نگرش حقوق در جلب مشارکت جوامع اسلامی در جهت برنامه ریزی و دستیابی به الگوی مطلوب علومانسانی |
مصطفی آبادیخواه ( دانشجوی کارشناسی دانشگاه علوم قضایی ) |
چکیده : در جوامع اسلامی از آنجا که اسلام کرامت ذاتی برای انسان قائل است , علوم انسانی از جایگاه خاصی برخوردار می شود چرا که علوم انسانی و علوم اسلامی در امتداد با یکدیگر پیوند عمیق بر قرار کرده اند و این اسلامیت باعث می شود جهت گیری کلی جوامع اسلامی در عرصه های اقتصاد, حقوق, سیاست و اجتماع تعیین شود واز آنجا که اسلام اهتمامی تام به علوم انسانی دارد بر آن است که جهت رسیدن به مطلوبیت بهترین و مناسبترین روش را برای تولید علوم انسانی اسلامی به کار گیرد و در همین راستا , روشی را موثر می داند که به موضوع و هدف نظر بدوزد و از مبانی فلسفی همانگونه که در تکوین نظریه های علوم انسانی دخیل هستند در روشهایی که به تولید نظریه منجر می شود استفاده کند در نوشتار حاضر پرسش های اصلی که درصدد پاسخگویی به آنیم اینست که راهکار حقوقی مناسب در جهت دستیابی به الگوی مطلوب علوم انسانی چه می تواند باشد؟ و اینکه مشارکت جوامع اسلامی چه نقشی در این زمینه میتواند ایفا کند؟ در همین راستا باید بیان داشت که نگرش حقوقی خود مترادف با الگو بودن علوم انسانی است بدین نحو الگو مجموعه نظام مندی از اصول موضوعه و قوانین است که در یک ساختار منطقی برای تفسیر یک سیستم از موجودات تکوینی و فرآیندها وتئوری ها و نظریات ارائه می گردد بنابراین الگوی مطلوب علوم انسانی اسلامی یک تئوری حقوقی است یعنی مجموعه ای نظام مند از مفاهیم حقوقی اسلامی در چارچوب علوم انسانی و قوانینی که در ساختاری منطقی وضعیت موجود را تحلیل , وضعیت مطلوب را تبیین و راهبرد حرکت از وضعیت موجود به مطلوب را ارائه میدهد که بدون شک توجه به مشارکت میان جوامع اسلامی در رساندن علوم انسانی به حد مطلوب خود صحیح ترین رهیافت به تحول انسانی اسلامی است. کلیدواژهها: علوم انسانی اسلامی، نگرش حقوقی، دستیابی به الگوی مطلوب، جلب مشارکت |
فرآیند روش شناسی علوم انسانی رایج در جوامع اسلامی در حیطهی حقوق بین الملل اسلامی |
مصطفی آبادی خواه ( دانشجوی کارشناسی دانشگاه علوم قضایی ) |
چکیده: رویکردهای حقوقی موجود در حقوق بین الملل اسلامی، از آنجا که اسلام انسان را موجودی آزاد می داند و تحولات تکاملی او را نیز در ارتباط با عنصر آزادی وی تفسیر می کند و هر نوع حالت تحمیلی را از طبیعت انسان انتخابگر به دور می شمارد، بر این عقیده اند که علوم انسانی برخواسته از روابط جامعه انسانی، برای قاعده مند سازی انسان و جامعه به کار می رود. از این رو به دلیل برخورداری علوم انسانی از جایگاهی ویژه در بین الملل اسلامی باید در پی شناخت بهترین روش جهت دستیابی به علوم انسانی اسلامی بود. در نوشتار حاضر ، پرسش های اصلی که در صدد پاسخگویی به آنیم این است که متدولوژی علوم انسانی در جوامع اسلامی چیست و چه فرآیندی را طی می کند؟ و اینکه پارادایم های موثر در نگاهی تطبیقی میان حقوق بین الملل اسلامی و علوم انسانی اسلامی چه می تواند باشد؟ در همین راستا قصد آن را داریم که با بررسی واقعیات بین الملل اسلامی در اوضاع و احوال کنونی، مطالب مغفول مانده در حقوق بین الملل اسلامی را با عنایت به متدولوژی موجود در علوم انسانی اسلامی مورد توجه قرار دهیم و در یک نگاه تطبیقی روشهایی که هم در شناخت علمی علوم انسانی اسلامی به کار گرفته می شود و هم در حقوق بین الملل از جایگاهی والا بر خوردارند را در قالب ارائه پارادایمی مقایسه پذیر با پارادایم های موجود که ماهیت انسان و جامعه ،هدف و روش تحقیق و ارزش ها در علوم انسانی اسلامی و حقوق بین الملل اسلامی مهم ترین عناصر هستند، را معرفی کنیم. که از این رو این روش ها را در یک تقسیم بندی کلی به لحاظ موضوع و هدف شناخت به دو نوع عام و خاص بخش کرده ایم.که در هر یک از این دو شناخت نقش و جایگاه روش های جامعه شناختی (روش مشاهده تجربی ،استقرایی یا ترکیبی،استدلال منطقی و روش استنتاجی یا تحلیلی ) را بررسی کرده و معتقدیم این دو روش مانع الجمع نیست بلکه هر گاه هماهنگ گردند امکان دستیابی به علوم انسانی اسلامی مطلوب را در حیطه حقوق بین الملل اسلامی فراهم می سازد. و به این ترتیب این نتیجه حاصل می شود که رهیافت جامعه شناختی روشی ایده آل است که هم می توان به مدد آن به کنه واقعیات بین المللی پی برد و کاستی های آن را برطرف ساخت و هم با نگاهی حقوق گرایانه به علوم انسانی اسلامی در چارچوبی بین المللی اسلامی، به تفسیر و توجیه آن پرداخت. کلیدواژهها: روش شناسی علوم انسانی اسلامی، حقوق بین الملل اسلامی، جوامع اسلامی |
روش شناسی فهم علوم انسانی در منابع دینی |
میرحواس احمدزاده (دکترای تاریخ دانشگاه تربیت مدرس) |
چکیده: تعریف علم به معنای التزام به مطالعه روشمند موضوع و به کار گیری اصول منطقی در ارتباط با موضوع از ویژگی های عصر جدید است. به عبارت دیگر تمایز علوم مبتنی بر تفاوت طرز تلقی بیانگر نقش فعالتر فاعل شناسا در اکتشافات علمی و نوع نگرش و اسلوب های عملی و روشی مولف است حال آنکه در رویکرد کلاسیک وجه اصلی ممیزه ی علوم تفاوت موضوع بود و این امر بیانگر نگاه عرضی و بازیگرانه محقق به موضوع مطالعه بود.پس علم جدید روش محور است. مساله دوّم اینکه،در اینجا با توجه به موضوع مقاله حاضر ما به عصری بودن علوم هم باور پیدا کرده ایم به این معنا که چون انسان ها در هر عصر و زمانه ای نیازها و وضعیت خاص زمانه را کسب می کنند و در آن شرایط تنفس می کنند در نتیجه انسان محدود به زمان برای رفع برخی نیازهای عصر خود و جامعه اش به میراث منابع علمی،اعتقادی-دینی،فرهنگی و اجتماعی خود مراجعه می کند.در نتیجه این واکاوی میراث گذشته، تداخل افق ذهن انسان جستجوگر با منابع و میراث هایش اتفاق می افتد. به همین دلیل انسان های هر دوره تاریخی در مراجعه و مطالعه یک منبع ثابت به چند جواب و پارادایم گوناگون می رسند. بر این اساس منطق علم جدید مبتنی بر تسلط و غلبه منطق پارادایم علمی است.بحث سوّم این است که به طور خاص، در منابع دینی اسلامی( قرآن کریم،حدیث،فقه و کلام و . . . ) سه حوزه ی اصلی آیات شامل انسان، جامعه، تاریخ محور تحلیل و تعلیل قرار گرفته است و بر تدبر و تعقل تاکید شده است و اتفاقا اوّلین علوم موضوع مطالعه در اسلام توجه به انسان قائم به ذات و معرفت شناختی انسانی بوده است. این امر باعث رشد میراث بزرگ علوم در تمدن اسلامی هم شد گرچه بررسی نحوه ی تقسم بندی علوم در تمدن اسلامی بیانگر آن است که مسلمانان قرون اوّل اسلامی بیشتر از الگوهای صورت بندی علم از نگاه ارسطو و . . . متاثر شدند تا از نگاه و رویکرد اسلامی. در آسیب شناسی بخشی از محتوای منابع باید به نقش منفی سلطه قبایل و اقوام فاتح در سلطه جهان بینی از نوع دیگر به عنوان عامل دوّم پرداخت. این مقاله ضمن بررسی تحولات اصلی اندیشه ای دارالسلام در قرون اولیه هجری در صدد است تا تاثیر این فضاها و شرایط تاریخی را بر منابع فکری از سقوط و رشد علوم دینی ارزیابی کند تا بدین ترتیب روش شناسی موضوعی تاریخ علوم اولیه جوامع اسلامی را بدست دهد. طبعا روش پرداختن به موضوع مبتنی بر روش هرمنوتیک متن محور وخواننده محور است:در روش متن محور میزان قابلیت و محتوای اثر مورد تاکید است و در روش مخاطب(خواننده)محور به نحوه تفسیر انسان ها در اعصار مختلف از این متون توجه می شود. سوال تحقیق هم این است که:با چه نگرش و تلقی و اسلوب های عملی می توان از منابع دینی اسلامی می توان در جهت کشف و کاربرد علوم انسانی بهره گرفت؟ در واقع، میزان امکان و امتناع طرح چنین موضوعی مساله بررسی است. کلیدواژهها: روش شناسی، رویکرد قرآنی، تلقّی خواننده محور، روش تفسیری |
