­شمارند، امّا گروهی دیگر منکر علم بودن آن هستند.

اتّخاذ برخی روش‌ها در علوم انسانی و نیز اعتقاد به عدم ارتباط منطقی میان واقعیّت و ارزش زمینه انکار علوم انسانی دستوری را فراهم می­کند. بر همین اساس، نقد دو عامل مذکور می­تواند زمینه را برای اعتقاد به علوم انسانی دستوری هموار نماید.

در این پژوهش، پس از تبیین چیستی و ویژگی­های علوم انسانی دستوری، به نقد و بررسی دلایل منکران علوم انسانی دستوری پرداخته شده است.

کلیدواژه‌ها : علوم انسانی، علوم انسانی دستوری، تاریخ­گرایی، باید، هست

Top of Page

 

عنوان مقاله:  نقش تربیتی قرآن در تعالی فرهنگی واجتماعی انسان

سعید مذبوحی (دانشجوی دکتری برنامه ریزی درسی دانشگاه علامه طباطبایی)

مسلم ناظر حسین آبادی ( کارشناس ارشد فلسفه تعلیم وتربیت)

چكيده :

  قرآن کریم درراس تمام مکاتب و تمام کتب به عنوان عالیترین سند اسلام و اصالت مکتب تربیتی آن قوی ترین آثار معنوی را در فرد و جامعه از خود بر جای می گذارد. توجه به رويكرد فطرت گرايي توحيدي؛عظمت و نظم خلقت، همراهي اخلاق و ايمان توحيدي با علم، محدوديت علم، فعاليت هاي علمي تمدن اسلام درتعالی فرهنگی واجتماعی نقش مهمی دارند که نشات گرفته از قرآن می باشد.توجه به رويكرد زمينه محوري :توجه به زمينه واقعي زندگي، يادگيري فعال، اجتماعي و خلاقانه؛ توجه به يكپارچگي تفكر، ايمان، علم، عمل و اخلاق نیز از دستاوردهای تربیتی قرآن می باشد .همچنین فرهنگ مجموعه ای از آداب ورسوم ،عقاید ،ارزشها وهنجارهایی است که در وجود افراد یک جامعه نهادینه گردیده است ودر رفتار افراد جامعه ساری و جاری می باشد واز ویژگی پویایی برخوردار است.در این پژوهش به روش هرمنوتیک یا تفسیر شناختی و با رویکرد استنتاجی نقش و جایگاه قرآن در تعالی فرهنگی و اجتماعی  انسان مورد بررسی قرار می گیرد.

کلیدواژه‌ها : قرآن ،تربیت ، تعالی فرهنگی و اجتماعی

Top of Page

 

تبادل یا تهاجم فرهنگی در آموزش زبان های خارجی

معصومه مرادجانی (دانشجوی زبان اسپانیایی دانشگاه تهران)

چکیده :

حیات هر تمدن بشری همواره با فرهنگ توأم بوده است و هر ملتی در طول تاریخ فرهنگ مخصوص به خود را داشته است، در عین حال یك فرهنگ بالنده برای تكامل خود باید توانایی تبادل فرهنگی با سایر فرهنگ‏ها را داشته و به جذب عناصر مثبت آنها مبادرت ورزد؛ بنابراین، تمام فرهنگ‏ها باید در تعامل با یكدیگر باشند، تا بتوانند بشر را به پیشرفت مطلوب برسانند.

اما آنچه مشکل عمده جهان امروز است "تهاجم فرهنگی"است که نمونه‏ی بارز آن، اشاعه ی  روز افزون استیلای فرهنگ غرب بر سایر فرهنگ‏ها به ویژه فرهنگ اسلامی است که در قرن اخیر با ابزارهای مختلف انجام گرفته است.

اگرچه زبان و آموزش آن در گذشته به عنوان ابزار ارتباطی بين المللي موثر در تعيين سرنوشت بسياري از كشورها به صورت مستقيم يا غير مستقيم با رويكردي فرهنگي تاثیرگذار بوده است، اما امروزه باید با دقت خاصي آموزش داده شود زيرا ابر قدرتها با ترويج زبان خود، راه را براي تهاجم فرهنگي و سياسي بر ملتها هموار مي كنند. زبان علاوه بر نقش واقعی خود به عنوان ابزار ارتباطی در راستای پیشبرد اهداف جوامع غربی تاثیرگذار بوده است.

 اين مقاله سعي بر آن دارد تا ضمن بررسي اجمالی تهاجم فرهنگی، ارتباط آن را با زبان های خارجی و نحوه ی تاثیرگذاری آن بردیدگاه انسان شرقی بپردازد و چالشهاي فرهنگي موجود درکاربرد زبان را مطرح و راهكارهاي عملي متناسب با فرهنگ ايراني- اسلامي براي جلوگيري از تهاجم فرهنگي را معرفي كند.

کلیدواژه‌ها : هویت، فرهنگ، تمدن، فرهنگ ایرانی اسلامی، تبادل فرهنگی،تهاجم فرهنگی

Top of Page

 

نقدي  منطقي بر مباني تجربه‌گرايي در علوم انساني

علي مصباح (دانشيار فلسفه، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني قدس‌سره، قم)

چکیده :

«طبيعت‌گرايي» و «تجربه‌گرايي» به عنوان اولين رويكرد در علوم انساني مورد توجه دانشمندان اين عرصه قرار گرفت، و هنوز هم،‌ باوجود نقدها و رقيب‌هاي جدي، روش غالب در تحقيقات علوم انساني و اجتماعي را تشکيل مي‌دهد. موافقان و مخالفان تجربه‌گرايي در علوم انساني از شيوه‌ها و راهبردهاي مختلفي براي اثبات نظر خويش و ابطال نظريات مخالف بهره‌برده‌اند: از تغيير در موضوع علوم انساني، تا تحول در هدف آنها، تا دگرگوني در مباني هستي‌شناختي يا معرفت‌شناختي آنها. به نظر مي‌رسد نکته‌اي کليدي که منتقدان تجربه‌گرايي در علوم انساني از آن غفلت ورزيده‌اند، بررسي و تحليل ماهيت موضوع علوم انساني و لوازم روش‌شناختي آن است. به‌نظر مي‌رسد توجه به اين نکته مي‌تواند برخي از کاستي‌هاي تجربه‌گرايي را بهتر بنماياند.

نقطة عزيمت اين مقاله را اين اصل روش‌شناختي تشکيل مي‌دهد که روش هر علم وابسته به موضوع آن است، و ماهيت موضوع است که نوع روش تحقيق مناسب را تعيين مي‌کند. بر اين اساس، سعي مي‌شود تا ماهيت موضوع علوم انساني تحليل، و عدم تناسب روش تجربي با آن نشان داده شود. راهبرد اين نوشتار براي اين کار، تحليل منطقي مفاهيمي است که در موضوعات مسائل علوم انساني به‌کار مي‌روند تا نشان دهد اين موضوعات شامل مفاهيمي از سنخ معقولات اوليٰ، معقولات ثانية منطقي، و اعتباريات محض‌اند و مطالعة هر دسته از آنها نيازمند روشي ويژه و منحصربه‌فرد مي‌باشد. از اين رو، پيشنهاد ما آن است که روش تجربي هرچند در بررسي و مطالعة برخي از موضوعات علوم انساني کارآيي محدود و مناسب خود را دارد، لکن نمي‌تواند به عنوان تنها روش مطلوب و مفيد در اين علوم مورد تأکيد و توجه قرار گيرد، بلکه علوم انساني به روش‌هايي ديگر نيز نيازمندند تا بتوانند همة موضوعات مورد نظر خويش را بررسي کرده، به اهداف تعيين‌شده خود دست يابند.