انسان، محور علوم اسلامی |
آذراحمدی ( کارشناس ارشدآموزش بزرگسالان ) مهدی رجبی ( کارشناس ارشد معارف اسلامی ) |
چکیده: علم شناسی نشان می دهد که علم پدیده ای انسانی وفرهنگی است که فهم انسان ازهستی رابه عهده دارد. انسان شناسی اسلامی آشنایی با هویت انسان، مبدا ومعاد وسیرحیات معنوی اوست. براساس آموزه های اسلامی انسان موجود برگزیده عاقل ومتفکرخلقت ودارنده امانت خداوندی است ووجود روح الهی، انسان را ازمیان تمامی آفریده ها برجسته ساخته است. ابعاد مختلف انسان شناسی، وابستگی ژرفی با معرفت شناسی دارد. براساس مبادی معرفت شناسی وانسان شناسی اسلام، علوم انسانی ابزاری درراستای تعالی ورشداعتقادی وارزشی فرد درجامعه محسوب شده کهکارکردهای فکری ورفتاری عمیقی درمناسبات انسانی وتحولات اجتماعی ازخود به جا خواهدگذاشت. محوروبنیان درتمامی رشته ها وشاخه های علوم اسلامی، انسان وابعاد وجودی اوست. شناخت پیشین از"انسان"به طورمستقیم یا غیرمستقیم پیش درآمد این علوم است. هدف این نوشتاررهیابی به انسان شناسی ازرهگذرعلوم اسلامی است. اثبات این موضوع که تمامی معارف ودانش های مبتنی برآموزههای اسلامی درراستای رشد وتعالی انسان بوده ودرنتیجه، علوم دینی، به مفهوم عام وعلوم اسلامی، به مفهوم خاص باعلوم انسانی قابل پیوند میباشد. این پژوهش به دنبال آن است تا با استفاده ازروش تحلیل کتابخانهای تعریف مشخصی ازانسان اسلامی بیان کند وبه این پرسش پاسخ دهدکه آیا اساسی ترین موضوع درعلوم اسلامی، انسان وهمه ابعاد وجودی اوست وچگونه می توان اثبات نمود که این علوم(دانسته ها وندانسته ها) درخدمت انسان(فردی وجمعی) قراردارد؟ سرفصل های اصلی تحقیق عبارتنداز: - تعریف انسان ازدیدگاه اسلام وبررسی مفهوم انسان ازدیدگاه علوم اسلامی - روابط حاکم برعلوم اسلامی وانسان وارتباط مباحث انسان شناسی با معرفت شناسی - کارکردعلوم اسلامی دررفتارفردی وجمعی انسان |
موضوع اصلي نظریه های ممتاز در علوم انسانی اسلامی"بايدها و نبايدهاي نگاه تعالي قرآن و انتظارات ديدگاههاي اسلامي از تعالي انسان" |
خانم نصرت احمدي ( لیسانس علوم تربیتی ) |
چکیده : ديدگاه قراني و معصومين سلام الله عليه پر است از اصول و مباني ميزان و راهنمائيست كه حق را از باطل مشخص و متمايز مي نمايد و روشنگر جنبه هاي مختلف اقتصاد، فرهنگ، معنويت، اخلاق، تعليم و تربيت، فرهنگ و مسائل مختلف مورد نياز اجتماعي مي باشد. مشكل جوامع امروز اين است كه نيازمند دانائي و خردمندي آگاهانه توانمند دانشي هستند كه ميزان نگرش و عملكرد و رويكرد زندگي متعالي را براي آنان ميزان نمايد تا بوسيله تراز بر نگرشهاي راهبردي و راهكارهاي پيشنهادي آن بتوانند نقش آفريني متعالي را در نقش آفريني حاكيتي و فردي و اجتماعي با توجه به خواستگاه و نگاههاي متعالي خداوند، خالق جامع بشري بطوري داشته باشند كه سعادتمندي و تعالي حاكميتي و اجتماعي آن جوامع را ممكن نمايد. بطوريكه هويت موجوديت توحيدي و متعالي آنان را چنان حفظ نمايد كه تجلي تعالي كمال الهي باشند و آمچنان رضايت خداوند را جلب نمايند كه سعادتمندي حاكميتها و جوامع بشري ممكن گردد. در دنيائي كه همه مكتبهاي انساني درمانده از اداره امور بدون اشتباه منجر به انقلابات و تحولات عظيم تودههاي بشري در سرتاسر جهان شده است و حاكميتها و جوامع نيازمند آن هستند كه به اصول متعالي كه خالق آنها، آنرا موجب كمال و سعادتمندي بشر مي گرداند، بازگشت به خويشتن خويش و بهره مندي از فطرت پاك ماهم از رهنمودهاي آسماني راهگشاي درماندگيهاي عظيم حاكميتها و اجتماعاتيست كه امروزه مجبورند براي نجات خود و جوامع خود به تعالي خواستگاه نگرشي متعالي الهي روي آورند.اين مقاله مي خواهد به اصول و مباني ميزان تعالي از نگاه قرآن و معصومين تا آنجا كه ممكن است در اين مقاله پرداخته شود، بپردازد. |
ضرورتهاي رويکرد به يک زبان واحد (رياضي) در علوم انساني |
حسن اخوان ارمکی( کارشناسی ریاضی کاربردی ) |
چکيده: پيدايش علوم جديد مهمترين حادثه دنياي مدرن است که خود موجب پيدايش تکنولوژي هاي مدرن گشته و در نتيجه عامل اقتدار هر چه بيشتر براي تصرف در عالم و آدم شده است. اين نوع نگرش انسان مدرن به تمام مسائل و علوم انساني، قلمروهاي مختلف بشري در حوزه الهيات، اخلاق، شيوه تفسير نوين متون ديني، دين شناسي مدرن و فلسفي تاثير شگفت و ﮊرف و دامن گستري را برجاي نهاده است. خصوصاً آنكه از آن استفاده ابزاري نه تنها براي معاش خودكرده اند بلكه در تحميل نظرات خود با تكيه بر همان ابزار كوشيده اند تا بر مجموعه زير دست خود پيروز شوند و البته به نتايجي نيز رسيده اند و خيلي از حاكمان و به اصطلاح متفكرين را الينه كنند. حال اين سوال پيش مي آيد که چگونه مي توان بين باور به خدا و جاودانگي و ساير تحولات ديني از يکسو و داده هاي معتبر و روشمند علم جديد از سوي ديگر ارتباط برقرار نمود؟ براي اين فهم ما بايد دنبال يک رابطه يا حد واسط باشيم. اگر قبول کنيم که واسطه علوم تجربي و فلسفه (علوم انساني)، رياضي است بايد سراغ آن رفته و در آن به جستجوي اين حلقه مفقوده گشته و پل ارتباطي برقرار نمود. رياضيات قانونمند و قوي است، زبان تمام علوم است و خود از نظمي قابل اعتبار برخوردار است. در اين مقاله با زبان رياضي به علوم انساني نگريسته ايم و راه کارهاي جديدي را براي قانونمند کردن علوم انساني ارائه داده ايم تا بتوان با قدرت بيشتر به تحليل آن پرداخت تا جايي براي هيچ نكته اي نباشد. منظور ما از علم فهرست بندي نظام مند، توالي هاي علّي پديده ها به وسيله قوانين طبيعت است. توالي هاي از پديده ها كه براي مقاصد فردي يا اجتماعي مناسبتر است. آنها را به گونه اي لحاظ كنيم كه گويي عيناً تگرار ميشوند- به خصوص آن توالي هاي علّي كه از نظر روابط اجتماعي حائز اهميت اند. اين كه علم چنين قدرت عظيمي به انسان مي دهد تا بر طبيعت فائق آيد، بدين دليل است كه توسعه مستمر فهرست بندي توالي هاي بيشتري از پديده ها، امكان بيشتر و بيشتري را براي ايجاد پديده هاي مطلوب فراهم مي كند. اين كار كه مستقيماً مشكل يا غير ممكن است، با در نظر گرفتن پديدههايي كه از طريق توالي علّي با پديده اول مرتبط اند آسان ميشود. همچنين اينكه خدا و انسان هميشه و همه جا در طبيعت نظم را خلق ميكنند حاصل اين واقعيت است كه انسان نه تنها توالي هاي علّي پديدها را مجزّا ميكند (يعني سعي ميكند آنها را از پديدههاي ثانوي مزاحم جدا كند)، بلكه آنها را با پديدههايي كه معلول فعاليت خودش است ميآميزد و بدين ترتيب آنها را از قابليت كاربرد وسيع تري برخوردار ميكند. کلیدواژهها: هندسه تاريخ، آناليز انسان، رياضي كاربرد علوم انساني، فرهنگسازي، امامشناسي، دينپژوهي،وحدت كلمه |
بررسی الگوی غزالی در علم دینی و مقایسه آن با طرح و تدبیرهای معاصر در دینی کردن علوم |
مهدی اخوان (استادیار گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی ) |