Top of Page

 

مطالعه علوم انسانی اسلامی وآسیب شناسی آن: انتقادات و راهکار ها

ساناز مصطفائی ( علوم اقتصادی ـ دانشگاه پیام نور واحد مسجدسلیمان)

چکیده :

معنی اسلامی شدن علم،نقلی شدن واستنباطی شدن علم نیست؛بلکه دریک فرآیندپیچیده عملیات استنباط باتحقیقات میدانی وتحقیقات کتابخانه ای ونظری به همدیگر گره می خورند.و حاصل آن علوم انسانی اسلامی خواهد شد.به عبارتی معنای اسلامی شدن علوم انسانی این است که در نگاه اسلام،فطرت انسان و عکس العمل های او درقبال آفرینش،خداوند با تفسیری که درنگاه مادی از انسان می شود متفاوت است.بسیاری از علوم انسانی مبتنی بر فلسفه هایی است که مبانی آن ها مادی گری و بی اعتقادی به تعالیم الهی و اسلامی است وآموزش این علوم موجب بی اعتقادی به تعالیم الهی و اسلامی می شود وآموزش این علوم انسانی در دانشگاه ها منجربه ترویج شکاکیت و تردید درمبانی دینی و اعتقادی خواهد شد.در نتیجه تحول در علوم انسانی از ارکان انقلاب فرهنگی به شمار می آید که بدون آن نمی توان امیدی به تحقق تمدن نوین اسلامی داشت.

در این مقاله پس از طرح معنا وماهیت علوم انسانی اسلامی و روش های شناخت آن وهمچنین بیان طرح ایده ها ونظریه های مطرح دراین علم به تحول درعلوم انسانی پرداخته می شود ودرانتها به ضرورت سامان بخشیدن به علوم انسانی اسلامی و نقش آن در پیشرفت جوامع وهمچنین فرآینددستیابی به آن پرداخته خواهد شد.

کلیدواژه‌ها : علوم انسانی اسلامی وماهیت آن- انقلاب فرهنگی- ایده هاونظریه ها - تحول پیرامون علوم انسانی- نقش علوم انسانی اسلامی - فرایند دستیابی

Top of Page

 

                                       «نقد و بررسي علم حقوق از منظر بومي سازي»

دکتر محمد مهدي الشريف ( استاد يار گروه حقوق دانشگاه اصفهان)

نصراله جعفري خسرو آبادي ( دانشجوي دوره دکتري حقوق خصوصي دانشگاه قم)

چکیده:

در راستاي اسلامي  نمودن و بومي سازي علوم انساني، شايسته است از علومي همچون حقوق که لباس اسلام بر تن دارند غافل نماند.علم حقوق ايران بالااخص شاخه ي حقوق خصوصي به عنوان يکي از رشته هاي علوم انساني که تنظيم کننده بخش عظيمي از روابط اقتصادي ،اجتماعي جامعه است،گرچه از مباني فقه اماميه با قدمت هزار ساله نشات گرفته است، اما از زمان وضع خود تا کنون خواسته و نا خواسته ،به بهانه هاي مختلف از جمله جهاني و عقلايي بودن حقوق، عرفي بودن موضوعات حقوقي و بروز رساني آن،کهنه شدن مباحث فقهي و ... از مسير اصلي خود فاصله ي بسيار پيدا کرده است، تا جايي که به نظر نگارندگان،  علم  حقوق ايران بالاخص حقوق خصوصي، از مباني اصلي خود که دين مبين اسلام است منحرف شده است و علم حقوقي با مباني غربي شکل گرفته و در حال رشد و پيشرفت است ، در اين راستا به اين امر بايد توجه داشت که وجود برخي از گزاره هاي ديني و حتي وضع قانون مبتني بر مباني اسلامي براي شکل گيري علم حقوق اسلامي کافي نيست و آنچه مهم است نگاه و شيوه ي تفسير و توسعه ي اين گزاره ها بر اساس مباني اسلامي مي باشد چرا که ساختار شکل گيري علم حقوق بر خلاف ساير شاخه هاي علوم انساني ،بر اساس شيوه تفسير و توسعه ي مواد قانوني شکل مي گيردکه متاسفانه در کشور ما مواد قانوني که بر اساس گزاره هاي کاملاً ديني وضع شده است به شيوه هاي غربي مورد تفسير و تعليم و ترويج واقع شده است  و با مباني وضع خود متفاوت و متعارض گرديده است که در اين تحقيق ابتدا بر خي مباني حقوق خصوصي کنوني را از منظر  بومي سازي نقد مي نماييم  ، سپس راهکار هايي جهت جلوگيري از روند انحراف و بازگشت به «صراط مستقيم» پيشنهاد مي گردد.