چکیده : غزالی در علم شناسی خود با تقسیم های متعدد و متنوع از علم و دانش ومعرفت ( مکاشفه/ معامله/ ظاهری/ باطنی/ عبادت /عادت/ محمود/مذموم) به طرح و تصویر و الگویی از علم میرسد که به اعتقاد او به درتس می توان آن را "علم دینی" نامید. در واقع غزالی در تلاش خود برای تعیین و تحدید علم دینی هم به کار سلبی دست می زند و هم کار ایجابی؛ او هم از آنچه ویژگیهای علم دینی را دارانیست سخن می گوید و هم بر حصایص و مصادیق ایجابی آن علم دست می گذارد. تکاپو و جستجوی آفاقی و انفسی غزالی با این پرسش آغاز می شود که علم حقیقی و یقینی و مفید چیست؟ نتیجه و محصول تلاش او نگاشتن کتابی است با عنوان احیاء علوم الدین است. غزالی بر آن است که چشمه حقیقی و شفاف علم و معرفت نبوی با ظهور اسلام بر مسلمانان جاری و ساری شد اما متفکرینی در سرزمین اسلامی ناسپاسی کردند و این علم را به فلسفه یونانی تبدیل کردند یا به ظواهر آن بسنده کردند. نیجه دیگاهای توصیفی غزالی در علم به ارزشگذاری هایی نیز ختم می شود و علوم زمانه خود را نقد و برسی کرده و ملاکهایی را برای دینی/ غیردینی/ ضد دینی دانستن علم بدست می دهد.( این تصویر را از مباحثی که او در باب تعریف علم، اهمیت علم، تعلم و علومی که شایسته تعلم اند می توان استخراج کرد) اهمیت نگاه به پروژه غزالی از این منظر هم می تواند باشد که مقایسه و سنجشی صورت دهیم میان دیگاه غزای در طرح احیاگری علم دینی با تلاشهای امروزی و معاصر در باب دینی/اسلامی کردن علوم( چه در ساحت انگیزه ها و نیات و اهداف چه در بخش مبادی و مبانیو چه در قلمرو غایت و مقصد محتمل و ممکن این دو پروژه) کلید واژهها: غزالی، احیای علم دین، دینی کردن علوم، علم و اقسام آن. |
معرفتشناسی دموکراتیک یا دموکراسی معرفتی (تحلیل حدود علم پیش و پس از مدرنیسم) |
وحید آرزومندی (دانش آموخته کارشناسی ارشد اندیشه سیاسی ) |
چکیده : علوم انسانی امروزه و بخصوص در ایران هنوز هم تحت تاثیر نگرش پوزیتیویستی به عالم قرار دارد، نگرش پوزیتیویستی(یا اثبات گرایانه) این آموزه را ترویج نمود که بین علوم تجربی و علوم انسانی وحدت و یکپارچگی وجود دارد و متعاقب آن اینکه تمامی روشهایی که در امور طبیعی برای کسب شناخت کاربرد دارند در امور اجتماعی و علوم انسانی نیز معتبرند. البته این نگرش در طول قرن بیستم مورد انتقاد قرار گرفت و مطرود گشت و دیدگاههایی قوت گرفتند که علاوه بر عینیت بر ابعاد کیفی و ذهنی و حتی فوق تجربی حیات انسان تاکید میکنند. با اینکه امروزه پارادایمهای متفاوت و روشهای گوناگون در عرصه پژوهشهای علمی همزیستی دارند و علوم انسانی نیز مسیر خود را از علوم تجربی جدا کردهاند اما همچنان محدودهگذاریهایی که با شکلگیری نگاه مدرن، در علم ایجاد گشت معتبر شناخته می شود. ما باید ببینیم در تعریفی که بعد از مدرنیته از علم صورت گرفته است چه تفاوتهایی با آنچه انسان پیش از آن، از این مفهوم اراده میکرد پیدا شد. وبررسی کنیم که تفاوت احتمالی در فلسفه معرفت خود ناشی از پیش فرضهایی هست یا نه. و اینکه چگونه تغییر در فلسفه معرفت میتواند بر فلسفه عملی(اخلاق و سیاست) تاثیرگذار باشد. برای درک اینکه آیا بین دیدگاه معرفتشناختی یعنی تبیین حدود علم موجه با دیدگاههای سیاسی وبرابری خواهانه که در جریان شکل گیری اندیشههای مدرن گسترش مییافتند رابطهای معنا دار هست یا این دو جریانهایی موازی بودهاند با به این پرسش پاسخ داد که: آیا تعریف جدید از علم در دوران مدرن مسبوق به تعریفی از ماهیت انسان بوده است؟ یعنی آیا دیدگاه انسان شناختی و نظریهای در باب ماهیت بشر مبنایی برای تعیین محدوده علم (با توجه به توانایی انسان در کسب معرفت) بوده است؟ در این راستا باید بررسی کرد آیا مدرنیسم قدر مشترکی عمومی از عقل بشر را حد علم در نظر میگیرد، به عبارت دیگر آیا این شرط در ضمن تعریف علم قرار دارد که: باید اکثریت انسانهای متعارف آنرا درک کنند؟ به نظر میرسد مدرنیسم به این پرسش پاسخ مثبت داده است زیرا مدرنیسم فاصلهگذاری خود با دوران قدیم با تغییر در منبع شناخت آغاز کرد و عقل جزئی را معیاری برای تعریف وتحدید علم قرار داد و در ادامه آن کاربرد علم را نیز تغییر داد، به این شکل که تا پیش از آن انسان در پی فهم هستی بود، اما پس از آن در صدد هماهنگ کردن جهان با خواستهای خود برآمد. پیش از مدرنیسم چیستی علم و چگونگی کسب علم به نوعی تعریف میشد و به تبع آن شیوه دستیابی به دانش نیز تعریف میشد، این مسئله در مورد دوران مدرن نیز صدق میکند و علم تعریف خاص خود را یافت و آن تعریف روش معینی را برای دستیابی به علم معرفی نمود. در این پژوهش باید از روشی بهره برد که فهم واقعى از تاريخ يعنى فهم انديشه اندیشمندان گذشته دقيقاً همان گونه كه ایشان انديشه خود را مى فهميدند، بدست آید، بر این مبنا باید از روشهای معنا کاوانه و روشهایی مانند روش اشتراوس و اسکینر در فهم اندیشه سیاسی برای تبیین موضوع بهره گرفت. کلیدواژهها : مباني معرفتشناسي در اندیشه سنتی، مباني معرفتشناسي در اندیشه مدرن، جایگاه فاعل شناسا(سوژه) در تبیین ماهیت علم، جایگاه معرفتشناسي در اندیشه سیاسی، و... |
امانیسم و تئوییسم ، مطالعه تطبیقی در روش شناسی و مفهوم |
شیرین آزادی ( کارشناس ارشد جامعه شناسی ) عباس عباسی ( کارشناس آمار ) |
چکیده : مدتی است بحث از اسلامی کردن علوم و یا ارایه نظزی های علوم انسانی اسلامی در کشور مطرح شده و این بحث با تاکید مقام معظم رهبری پیرامون جنبش نرم افزاری و نهضت تولید علم ،در محافل علمی و در بین صاحب نظران علوم انسانی قوت بیشتری گرفت . اما آنچه در این بین مغفول مانده توجه به مفاهیم پایه ای و اساسی در علوم انسانی است .به تبع سیطره همه جانبه غرب در همه علوم ، علوم انسانی نیز از این قاعده مستثنی نبوده و سال هاست که در یادی حوزه علوم انسانی به جز ترجمه از نظری های غربی کار اساسی دیگری صورت نگرفته است . آنچه نگران کننده است اضافه کردن واژه اسلامی به دنبال همان نظری های غربی -مثل امانیسم اسلامی ! – برای اسلامی کردن علوم انسانی است .و این مسیری است که به طور قطع به التقاط می انجامد که تجربه آن را در سال های تسلط نظری های چپ و ظهور مفاهیمی چون مارکسیسم اسلامی ! داریم . لذا با اضافه کردن واژه اسلامی به پس و پیش عنوان یک نظریه نمی توان مسیر آن را که از مفاهیم اساسی در یک پارادایم خاص نشأت گرفته است به سمت دیگری تغییر داد . هدف این تحقیق بحثی موجز پیرامون مقایسه پارادایم های امانیسم و تئوییسم و روند انتقال شناسی و استعلا شناسی تفکر علمی در این دوپارادایم و تکامل مفاهیم بنیادی و حرکت جوامع در این دو مسیر است . پرسش اصلی در این تحقیق – و نیز در شروع ارایه هر نظری در علوم انسانی اسلامی – این است که علم انسانی اسلامی در هر شاخه ای که باشد – فلسفه ، جامعه شناسی ، اقتصاد ، سیاست ، روانشناسی و .... – با چه مفاهیم بنیادی و در چه پارادایم فکری باید آغاز شود؟ و نسبت این مفاهیم با مفاهیم فلسفس غرب چیست ؟ برای پاسخ گویی به این پرسش ها در تحقیق پیش رو چارچوب نظری فلسفی غرب یعنی سوپر پارادایم امانیسم و سوپر پارادایم تئوییسم برگرفته از قرآن و تفکر شیعی در تبیین مفاهیم اساسی این دو مسیر مورد استفاده قرار گرفته است . روش تحقیق در این پروژه که یک پژوهش بنیادی محسوب می شود ،تبیین و توصیف مفاهیم مورد نظر در چهار گام اتیمولوژی ( ریشه شناسی ) ، ترمینولوژی ( مفهوم شناسی ) ، متدولوژی ( روش شناختی ) و اپیدمیولوژی ( فراگیر سازی شناسی ) است و روش گرد آوری اطلاعات روش کتابخانه ای و جستجوی اینترنتی است . سرفصل های اصلی در این پژوهش شامل موارد زیر است : ـ سوپر پارادایم امانیسم و تئوییسم ـ انتقال شناسی و استعلا شناسی ـ توسعه وتعالی ـ دکترین رشد. |
روش مبدّل شناخت تطبیقی به گزارۀ علمی |
مصطفی آقامحمدلو (دانشجوی رشته ادیان و عرفان دانشگاه آزاد اسلامی- واحد تهران مركزی ) |