Top of Page

 

نسبيت معرفت ديني از منظر قرآن کریم

محمدحسن موحدي ساوجي ( عضو هيأت علمي پژوهشي دانشگاه مفيد)

چکیده :

نسبيت معرفت ديني به معنای همگانی‌بودن فهم دینی است به گونه‌ای که هیچ‌یک از آنها از صفت واقعیت فی‌نفسه و برگزیدگی برخوردار نبوده، بر دیگری حجیت و برتری نداشته باشد. از این منظر متون دینی صامت و خالى از معانى و نيازمند تفسير و تبيين‌اند، و تفسير و تبيين آنها توسط بشر انجام مى‌شود؛ و بشر نه با ذهن خالى، بلكه با اندوخته‌ها و آموخته‌هاى برون‌دینی خود که متأثر از علوم و فرهنگ‌هاى مختلف است، دين را تفسير مى‌كند؛ و در نتيجه زمینة تفاوت و تنوع تفسير متون دينى و پيدايش نحله‌ها و مذاهب دينى پدید می‌آید؛ نحله‌ها و مذاهبی که نمی‌توان هیچ‌کدام را برتر نسبت به دیگری و حکایت از واقعیت مطلق دانست.

این نوشتار به نقد درون‌دینی این پندار با نگاه به آیات قرآن کریم و استمداد از کلمات معصومین (علیهم‌السلام) پرداخته است.

کلیدواژه‌ها : نسبيت، تكثر، معرفت ديني ، حقیقت مطلق، متون دینی

Top of Page

 

امكان و ضرورت علم ديني:

نقدي بر رويكرد علمي رايج در غرب بر اساس مبانی فکری استاد علامه طباطبایی «ره»

نونا مومنی (دکتری مدیریت رفتاری)

دکتر رضا اکبریان ( دانشیار گروه فلسفه دانشگاه تربیت مدرس  )

چكيده :

رویکرد اثبات گرایی بر مبناي رویکرد تجربی است. اين رويكرد سال هاست بر حوزه هاي مختلف علوم غالب و حاکم است و گسترۀ آن به حدي است که بسیاري آن را مترادف با علم می دانند. اثبات گرایان معتقدند علم بهترین راه دستیابی به حقیقت است و هیچ فعالیت فکري، علمی قلمداد نمی شود، مگر از رهگذر منطق اثبات گرایی. اما سالها تجربة اين رويكرد اثبات كرده است با تكية صرف بر رويكرد اثبات گرايان كه متكي بر ديدگاه تجربي و عيني است، نمي توان به حقيقت دست يافت. اين مهم ضرورت تحقيق در مورد رويكردي علمي را نشان مي دهد كه بتواند نواقص رويكرد اثبات گرايي را برطرف كند و علم را به كمال برساند. در اين راستا، مؤلفان با تكيه بر رويكردي فلسفي به تبيين ديدگاه فيلسوفان اسلامي و رويكرد آنان به علم مي پردازند. در اين ميان از رويكرد استاد علامه طباطبايي بهره گرفته شده است. علامه طباطبايي فيلسوف اسلامي است كه با تكيه بر استدلال هاي منطقي و قياسي ديدگاه خود را در مورد مباني علم بيان و در مورد چگونگي كمال آن بحث مي كند. با تكيه بر مباني و استدلال هاي علامه طباطبايي و با بهره گيري از تحليلي هاي منطقي و قياسي، اين مهم بدست آمد كه براي ورود به علم و بهره گيري از آن نيازمند پشتوانة دين و اخلاق ديني هستيم كه در رويكرد اثبات گرايي ناديده گرفته مي شود. همچنين، براي دستيابي به شناخت كامل، نيازمند حوزه هايي فراتر از حوزة علم تجربي هستيم و نمي توان صرفأ بر رويكرد هاي تجربي (و به طور كلّي حصولي) تكيه كرد.