چکیده: با توجّه به اینکه احتمال انتخاب های سلیقه ای و تفاسیر به رأی در حوزۀ علم انسانی بیش از سایر علوم وجود دارد، طراحی و ابداع یک ساختار و یا کلیشه ای مناسب برای پژوهش در این حیطه که با کمک قواعد صوری خود بتواند پژوهشگر را در تشخیص ماهیت داده ها و جایگزینی آن در جای مناسب خود یاری دهد، ضروری می نماید. روش تطبیقی یکی از روشهای رایج در حیطۀ پژوهش های علوم انسانی خصوصا حوزه های دین شناسی می باشد. با مراجعه به مقالات و پایان نامه های موجود می توان براحتی پی برد که عمدۀ این آثار چنانچه از دقت نظر لازم برخوردار باشند، در غایت خود تنها منجر به یک شناخت شده اند. حال آنکه این مقاله بین شناخت و تولید گزارۀ علمی از حیث ماهیتی تمیز قائل است. با تقسیم روش به سه بخش «روش شناسی شناخت»، «روش شناسی تولید گزارۀ علمی» و «روش شناسی مولد محصول» برآنیم تا در بخش میانی؛ یعنی تبدیل شناخت به گزارۀ علمی قواعدی صوری ارائه کنیم تا به کمک آن پژوهشگر پس از مرحلۀ وصول به شناخت تطبیقی، فرایند پژوهش را تمام شده نداند و مسیر را تا تولید گزارۀ علمی ادامه دهد. در حوزۀ پژوهش های علوم انسانی اسلامی نیز این چهار چوب منطقی و صوری صادق و موجه بوده و با ارائۀ مصادیقی خواهیم دید که با استفاده از معیارهای وابستۀ سوژه های دین شناسانه به کمک معیار متمّم و یا معیار مستقل توحید و اصول دین اسلام می توان از شناخت دینی به تولید علم دینی با ماهیتی باورپذیر، صادق و موجّه JTB) و علم توحیدی) دست یافت. کلیدواژهها: شناخت, تولید گزارۀ علمی, روش مولد محصول, روش ساختاری,روش معیاری, معیار وابسته, معیار مستقل, معیار واحد, معیار جمعی, معیارمتمّم |
الگوی روششناختي جامع گذار به سامان دينشناختي علوم انساني |
احمد آكوچكيان ( عضو هیئت علمی و رییس مرکز تحقیقات استراتژیک توسعه(رشد)، معاون پژوهشی دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم ) |
چکیده : گذار از وضعيت امروز علوم انساني در جهان اسلامي ـ ايراني به سامانة دورنزاي ـ از جمله دينشناختي ـ علوم ياد شده، در بنیان فلسفۀ دینی در فصل سامان معرفتشناختي، در بنيان فلسفة دين، در روششناسيهاي موردنياز، در حوزهبندي ادراكي (علوم حقيقي يا اعتباري انساني)، در سازمان رشتهها و دروس و جهت توليد آنها و نز در كاركرد تحقيق و توسعهاي آنها، نيازمند است. اين سامانة جامع كدام است؟ سامانة مزبور به مثابه عرصة جريان انديشه ديني و به طور خاص انديشة قرآني براي شكلگيري تحليلها و تكاپوهاي تفسير آموزههاي قرآني در ساختار چندلايهاي انديشه، دانش، نظام رشتهها و نظام دروس علوم انساني، تلقي ميشود. پژوهش پيش رو، در چارچوبة الگوي تحليلي يادشده و به مدد روششناسي پژوهش فلسفة ديني ـ معرفتشناختي و نيز روششناسي پژوهش تفسيري، روششناسي پژوهش سيستمي ـ تحقيق و توسعهاي، سوداي پژوهش اركان تحليلي مزبور را در سرفصلهاي زير دارد: 1ـ ساختاري يك الگوي عمومي درونزاي تحليل به سامان معرفتشناختي علوم انساني 2ـ خاستگاه فلسفة ديني. معرفتشناختي شكلگيري انديشه درونزاي علوم انساني 3ـ روششناسيهاي برجسته جهتبخش جريان انديشة ديني ـ و به طور خاص اندیشه قرآنی ـ در عرصة علوم انساني 4ـ ساختار متعامل انواع حوزههاي ادراكي دانشهای دینشناختی انسانی 5ـ سامانه کلان رشتههاي راهبردي دانشهای دینشناختی انسانی مورد نیاز معاصر 6ـ جريان تحقيق و توسعهاي علوم انساني ـ اسلامي کلیدواژهها: روششناسي، علوم انساني، معرفتشناسي، تحقيق و توسعه |
آینده پژوهی و نظریه پردازی اسلامی ـ ایرانی(چشم انداز نظریه پردازی اسلامی ـ ایرانی) |
محمد اکبری ( کارشناس ارشد روابط بین الملل دانشگاه آزاد تهران مرکز ) زینب صدوقی ( کارشناس ارشد روابط بین الملل دانشگاه شهید بهشتی ) |
چکیده : با وجود آنکه آیندهپژوهی به مثابه یک فعالیت دانشگاهی پیشینه ای طولانی ندارد، اما کشف آینده از دیرباز یکی از دغدغههای اصلی بشر بوده است. این دغدغه، معلول وابستگی بقای بشر به تفکر آگاهانه او درباره راههای نیل به اهدافش است. امروزه نیز مانند گذشته ادامه حیات ما وابسته به کشف راههای عقلانی برای غلبه بر چالشهای پیش رویمان است. آیندهپژوهی، حاصل تلاشهای انسانهای عصر نوین برای کشف آینده و متأثر ساختنِ آن به روشهایی جدید است. اگر چه نظریه پردازی اسلامی، ایرانی در حوزه علوم انسانی هر چند سبقه ای طولانی دارد، که شکوفایی آن به دوران پس از اسلام باز می گردد، اما به نظر می رسد این موضوع به دلایلی در دوران اخیر دچار رکود شده و نظریات و تفکرات غربی، به تفکراتی فراگیر در کشورهای اسلامی و همچنین ایران تبدیل شده است. در این نوشتار برآنیم ضمن گریزی به گذشته ، چشم انداز نظریه پردازی اسلامی _ ایرانی را مورد بررسی قرار دهیم. پرسش مورد توجه در این نوشتار به این شکل مطرح می شود: چشم انداز نظریه پردازی اسلامی _ ایرانی در دوران معاصر چگونه است؟ همچنین هدف از بررسی این موضوع، آسیب شناسی رکود نظریه پردازی اسلامی _ ایرانی در دوران معاصر و همچنین پرداختن به چشم انداز این موضوع با تمسک به روشهای آینده پژوهی است. بررسی اجمالی این موضوع در قرنهای گذشته و حال و آسیب شناسی رکود، سرفصل های دیگر این مقاله را تشکیل می دهند. |
اصول و مباني روششناسي اجتماعي قرآن |
فاطمه امينپور ( کارشناسی ارشد جامعهشناسی از دانشگاه باقرالعلوم(ع) ) |
چکيده : روششناسي از مباحث پايه و اساسي است که در فرايند توليد علوم انساني و اجتماعي، نخستين و ابتداييترين مرحله به شمار ميرود. در حوزه علوم اجتماعي با روشهاي مختلف شناخت اجتماعي مواجه هستيم که کاملاً غربي بوده و مبتني بر هستيشناسي، انسانشناسي و معرفتشناسي غربي شکل گرفتهاند؛ يعني کاملاً با مباني و اصول اسلامي ناسازگارند. روششناسي اجتماعي در انديشه قرآن که کاملاً متمايز از روششناسي اجتماعي غربي است، هدف بررسي در اين مقاله ميباشد. اين مقاله ضمن بررسی روششناسي اجتماعي قرآن با روشي تحليلي و با عطف به مباني هستيشناختي، انسانشناختي و معرفتشناختي قرآني، این روش را «رئاليسم توحيدي» مينامد که بر اصول خاصي استوار است؛ از جمله اينکه تعدد و نيز تعامل ابزارهاي معرفتي (حس، عقل و وحي) در آن به چشم ميخورد. به دليل بهرهگيري از چنين ويژگياي روششناسي اجتماعي قرآن داراي جامعيت نظري بوده و واجد کليه رويکردهاي تبييني و توصيفي، خرد و کلان، تجربي، تفهمي و انتقادي ميباشد. در اين زمينه هيچ نوع تقابل معرفتي به چشم نميخورد؛ چرا که کليه رويکردها بر اساس نوعي وحدت روششناختي و با يک عقبه توحيدي تعريف ميشوند. اين ويژگي ممتاز روششناسي قرآن است که روشهاي سکولار غربي فاقد آن هستند. روششناسي اجتماعي قرآن به دليل بهرهگيري از ابزار وحي و تعامل آن با حس و عقل قابليتهاي افزونتري را در مقايسه با روششناسي غربي داراست؛ قابليت فهم و درک عميقتر و دستيابي به ضرورتهاي بيشتري در واقعيت اجتماعي. کلیدواژهها: روششناسي اجتماعي، وحي، عقل، حس، رئاليسم توحيدي، رويکردهاي جامعهشناختي |
علوم انسانی یا علوم اسلامی |
احمد اولیایی ( خارج حوزه و کارشناسی ارشد فقه و مبانی حقوق ) |
چکیده : علمی که می خواهیم از آن بحث کنیم برای یک متعلم مسلمان است و علوم انسانی اسلامی مناسب برای یک مسلمان علمی ست که از ابعاد مختلف انسان مسلمان و آنچه برای سعادت و کمال او لازم است و بالتبع آنچه به انسان تشکیل دهنده ی جامعه مربوط می شود، صحبت کند. موضوع علوم انسانی، انسان است اما نه انسانی که جامعه ی مادی او را تحت تأثیر خود قرار داده و جهان بینی مادی او را در خود هضم نموده است، بلکه موضوع علوم انسانی انسان طبیعی ست یعنی انسانی با فطرت سالم و دست نخورده و دستخوش تغییر و تحول نشده. و چنین فطرتی همان اسلام است؛ "فأقم وجهک للدین حنیفاً فطرة الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم" (روم: 30) پس علوم انسانی که مورد بحث ما و مورد نیاز یک مسلمان است عین علوم اسلامی می باشد. اکنون سه سوال پیش روی ماست که اگر پاسخ این سه سوال مثبت باشد روند اسلامی کردن علومی انسانی هرچه سریعتر باید آغاز گردد. سوال اول اینست که آیا علوم اجتماعی، علوم سیاسی، اقتصاد، مدیریت، روان شناسی و دیگر علوم انسانی ما که اینک در جامعه رایج اند، غیراسلامی هستند؟ و دوم اینکه آیا اصلا اسلام، سخن و نظری در زمینه علوم انسانی دارد یا خیر؟ و در نهایت آیا لزوما باید علوم انسانی، اسلامی باشد یا نیازی به این تغییر نیست؟ ما معتقدیم اسلام در تمام علوم انسانی صاحب نظر است و اکملیت اسلام و جامعیت اسلام این علوم را نیز در بر می گیرد. پس اگر قرار است این روند و این حرکت زیربنایی آغاز شود چه رویکردی باید اتخاذ شود؟ کنارگذاشتن کامل علوم انسانی رایج یا تعامل و حذف آنچه غیر اسلامی ست. انشالله در مقاله ی پیش رو به سه پرسش فوق پاسخ داده و نتیجه آن را مورد بررسی قرار می دهیم و پیشنهاداتی ارائه داده می شود. |
مباني جهان بيني و انسان شناختي علوم انساني (با تاكيد بر اقتصاد) |
جواد ايرواني ( استاديار و عضو هيئت علمي دانشگاه علوم اسلامي رضوي, دكتراي فقه و مباني حقوق اسلامي ) |
چكيده : علوم انساني رايج، به طور عمده محصول تلاش انديشمندان غربي است كه بر پايه مباني جهان بيني و انسان شناختي نظام ليبرال سرمايهداري شكل گرفته و شرايط فرهنگي موجود در محيط و عصر آنان نيز در استنتاجها و ضابطهمنديهاي مطرح شده نقش داشته است. اصولي همچون دئيسم، ناتوراليسم، اومانيسم، فردگرايي و فايدهگرايي، از جمله اصولي است كه در سكولاريزه نمودن علوم و پيريزي آنها متناسب با فرهنگ غربي نقش اصلي را ايفا كرده و تعميم قواعد و نتايج حاصله به ديگر جوامع و فرهنگها را نااستوار ساخته است. از سوي ديگر، نوع نگاه انديشمندان غربي به انسان و ارائه تعاريف گوناگون و گاه متضاد براي آن كه غالبا توام با توصيه نيز هست، نشانگر پيچيدگي و دشواري شناخت انسان و حتي ناممكن بودن شناختي صحيح بدون استمداد از وحي است كه منتهي به نظريهپردازيهاي نااستوار و بيپايه اي در علوم انساني گرديده است. مباني جهان بيني اسلامي همچون رابطه ربوبيت، مالكيت و حاكميت خدا با هستي در كنار تبيين ويژگيهايي براي انسان همچون دو بعدي بودن، جاودانگي، اختيار، مسئوليت و بويژه جانشيني خدا، به طور كامل در تقابل با مباني نظام ليبرال سرمايهداري بوده به طور طبيعي نتايج متفاوتي را در پي خواهد داشت. اين مهم، لزوم بومي سازي علوم انساني را بر اساس مباني اسلامي و فرهنگ ملي نمايان ميسازد. در اين نوشتار، مباني جهان بيني و انسان شناختي سرمايه داري و اسلام و نيز تعاريف گوناگون از انسان به گونه مقايسهاي و اشاره به نتايج هر يك و با تاكيد بر علم اقتصاد به بررسي نهاده شده است. هدف از اين تحقيق، از يكسو نماياندن و نقد مباني علوم انساني غربي و از ديگر سو، ارائه اختصارگونه مباني اسلامي در اين خصوص است. كليدواژهها: علوم انساني، مباني جهان بيني و انسان شناختي، اقتصاد |
بررسی عناصر مهم در مسیر حرکت به طرف علوم انسانی اسلامی |
دکتر محمد ایمانی برندق ( عضو هیات علمی دانشگاه ارومیه ) |
چکیده : بدون شک علوم انسانی مبانی توسعه سایر علوم در تاریخ بوده است علومی چون فلسفه که سایر علوم را تبیین نموده است از اهمیت بسزایی در پیشرفت سایر علوم و در ادامه جوامع بشری داشته است. با توجه به اینکه موضع بحث این علم، انسان و رفتارهای آن است و اینکه نگرش به انسان در جوامع مختلف متفاوت بوده است لذا این علم می تواند در جوامع گوناگون بگونه متفاوت عمل نماید لذا از آنجائیکه کشور ما یک کشور اسلامی است باید اندیشه های اسلامی در نهاد این علم ریشه دوانیده باشد. بنابراین تحول در علوم انسانی کنونی که پر از اندیشه های دیگران است ضروری بنظر می آید. این پژوهش که به دنبال بررسی عناصر مهم در مسیر حرکت به طرف علوم انسانی اسلامی می باشد توجه به عناصرمهم مسیر تحول را ضروری تر می بیند چراکه عناصر مذکور اساس این تحول خواهند بود از آنجمله می توان به 1ـ سطوح علمی معلمین دوره های ابتدایی و متوسطه 2ـ تدوین کتب ابتدایی و متوسط3ـ تدوین کتب دانشگاهی 4ـ اساتید دانشگاه 5ـ روش تحقیق علوم انسانی و6ـ چگونگی ارتباط حوزه و دانشگاه دراین مسیر اشاره نمود این تحقیق بدنبال اهمیت موارد مذکور و سایر موارد احتمالی که از طریق پرسشنامه انجام خواهد گرفت است تا شاید بتواند کمکی به تحول مذکور نموده باشد. |
علوم انسانی اسلامی : مفروضات ودلالتها |
دکتر شهلا باقری ( استادیار دانشگاه تربیت معلم تهران ،ایران ) |
چکیده: این مقاله مفروضات مهم "علم انسانی اسلامی" را بازگو می کند وسپس از دلالت های آن برای ساختن یک رشته رسمی اندیشمندانه در ایران بحث می کند."توحید" یک ضرورت هستی شناسانه از وجود خالق است وهدف علم انسانی اسلامی،تحکیم یک مبنای معرفت شناختی حول یک تامل علمی است.بهر حال،دلالت آگزیوماتیکی "توحید" در زدودن وخالص سازی دانش از عناصر سکولار آن ،به درون "چارچوب توحیدی"برمی گردد و این امر ضروری ومفید است.برای ساختن یک رشته رسمی علمی،آگزیوم دینی(برخاسته از اسلام)می تواند بعنوان یک بیانیه معرفت شناسانه برای تحقیق و توسعه اندیشمندانه در نظر گرفته شود.مطابق با ایدئولوژی اسلامی هدف هر فرد یا جامعه ،تقرب به خدای واحد است.همه رفتارها چه فردی وچه اجتماعی،این هدف را دارند.خدا خالق جهان است وهمه نام ها واسما خوب به خدا تعلق دارند.لذا ما باید در جامعه با هدف فرصت تقرب به خدا زندگی کنیم.در ایدئولوژی اسلامی برای نزدیکی به خداوندرفتارهای خاص فردی واجتماعی وجود دارد وبرای فهم صفات وویژگی های خداوند ونیز فهم رفتارهای ویژه تقرب باید به متون اسلامی رجوع کنیم.در این راه ، منطق و تفکر ذهنی به ما می توانند کمک کنند. انقلاب اسلامی ایران از دیدگاه توحیدی به انسان وجامعه برخاسته است.این دیدگاه توحیدی (ایدئولوژی اسلامی)یک دیدگاه ویژه به پدیده های اجتماعی نیز دارد.این دیدگاه با پیدایش حکومت اسلامی در ایران ، به منصه ظهور رسیده است. لذا،بدون تغییر درایده ما در باره علوم اجتماعی،لااقل بدون تغییر نظریه های ما از علوم اجتماعی،ما نمی توانیم سبک حکومت یک کشور را تغییر دهیم و وقتی که ما سبک حکومت یک کشور را تغییر میدهیم ،تغییرات جدیدی در قالب علوم اجتماعی جدید یا علم انسانی اسلامی بوجود خواهد آمد. کلیدواژهها:علم انسانی اسلامی،توحید،مفروضات اسلامی،رشته رسمی،ایران. |
استقلال دانش حقوق و ارتباط آن با علوم انسانی اسلامی |
امیر باقریان ( دانشجوی دوره روزانه کارشناسی ارشد حقوق خصوصی دانشگاه تهران، وکیل پایه یک دادگستری ) |
چکیده : در مورد استقلال حقوق یا وابستگی آن به سایر دانشها دو نظریه وجود دارد: برخی مانند اثبات گرایان حقوقی و طرفداران نظریه نظام حقوقی خود ساخته به حقوق از داخل نگاه میکنند و آن را دانش مستقلی میدانند. در مقابل واقعگرایان حقوقی، تحلیلگران اقتصادی حقوق و طرفداران مطالعات حقوقی انتقادی به حقوق از خارج و از دیدگاه سایر علوم مینگرند و معتقدند که نقش حقوق تنها جنبه امری دادن به مطالعات سایر دانشها مانند اقتصاد، نظریه سیاسی، فلسفه اخلاق، جامعهشناسی، روانشناسی، تاریخ و غیره است. در واقع در این نظریهها، بر خلاف نظریههای طرفدار استقلال حقوق، به جای توسعه به ماهیت حقوق به هدف و کارکرد اجتماعی و اقتصادی آن توجه میشود و فهم حقوق از طریق نتایج آن جایگزین فهم آن از طریق مفاهیم و اصطلاحات میشود. در این مقاله ضمن تشریح این دو دیدگاه، حقوق اسلام نیز از این جهت مورد بحث و بررسی قرار گرفته است و در پایان ضمن رد وابستگی مطلق و استقلال مطلق حقوق از نظریه «وابستگی نسبی حقوق» و «تأثیر متقابل حقوق و سایر دانشها» دفاع شده و با توجه به نتایج به دست آمده پیشنهادهای لازم برای تحول نظام حقوقی ایران ارائه گردیده است. روش تحقیق پژوهش حاضر ترکیبی است از روشهای توصیفی، اسنادی و تحلیلی، که تحلیل نهایی مطالب به شیوه تجزیه و تحلیل کیفی صورت گرفته است. بخشی از یافته های پژوهش بیانگر آنست که دانش پژوهشی حقوقی و نظام آموزشی حقوق در ایران با (رویکرد مطالعات بین رشتهای علوم انسانی اسلامی) نیاز به بازنگری و انجام اصلاحات عمیق دارد و برای این کار لازم است گامهای اساسی برداشته شود. کلیدواژهها: استقلال یا وابستگی حقوق، مطالعات بین رشتهای علوم انسانی اسلامی، واقعگرایی حقوقی، نظریه نظام حقوقی خود ساخته، مکتبهای حقوقی اسلامی. |