کلیدواژه‌ها : دين، اخلاق ديني، علم حصولي، علم حضوري، علم ديني

Top of Page

 

اهميت و ضرورت تحول علوم انساني و توليد علم ديني و  راهكارهاي تحقق آن

ابوالفضل ميرزاپور ارمكي( مربي مركز تحقيقات سياست علمي كشور و طلبه حوزه دانشجويي شهيد بهشتي)

چكيده:

تجلي و نمود حصول كمال در جريان هاي اجتماعي همگرا و ملت ها در قالب ظهور تمدن هاي بشري معنا مي يابد.تمدن هاي بشري نيز بر شالوده فرهنگ ها،نگرش ها و بنياد هاي انديشه اي پايه گذاري مي شوند.بي شك يكي از عوامل موثر بر شكل گيري فرهنگ و نگرش بنيادي حاكم بر جامعه مباني و مفاهيم علوم انساني است كه از طريق نظام دانشي در بستر جامعه بسط مي يابد.  علوم انساني،مهم ترين عنصر تمدني است كه انسجام ساز مي باشد.چرا كه مهم ترين رسالت علوم انساني،سياستگذاري كلان در جامعه است و به عبارت ديگر سياستگذاري درباره علوم انساني به معني«سياستگذاري سياستگذاري» مي باشد.بي شك اگر علوم انساني يك كشور با اختلال يا تعطيلي مواجه شود طرح كلان آن كشور يا تمدن به اختلال و تعطيلي دچار مي شود. چنانچه در ايران از دوره مشروطه به بعد رخ داده است و علوم انساني غربي،سياستگذاري كلان در ايران را به عهده گرفت.نكته قابل توجه اين است كه علوم انساني غير بومي و يا غربي تا امروز سياستگذاري كلان در كشور را در قالب «تجدد»،«توسعه» و امروزه «جهاني شدن» يا «جهاني سازي» براي ايران طراحي مي كند.

به اين سبب و در اين شرايط تحول در علوم انساني و سياستگذاري در راستاي تحقق آن امري ضروري تلقي مي گردد.اين مهم حاصل نمي شود مگر با  تدوين نقشه راه تحول علوم انساني كه فرآيند و مسير توليد علوم انساني از ابتدا تا گام هاي نهايي را در قالب يك الگوي اجرايي معين نمايد. و ازسوي ديگر وظايف و ماموريت هاي مراكز پژوهشي و دانشگاهي مختلف و همچنين نهاد هاي سياستگذار و موثر در اين حوزه را تعيين نمايد.

در اين مقاله در نظر داريم ضمن تبيين اهميت و ضرورت تحول علوم انساني موجود و آسيب شناسي وضعيت علوم انساني موجود مناسبترين راهكار در راستاي تحول علوم انساني موجود و توليد علوم انساني اسلامي را ارائه نماييم.