منابع شناخت برای پژوهش در علوم تربیتی با رویکردی اسلامی (وحی، شهود، عقل ، تجربه) |
بتول بصیری ( دانشجوی دکتری برنامه ریزی درسی دانشگاه اصفهان ) دکتر احمدرضا نصر اصفهانی ( عضو هیأت علمی گروه علوم تربیتی دانشگاه اصفهان ) |
چکیده: الامام علی (ع): لا سُنۀُ اَفَضَلُ مِن التَحقیق از دیرباز در تاریخ علم و اندیشه، برای رسیدن به حقیقت و آگاهی از راز هستی و آفرینش، به چند راه و روش اصلی و اساسی بر می خوریم. روش وحی، روش عقل، روش شهود و بالاخره روش تجربه. انسان اندیشمند برای رهایی از سراب اوهام و رسیدن به سرچشمۀ حق و حقیقت، همواره در یکی از این روش ها ره پیموده است. اما کدام یک، از این چند کاروان بزرگ، زودتر توانسته در سرای حقیقت منزل گزیند؟ در واقع هر چهار روش هر کدام با شیوه خاص خویش در فضای جهان طنین افکنده و راه و رسم زندگی را به آدمی نشان داده و معرفت و شناخت او را افزون نموده است. وحی، عقل، شهود و تجربه همگی چراغ الهی اند که فرا روی انسان «جهول» در راه شناخت «امانت الهی» نهاده شده اند تا او بتواند این بارگران را که آسمان و زمین از حمل آن شانه خالی کردند، شناخته، به دوش کشد و به سر منزل مقصود برساند. اِنا عَرَضنَا الاَمانَۀَ عَلَی السَّمواتِ وَ الارَضِ و اَلجِبالِ فَاَبَینَ اَن یَحمِلنَها و اَشفَقنَ مِنها و حَمَلَهَا الاِنسانُ. (سوره احزاب، آیه 72). یعنی: ما بار امانت را بر آسمانها و کوهها عرضه کردیم. آنها از حمل آن سر باز زدند و از آن ترسیدند و انسان آنرا بر دوش کشید. بطور کلی مطالعات اسلامی به دلیل تنوع موضوع و وسعت دامنه مباحث و پیچیدگی مسائل از روش های بسیار متنوعی برخوردار بوده و دارای کثرت روش (Multi- methodic) هستند. منابع شناخت نیز در اسلام محدود به شیوه ای خاص نیست. بالاترین منبع شناخت، وحی (به معنای اعم) و پس از آن عقل شهودی (Intellect) و سپس عقل استدلالی (Reason) و در پایان نیز تجربه (Experience) در سنت اسلامی- برخلاف رویه مدرنیسم که دو منبع اول را به کناری می نهد- تمامی این منابع شناخت به رسمیت شناخته می شوند. محققان و علمای اسلامی، از مشاهدۀ محسوسات استفاده کرده و از هر طریق به صورتی، پیوستگی مراتب وجود را به یکدیگر نمایان ساخته اند (نصر، 1359، ص 16) نوشته حاضر بر آن است منابع شناخت را از نظر اسلام مورد بحث و بررسی قرار دهد. به همین منظور ابتدا بالاترین منبع شناخت، یعنی وحی (به معنای اعم) و پس از آن عقل شهودی و سپس عقل استدلالی و در پایان نیز تجربه به عنوان منابع شناخت، برای پژوهش در علوم تربیتی با رویکردی اسلامی ارائه گردیده است. کلیدواژهها: وحی، شهود، مکاشفه، عقل، تجربه، استدلال |
مقايسه اي ميان انسان شناسي فلسفي – عرفاني اسلامي با انسان شناسي پست مدرن و تأثير آن در فلسفه اخلاق |
سید مهدی بیابانکی( دانشجوی دكتری فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف و مدرس تاریخ و فلسفه علم دانشگاه صنعتی اصفهان ) |
چکيده : آنچه در اين نوشتار بدان ميپردازيم ارائه دو تصوير از انسان است که درست مقابل هم قرار گرفتهاند. تصوير نخست، تصويري است که انديشمندان پست مدرن از انسان امروزي مغرب زمين ارائه ميدهند و تصوير دوم تصويري است که فلاسفه و عرفاي مسلمان با تکيه بر متون غني اسلامي از انسان ارائه ميدهند. در تصوير نخست، انسان همچون مجسمهاي بيروح و راکد است که تماماً شيفته و فريفته خود است و در خلائي کوير گونه در پي التذاذ حداکثري خود ميباشد. اما در تصوير دوم، انسان مسافري است غايتمند که سفرش را از خاک آغاز نموده است و لحظه به لحظه با شوري وصف ناپذير به سمت غايت خود حرکت ميکند. تصوير نخست به زعم انديشمندان مذکور، تصوير بالفعل انسان امروزي جوامع غربي و تصوير دوم، تصوير بالقوه و مدل و نقشه راه انسان به ماهو انسان است. مقايسه اين دو رويکرد كه به دو نوع روش شناسي متفاوت در برخورد با انسان و علوم مرتبط با انسان مي انجامد هدف اين نوشتار است. کلیدواژهها: انسان، لذتگرايي، خود شيفتگي، پستمدرنیسم، سرمایهداری، کلمه جامعه فاصله، مسافر. |
بازانديشي در هرمنوتیک روشی بر اساس رويكرد ملاصدرا به حقيقت |
دکتر محمد بیدهندی ( استادیار گروه الهیات دانشگاه اصفهان ) دکتر رضاعلي نوروزي ( استادیار گروه علوم تربیتی دانشگاه اصفهان ) |
چكيده: در دهههاي اخير، پارادایمهای جديدي در عرصه پژوهش به ويژه در قلمرو علوم انساني مطرح شده كه ميتوانند جايگزين روشهاي حاکم گردند و فضاي روشي علوم انساني را بازسازي نمايند. يكي از اين رويكردها هرمنوتيك به مثابه يك جريان فكري است كه به عنوان روش پژوهش نيز مطرح شده است. نويسندگان مقاله با بهرهگيري از روش تحليلي و با هدف فضاسازي براي علوم انساني بومي به ویژه در قلمرو روشي، با بهرهگيري از رويكرد ملاصدرا به حقيقت، به بازسازي روش هرمنوتيك پرداخته تا با اين اقدام فضا را براي استفاده از اين روش در ساحت علوم انساني كشور مهياتر نمايند. كليدواژهها : هرمنوتيك، ملاصدرا، تاویل، روش پژوهش، حقیقت |
رویکرد میان رشته ای و امکان تولید دانش بومی علوم انسانی |
رحمان پاریاد ( کارشناس ارشد پژوهشی دانشگاه لرستان ) دکتر عباس معدن دارآرانی ( استادیار دانشگاه لرستان ) |
چکیده : بر اساس رویکرد منطق فازی، برای امور، پدیده ها و مسائل این عالم پیچیده راه حل قطعی و واحدی وجود ندارد و راه حل مسائل را نیز نمی توان فقط در قالب پارادایم یک رشته علمی خاص جستجو کرد، بلکه باید به ابعاد مسائل از زوایای پارادایمهای رشته های مختلف نظر افکند. به هر حال، پيچيدگي سرشت انسان و نحوه درك و دريافت متفاوت وي از جهان، خود مانعي بزرگ بر سر راه پژوهش و منشاء خطاها و سوگیری های بيشمار در كار تحقيق است. از طرف دیگر، با وجود مفروضات نسبتاً مشترك در سطح جهان، مباني ديني، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي در جوامع مختلف، متفاوت هستند و از اين رو علوم انساني تحت تاثير اين مفروضات و مباني، تعادلي مفهومي از الزامات جهانگرا تا الزامات بوم گرا را فراهم آورده است که امكان توليد دانش بومی علوم انساني را برجسته می سازد. در این مقاله ضمن تبیین مبانی رویکرد میان رشته ای، امکان تولید دانش بومی علوم انسانی تشریح گردیده است |
تفکر انتقادی و بسترسازی برای توسعه تحقیق و پژوهش در علوم انسانی |
حمیده پاک مهر ( دانشجوی کارشناسی ارشد برنامه ریزی درسی، دانشگاه فردوسی مشهد ) |
چکیده : اخیراً، توجه به امر پژوهش به جهت ارتقای سطح علمی در تمامی حوزهها و مراکز آموزشی مورد عنایت قرار گرفته است؛ چرا كه یکی از شاخصهای کارآمدی هر حوزه علمی، تعداد مطالعاتی است که در آن حوزه صورت میپذیرد. اما صِرفِ انباشت دستاوردهای علمی، پاسخگوی ترویج و کارآمدی هر علم نیست؛ بلکه تحقیق و پژوهش در هر حوزهای نیازمند طرح مباحث چالش بر انگیز و منتقدانه اندیشیدن پژوهشگران آن حوزه است. مروری بر تحقیقات انجام شده در حوزه علوم انسانی، همواره این تصور را در اذهان ایجاد کرده که علوم انسانی نسبت به ديگر رشتههاي علمي از نظر پژوهشی، پيشرفت لازم را نداشته و به جاي سعي در كسب مشروعیت و روششناسی محکم، وضعيت مبهم خود را به تدريج پذيرفته است. با عنایت به مطالب فوق، بذل توجه به تفکر انتقادی در پژوهشهای این حوزه به عنوان یک پارادایم شیفت، امری ضروری به نظر میرسد. لذا مطالعه حاضر، قصد دارد ضمن بررسی چیستیِ تفکر انتقادی، لزوم به کارگیری و ارزیابی جایگاه آن در پژوهشهای علوم انسانی، راهکارهایی را نیز به جهت ترویج تفکر انتقادی در برنامههای درسی برای توسعه پژوهش در این حوزه ارائه نماید. کلیدواژهها: تفکر انتقادی، علوم انسانی، تحقیق و پژوهش، برنامه درسی |
تأملی در روش شناسی انتقادی با تاکید بر علوم انسانی |
حمیده پاک مهر ( دانشجوی کارشناسی ارشد برنامه ریزی درسی دانشگاه فردوسی مشهد ) دکتر مرتضی کرمی ( عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد ) |
چکیده : بررسی تکنیکهای نقد، بدون در نظر گرفتن اهمیت مثبت و منفی بودنشان، میتواند در علمی کردن بیشتر فعالیتهای علمی نقش داشته و بستر کشمکشها را متعادلتر و منطقیتر سازد. یکی از راههای اعتبار پذیری علمی، به ویژه در عصر حاضر گرایش به روشهای انتقادی در فضایی علمی است و نه اخلاقی و ارزشی، آن گونه که در مسائل سیاسی کمابیش قابل رؤیت است. این رویکرد یکی از بارزترین پدیدههای حوزه علوم انسانی بوده و بر این باور است كه علوم انسانی يك فرايند انتقادي را در تحقيقات دنبال مينمايد و از لحاظ معرفت شناسی، رويکرد ديالکتيکِ انتقادی دارد و اساساً معتقد است در علوم انسانی و اجتماعی اراده و اختيار انسان نقش مهمی دارد. در این ديدگاه معرفتي كه بتواند با استفاده از نظريه از سطح ظاهر به عمق رجوع نمايد، معرفتي علمی است. این روش، چه با نظامی فلسفی و جامعهشناسانه باشد و چه با نظامی انسان شناسی هم ضروری است و هم آسیب پذیر. ضروری است، از آنجایی که پویایی دیگر روشها و محتوای آنها را تضمین میکند و آسیب پذیر است، چون خطر دگرگونی و گرایش به فرمالیسم را با خود به همراه دارد. در نهایت، سخن گفتن از تئوری انتقادی، یعنی پذیرفتن این اصل که نقد تئوری انتقادی، خود در قلمرو تئوری انتقادی است. لذا در بررسی حاضر تلاش میشود ضمن مقایسه روش شناسی انتقادی با روش شناسی پوزيتيويسم و هرمنوتيك، مزایای این روش، مورد بررسی قرار گیرد. کلید واژهها: روش شناسی انتقادی، روش شناسی پوزيتيويسم، روش شناسی هرمنوتيك، علوم انسانی. |
درآمدی برهستیشناسی ،انسانشناسی و روششناسی در علوم انسانیاسلامی و غیراسلامی |
علیرضا پویا ( عضو هیئت علمی دانشکده ی صدا و سیما ) |
چکیده: در تاریخ تفکر بشر، به طور کلی دو نگرش متفاوت مبتنی بردو نوع هستی شناسی (Ontology) وجود دارد که این تفاوت در انسان شناسی(Anthropology) و روش شناسی(Methodology) علوم نیز تاثیر گذار است. در یک نگرش عالم هستی ازپیکره ای منسجم، نظام مند، هماهنگ و هدف دار، ودر نگر ش دیگر، پدیده ای از هم گسیخته ، فاقد انسجام، بدون هماهنگی و بی هدف است. نگرش دوم به مکاتب ماتریالیستی (Materialist schools) مربوط است که جهان را به عالم ماده محدود می کنند و حتی دانش را نیز نا پایدار و فاقد حقیقتی مستقل از زمان و مکان، به حساب می آورند. در طرف دیگر یعنی نگرش اول، مکاتب الهی (Theological schools) هستند که به جهانی برتر از عالم ماده قائل اند، و علم و اندیشه ی انسان را نیز دارای هویتی ناشی از حقایق ثابت می شمارند . برداشت این مقاله که با مستندات علمی تبیین خواهد شد این است که این دو نگرش، دو نگاه کاملاً متفاوت نسبت به مسائل اساسی عالم و وجود انسان دارند، و در گستره علوم انسانی از روشهای پژوهش متفاوتی متناسب با مبانی نظری خود بهره می گیرند .این موضوع از آن رو است که مبانی نظری و پارادایم های حاکم بر هر یک از علوم انسان به آن علم هویت می دهد وبه تبیین مسیر علم که همان روش بررسی علمی است می پردازد. در این مقاله دیدگاههای برخی مکاتب مهم و شناخته شده درعلوم انسانی بویژه علوم اجتمایی و فرهنگی از حیث هستی شناسی، انسان شناسی و روش شناسی مطرح وبااستناد به منابع معتبر اسلامی نشان داده خواهد شد که بین اسلام واین مکاتب تفاوتهایی اساسی وجود دارد. نکته ی مهم اینکه بر این اساس، تکیه بر مبانی معرفت شناسی (Epistemology) و هستی شناسی این مکاتب واستفاده از روشهای تحقیق آنها درگستره ی علوم انسانی اسلامی برای رسیدن به مقاصد اسلامی، غیر منطقی و انحراف از مقصود است. کلیدواژهها : معرفت شناسی، هستی شناسی، انسان شناسی،روش شناسی، تفکر مادی، تفکر الهی |
رهیافت های وصول به علوم انسانی اسلامی |
علی پیری ( دانشجوی دکتری فلسفه دانشگاه دولتی باکو ) پروفسور فرمان ایسماعیل اوف ( استاد دانشگاه دولتی باکو ) |
چکیده: نقطهی ثقل دین اسلام و علوم انسانی، سعادت انسان و ابعاد وجودی اوست، بنابراین بنظر می رسد طرح علوم انسانی اسلامی علاوه بر اینکه امری ممتنع نمی باشد بلکه امری ممکن می باشد. طرح علوم انسانی اسلامی یکی از مهمترین دغدغه های موجود برای کشورهای اسلامی است که نظریه ی تحلیلی ـ جمعی جهت وصول به آن نسبت به سایر نظریه های مطرح شده مناسب تر و ایده ی قابل توجهی می باشد. نظریه ای که در آن دریچه های تفکر عقلانی مسلمانان به روی دستاوردهای دیگر بشری بسته نمی شود از آنجا که جوامع انسانی در خلق و گسترش بی ارتباط با یکدیگر نیستند. جهت نیل به این مقصود، نیاز به نقشه ی جامعی می باشد که می بایست شورای انقلاب فرهنگی آنرا تدوین و در اختیار سایر ارگان ها و نهادها قرار دهد. کلیدواژهها : علوم انسانی اسلامی، نظریه ی تحلیلی_جمعی، نظریه ی انفعالی، نظریه گزینشی، علوم انسانی. |
بررسي چالش های علوم انساني از منظر مقام معظم رهبري |
مليحه پيشوايي ( کارشناس ارشد جامعه شناسی،عضو گروه توسعه و سلامت اجتماعی،مرکز تحقیقات و توسعه اجتماعی و ارتقاء سلامت،دانشگاه علوم پزشکی گناباد،عضو فعال باشگاه پژوهشگران تهران ) دكتر منوچهر رشادی ( دكتري جامعه شناسي ، دانشگاه بوعلی سینا ) وجیهه پیشوایی ( کارشناس مدیریت ) |
چكيده: مباني پيشرفت و ارتقاء هر كشوري در نظام آموزش عالي آن نهفته است و به اعتقاد بسياري، علوم انساني در شاكله اين نظام، داراي نقش محوري است، لذا همگان بر اين باورند كه تقويت اين علوم و ارتقابخشي به جايگاه آن، نقش بسيار اساسي در رشد و نمو و تعالي نظام آموزشي ايران اسلامي خواهد داشت. از طرف ديگر به نظر ميرسد كه ميان موضوع با اهميت اسلامي كردن دانشگاهها و تقويت علوم انساني ،رابطهاي دوسويه، و مستقيم برقرار باشد،همچنان که تاريخ بهخوبي گواهي مي دهد که بسياري از دانشمندان مسلمان در قرون اوليه طلايي صدر اسلام همانند فارابي، ابن سينا و خواجه نصير، همزمان عالمان علوم انساني و علوم تجربي بوده و مهمتر از آن ، در اساس متأله بوده اند و منظر اصلي تفکر و تأمل علمي آنها ديني بوده است .از سويي خاستگاه و محل زايش علوم انساني؛ در« اديان الهي» و«فرهنگ» به معناي عام نهفته است؛ لذا علوم انساني با دين و فرهنگ پيوندي تام دارد و به همين دليل در تفکر اسلامي، دين فقط يک عامل از عوامل تشکيل دهنده فرهنگ نيست ، بلکه واقعيت دين داري، کل فرهنگ را تشکيل مي دهد و هر چيزي از وحي الهي نشأت مي گيرد. عليرغم اهميت علوم انساني و نقش بسزاي آن در احياي فرهنگ ديني- ملي وتوسعه علوم و فناوري، اين علوم در دانشگاههاي ما آن گونه كه لازم است مورد توجه قرار نگرفته و از جايگاه شايسته اي برخوردار نمي باشد. هدف از پژوهش حاضر، بررسي وضعيت علوم انساني از منظر مقام معظم رهبري است. این پژوهش یک مطالعه مروری توصیفی است.جمع آوری اطلاعات و داده ها به صورت نظري و با روش سندكاوي انجام گرفته است. يافته هاي پژوهش حاكي از آن است كه مباني مادي و ضد ديني، ماهيت غربي، الگوگيري بي قيد و شرط از نظريه ها و توليدات غربي، ناديده انگاشتن جايگاه و منزلت نخبگان، دانشآموختگان، مؤسسات و توليدات علوم انساني، مهمترين چالش هايي هستند كه از ديدگاه مقام معظم رهبري، علوم انساني در دانشگاههاي ما با آنها روبروست. يافته ها همچنين نشان مي دهد كه استخراج مباني اين علوم از دين، بومي سازي، نظريه پردازي، توليد علم و نوآوريهاي علمي و لزوم توجه كافي نسبت به جايگاه نخبگان، دانش آموختگان، مؤسسات علوم انساني، مؤثرترين راه كارها در مرتفع نمودن نواقص و بهبود وضعيت علوم انساني از منظر رهبر فرزانه انقلاب ميباشد. كليد واژهها: علوم انساني، چالش ها، بومي سازي، نوآوري ، توليد علم، مقام معظم رهبری |