Top of Page

 

موانع و آسیب های تولید علوم انسانی اسلامی

علی اصغر نصرتی ( عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و دانشجوی دکتری علوم سیاسی)

چکیده :

علوم انسانی بر مبنای تعریف از انسان و بر نظام خاصی از باورها و اندیشه ها استوار است واگر قرار باشد که علوم انسانی تولید و پی ریزی شود بایستی تعریف و تبیین روشن ودر عین حال مبنایی از انسان ارائه شود وپشتوانه های معرفتی، هستی شناختی ، جامعه شناختی و غایت شناختی آن مورد لحاظ قرار گیرد. بعلاوه علوم، ابزار دستیابی جوامع انسانی به آرمان ها و اهداف است  ولذا، تابع  جهت گیری های هر جامعه ساخته و پرداخته می شوند .از سوی دیگر خیزش تمدنی اسلام در دهه های اخیر ، متعاقب تحقق انقلاب اسلامی، پی ریزی علوم بویژه علوم انسانی متناسب با جهت ها و اهداف جامعه و تمدن اسلامی را اقتضاء می کند .

زمینه سازی برای ایجاد فرآیند تولید علوم انسانی اسلامی مستلزم شناسایی موانع و آسیب ها و تلاش برای رفع آنها است.  در این مقاله آسیب ها و موانع تولید علوم انسانی اسلامی  با استفاده از روش مقایسه ای، بین وضع موجود ملهم از علوم غربی و وضع مطلوب علوم انسانی اسلامی بررسی شده است . موانع و آسیب ها در دو دسته نظری و عملی مد نظر قرارگرفته ، مهم ترین آنها عبارتند از:

موانع و آسیب های نظری، مرتبط با دانش و زمینه های ایدئولوژیک ،شامل؛ غلبه رویکرد پوزیتیویسم، نگاه مادی به انسان،تفسیر محدود و فردی از دین، عدم ارتباط بین دین و علم، محدودیت ابزار شناخت به حواس و نهایتاً عقل، موانع روشی و التقاط فرهنگی - معرفتی  .

 بعلاوه موانع عملی و مرتبط با زمینه های اجتماعی؛ مانند؛ ضعف منابع، جایگاه نا مناسب تحقیق و محقق، زمینه نامساعد نو آوری علمی، تجاری شدن علم، ترجمه گرایی ، موازی کاری، روزمرگی و شتاب زدگی و جدایی نهادی و علمی بین حوزه و دانشگاه .

  کلیدواژه‌ها : مانع/آسیب/تولیدعلم/انسان/علوم انسانی/علوم اسلامی/ روش مقایسه ای

Top of Page

 

بررسی و تحلیل نقش معرفت شناسی علوم انسانی با تأکید بر مبانی و اصول تعلیم و تربیت اسلامی

مهدی نوروزی ( کارشناسی ارشد تاریخ و فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه پیام نور اراک)

چکیده :

علوم انسانی (Human Sciences) به عنوان یک حوزه معرفتی مهم و گسترده شامل تاریخ، ادبیات، فلسفه، اخلاقیات، زبان ها و فرهنگ های مختلف، زبان شناسی، حقوق، انسان شناسی، مطالعات دینی، هنر، جامعه شناسی، روان شناسی، علوم سیاسی، علوم اقتصادی، علوم تربیتی، جغرافیا، موسیقی، مردم و باستان شناسی می باشد. علوم انسانی در برگیرنده بخش های مشترک از تجارب انسانی است و از آنجا که به فرهنگ و ارتباطات همه جوامع مربوط می گردد، زمینه پیوند انسان ها را به همدیگر فراهم می سازند (دلاور، 1387، ص15)

با شکل گیری ، علوم انسانی می توان گفت این معرفت نیز مانند سایر معارف در راستای توسعه و کمال انسانی دارای مزایا و کاربرد است. چون این دسته از علوم درباره خود انسان است. لذا اهمیت و اولویت آن نیز بالاست و یکی از موانع اجتماعی و اساسی توسعه وتحول این علوم آن است که در رده بندی اعتباری در بین عوام و خواص جامعه و در قیاس با سایر معارف ، آنچنان که لازم است مورد توجه و اعتنا نیست . انسان بالاترین مرتبه را در بین مخلوقات داراست . او عامل اصلی علم و شناخت و هم پس از خالق ، اصلی ترین موضوع شناخت و معرفت است . انسان با داشتن روح ملکوتی و جسم ناسوتی موجودی دو بعدی و منحصر به فرد است . او اگر برای علم و پژوهش موضوعیت و اولویت پیدا کند ، مقدمات تاسیس علوم انسانی شکل می گیرد و نقطه آغاز و عزیمت این رشته طرح مجهولات اساسی درباره آدمی است .

در این مقاله برای تبیین جایگاه علوم انسانی به مطالعه تطبیقی مبانی و اصول تعلیم و تربیت در فلسفه غرب به مکاتب ایدئالیسم ، رئالیسم ، طبیعت گرایی ، اگزیستانسیالیسم ، فلسفه تحلیلی و پست مدرنیسم پرداخته شده است . همچنین پس از مطرح نمودن مبانی و اصول تعلیم و تربیت در هر مکتب به مقایسه آن با مبانی و اصول تعلیم و تربیت در فلسفه اسلامی و بیان نقاط اشتراک و افتراق پرداخته و نهایتا نتایج بدست آمده بیان گردیده اند .

    کلیدواژه‌ها : معرفت شناسی ، علوم انسانی ، مبانی و اصول تعلیم و تربیت

Top of Page

 

عنوان: ضرورت آسیب شناسی تعامل علوم اسلامی با علوم انسانی

رضا نیکنام زرنقی (دانشجوی دکترای مطالعات آمریکا، دانشگاه کالج دابلین ,عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه شیراز)

چکیده :

از آنجا که جهان‌بینی اسلامی با جهان‌بینی غربی تفاوت‌های اساسی دارد. از این رو فرهنگ اجتماعی مسلمانان با فرهنگ اجتماعی جوامع غرب بسیار متفاوت می باشد. لذا کاربرد علوم انسانی غربی بدون در نظر گرفتن جهان‌بینی و فرهنگ اجتماعی مسلمانان هیچ ثمری برای جوامع مسلمان نخواهد داشت بلکه می تواند موجب زوال این جوامع به خاطر همخوان نبودن جهان‌بینی و فرهنگ اجتماعی شود. همچنان که از طلحه بن زيد روايت است كه گفت: از امام جعفر صادق عليه السلام شنيدم كه فرمودند: «عمل كننده بدون بينش همانند مسافرى است كه به بيراهه مى رود، و شتاب گرفتن او در رفتن، بر دور شدن او از هدفش مى افزايد»[ كافى، ج 1، ص 43، حديث 1.]. درآیات قرآنی و روایات توصیه به یادگیری علم شده است و رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم در اين باره فرموده اند:«به دنبال علم باشيد اگرچه در چين باشد»[بحار الانوار، ج 1، ص 180. ] و همچنين رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرمودند: «طلب علم بر هر مرد و زن مسلمان واجب است»[مستدرك الوسائل، ج 17، ص 249. ]  بر پایه این آیات و روایات آموختن علوم و ایجاد کرسی های تخصصى در علوم انسانی از سياست واقتصاد گرفته تا روانشناسی و جامعه شناسی و هر آنچه كه مورد نياز جامعه بشرى است در دانشگاه ها،  لازم می نماید زیرا با گسترش علم، اسلام وقوانين قرآن وسيره پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم واهل بيت عليهم السلام احيا شده و گسترش می یابد.

در کشورهای اسلامی همیشه از علوم انسانی به جهت نقش اساسی علوم انسانی در تمدن‌سازی، استقبال شده است. ولی  همیشه مسئله، « اسلامی کردن علوم انسانی» یا «بومی سازی» این علوم از دغدغه های اساسی علمای مسلمان بوده است و در دوره های های مختلف، «علوم انسانی اسلامی» از طرف اندیشمندان مسلمان مطرح گردیده و گامهای مثبتی در این راستا برداشته شده است.  از جمله در اوایل انقلاب اسلامی با انقلاب فرهنگی سعی شد تا مسائل علوم انسانی با مبانی برگرفته از اندیشه اسلامی و قرآنی بررسی شود. ولی این اقدامات کافی نبود و به رغم توفیقات نسبی از حرکت ایستاد و علوم انسانی در دانشگاه‌ها بدون تحول و به ‌روز شدن به همان وضع قبل از انقلاب ادامه پیدا کرد. علوم انسانی در صورت عدم بومی سازی و اسلامی سازی معنایی جز تهاجم فرهنگی ندارد که آن می تواند زمینه را برای جولان افکار غربی در مراکز علمی ایران فراهم کند.. بر این اساس مقاله حاضر در پی آن هست تا در راستای طرح دو باره اهميت علوم انساني و اسلامي سازي آن، از سوي مقام معظم رهبري، حضرت آيت‌الله خامنه‌اي دام‌ظله، تحلیل جامع و کاملی از چگونگی تعامل اسلام با علوم انسانی و موانع و مشکلات آن داشته باشد.

این مقاله در پی پاسخ به این سوال هست که چه موانع و مسائلی باعث گردیده تا علوم انسانی مسیر اسلامی و بومی شدن را نتواند آنچنان که باید، طی نماید ؟

Top of Page

 

ضرورت توجه حوزه ودانشگاه  به علوم انسانی از دیدگاه مقام معظم رهبری

جمیله هادیزاده( کارشناس ارشد مدیریت آموزشی،  مدرس آموزشکده توحید آمل)

ابراهیم پرسیان(کارشناس ارشد مشاوره، معاونت پژوهشی اداره آموزش و پرورش آمل)

چکیده:

رویکرد نظام مند به پدیده علم در تمدن مدرن و کاوش و پژوهش توسط انسان قرن بیستم درمسایل متافیزیکی مسوولیت پاسداران دین و نگهبانان شریعت اسلامی راروز به روز قوی تر می سازد، بدون شک جهان معاصر به دلیل سرخوردگی از مادیات و انحرافات جدیدی که هویت اورا در مخاطره قرارمی دهد ،گرایش جدیدی به دین ومعنویت پیدا کرده است .نظر به این که علم و دین از محصولات و فرآورده های عقل و وحی است سزاواراست توجه بیشتری به آن داشته باشیم. نکته ضروری است که با توجه به متدلوژی واصول اساسی تمدن سازی اسلامی و رسیدن به توسعه و تعمیق دین در جوامع دینی(لزوم گسترش علوم در حوزه) و دریک کلمه برای تحقق نظریه حاکمیت دین در دانشگاه که به قول امام خمینی؛ محورسعادت و شناخت جامعه، دانشگاه است، باید در راستای امور همتی جدی بگماریم و از برخورد سطحی، اورژانسی، شعاری با مسائل اساسی معرفتی و فرهنگ پرهیز کنیم تا در نهایت به وحدت حوزه و دانشگاه و یاعلم و دین در ایران معاصر نائل گردیم .با توجه به جامعیت علمی و اصالت نظر رهبر فرزانه انقلاب  و تاکیدات معظم له بر تبیین رسالت ها و راهبرد ها در این زمینه، در این مقاله تلاش شده است که شاخص های دین ودانشگاه انسانی  با تکیه بر دیدگاه  ،مقام معظم رهبری ونظرات متخصصان واندیشمندان  ،مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد. این پژوهش به صورت نظری و با روش سند کاوی ،انجام خواهد گرفت.

کلیدواژه‌ها : دانشگاه انسانی ،دین ،امام خمینی(ره)، مقام معظم رهبری، وحدت حوزه ودانشگاه

Top of Page

 Copyright 2012 all rights reserved. by Sadra Center


[1] . Experimentalism.

[2] . Humanism.

[3] . Positivism.

[4] . Pluralism.

[5] . Materialism.

[6] . Relativism.

[7] . Secularism.

[8] . Educational Crisis.

[9] . Falsificationism.

[10] . Conjectures & refutations.

[11] . Karl Raimund Popper.

[12] . Falsifiability.