تحول در فلسفه اسلامی: معنا و چگونگی آن |
نفیسه ترابی ( کارشناسی ارشد فلسفه اسلامی دانشگاه قم ) |
چکیده : فلسفه اسلامی حاصل تلاش حکمای الهی است که از طریق تحول در فلسفه های پیشین با بهره گیری از معارف غنی اسلام نظم و نسق گرفته است. فلسفه اسلامی چشم اندازهای نوینی را برای تأمل و تعقل گشوده است و نگاه انسان به عالم هستی را عمق و معنا بخشیده است. با تأمل در سیر تطور فلسفه اسلامی از طرفی شاهد شکوفایی و از جانب دیگر نظاره گر رکود آن در برهه های مختلف تاریخ اندیشه ورزی در جهان اسلام هستیم. بررسی فراز و فرود فلسفه اسلامی در تاریخ تمدن اسلامی، نقش زیادی در روشن شدن ابعاد مختلف تحول در فلسفه اسلامی خواهد داشت. مقاله حاضر، با هدف تبیین معنا، ضرورت و کیفیت تحول در فلسفه اسلامی تدوین شده است. مسأله اصلی این نوشته عبارت است از بررسی اینکه اگر فلسفه اسلامی دانشی است که همه قضایای آن یقینی و مبتنی بر بدیهیات عقلی است درآن صورت چگونه می توان از تحول آن در بازه های زمانی مختلف سخن گفت. بنابر این فرض چگونه می توان حکمت را که شالوده ای فرا زمانی و ضروری دارد به زندگی آدمیان که خصلتی امکانی و زمانی دارد نزدیک کرد؟ تنقیح مواردی چون چیستی فلسفه اسلامی، جایگاه آن در علوم اسلامی و مفهوم شناسی تحول در فلسفه از منظر اندیشمندان متقدم و متأخر، عناوین عمده این مقاله را تشکیل می دهد. بنابراین لازم است در ابتدا مفهوم فلسفه اسلامی و ارتباط آن با علوم اسلامی بررسی شود. در ادامه با هدف روشن کردن ماهیت تحول در فلسفه به بیان مبانی تصوری و تصدیقی و لوازم آن و از جمله ربط و نسبت با دین پرداخته خواهد شد. تأثیر نگرش دینی بر اندیشه فلسفی و چگونگی تحول فلسفه از این جهت موضوع بحث است. آسیب شناسی تحول در فلسفه اسلامی و بررسی راهکارهای تحول در آن آخرین بخش این مقاله است. کلیدواژهها : فلسفه اسلامی ، حکمت ، عقل، تحول |
پاتولوژي پژوهش هاي ميان رشته اي در علوم انساني |
محمدعلي تصديقي ( عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي واحد شهرضا ) فروغ تصديقي ( عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي واحد دزفول ) |
منزلت و وظيفه ي علوم انساني ، نشان دادن راه است . (مقام معظم رهبري: 1385) چکيده : درون مايهي مقالهي حاضر گوياي آن است كه پژوهش هاي ميان رشتهاي به عنوان حلقهي مفقودهاي در حوزهي علوم انساني به چشم ميخورد. در اين راستا، رويكرد پژوهشهاي ميان رشتهي در حوزهي علوم انساني با آسيب ها و موانعي نيز روبهرو است. يكي از اهداف مقالهي حاضر، مطرح ساختن تأثير پژوهشهاي ميانرشتهاي در اعتلاي علوم انساني است. در اين مقاله ابتدا به تعريف پژوهشهاي ميان رشتهاي و اهميت و ضرورت گسترش آن در حوزهي علومانساني پرداخته شده و پس از آن آسيب هاي اين پديده مطرح شده است. روش تحقيق مورد استفاده در اين مقاله از نوع كتابخانهاي است . بدين ترتيب نتيجهگيري شده است كه پژوهشهاي ميانرشتهاي در علوم انساني ، با موانع و مشكلاتي روبهرو است كه با رفع آنها، افق هاي جديدي را در توليد علم بر دانشمندان اين حوزه خواهد گشود و از آن جا كه پژوهشهاي ميانرشتهاي با ديدي وسيع و همه جانبه به موضوعات مي نگرد، علاوه بر اين كه بسياري از مشكلات جامعه را برطرف مي نمايد، به طور غير مستقيم به مبارزهاي دروني عليه تهاجم فرهنگي و جنگ نرم دشمن نيز خواهد پرداخت و اين همان اميدي است كه از علومانساني در عرصهي نگهباني از فرهنگ و هويت ايراني ـ اسلامي جامعه انتظار مي رود . كليدواژهها : پاتولوژي ـ پژوهش هاي ميان رشته اي ـ علوم انساني ـ تهاجم فرهنگی |
حقيقت علم از ديدگاه قرآن و معصومين(ع) |
محمد امين تقوي فردود ( دانشجوي دكتري تخصصي(Ph.D.)زبان و ادبيات عربي ) |
چکیده : علم و دانش كه از والاترين معيارهاي ارزشگذاري هر فرد و جامعه اي مي باشد تأثير بسزايي در پيشبرد اهداف و نيل به درجات رفيع مادي و معنوي دارد و در آيات و احاديث بسياري به طور مستقيم و غير مستقيم به تحصيل آن توصيه شده است. اما سؤال اين است كه منظور قرآن و روايات از علم چيست و آنها به كدام علم ترغيب نموده اند؟ قرآن و معصومين(ع) چه تعريفي از علم ارائه داده اند؟ شاخصه هاي علم حقيقي چيست؟ از ديدگاه قرآن و اهل بيت(ع)، علوم انساني چه جايگاهي در كنار ساير دانشها دارد؟ قرآن و معصومين(ع) چه تصويري از فراسوي علم حقيقي ترسيم نموده اند؟ و سؤالاتي از اين قبيل. نگارنده در اين مقاله سعي دارد با بررسي موضوعي قرآن كريم و روايات معصومين(ع) پاسخ هاي كاربردي و دقيقي براي سؤالات مطرح شده بيابد و با تعريف علم از منظر آن بزرگواران مباني و معيارهاي مستندي را براي علوم مختلف، ارائه دهد تا با مقايسه ي نظريه ها و تعريفهاي انديشمندان و صاحبنظران امروزي در حوزه ي علوم مختلف با اين معيارهاي برگرفته از دو پايه ي اساسي اسلام يعني قرآن و ولايت، گام مؤثري در بازخواني علوم داشته و پايه ها و ريشه هاي علم را بر اساس جهانبيني قرآن و معصومين(ع) برجسته سازد. علوم انساني كه در يك تقسيم بندي به علوم شناختي و علوم كاربردي تقسيم مي شوند، جايگاه مهمي در طرز تفكر و شناخت و عملكرد يك جامعه دارند و تعاليم برگرفته از قرآن و معصومين(ع)، روش شناسي صحيح و قابل اجرايي در اين مورد ارائه داده اند و نيل به سعادت حقيقي را در ماوراي حقيقت علم برايمان به تصوير كشيده اند. نگارنده در اين پژوهش، حقيقت علم و زيرمجموعه هاي آن و روشهاي تحصيل آن را از ديدگاه قرآن و اهل بيت(ع) بررسي نموده و روشهاي كاربردي اي بر اساس آموزه هاي آن والامقامان ارائه مي دهد. کلیدواژهها : علم، حقيقت علم، قرآن، معصومين(ع) |
نقش باستان شناسی دوران اسلامی در تحقق اهداف تحول در علوم انسانی |
دکتر عابد تقوی ( استادیار گروه باستان شناسی دانشگاه مازندران ) |
چکیده : در آموزش عالی ایران ، باستان شناسی دوران اسلامی یکی از سه گرایش سرفصل رشته باستان شناسی محسوب می شود. پس از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران و توجه به رویکردهای اسلامی در مبانی و مفاهیم علوم انسانی، این گرایش از اهمیت ویژه ای برخوردار شد. به طور کلی از اهداف باستان شناسی اسلامی بررسی و شناخت آثار تمدنی و فرهنگی جوامع مسلمان در اقصا نقاط جهان بوده است. این مهم از طریق مطالعه جنبه های گوناگون سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و تاثیر آن بر رشد ، توسعه و اضمحلال حیات اجتماعی مسلمین قابل بررسی است. در این مقاله کوشیده شده نقش و جایگاه باستان شناسی دوران اسلامی در نظام تحول در علوم انسانی مورد ارزیابی قرار گیرد. به همین منظور ابتدا به تعریف و خاستگاه باستان شناسی اسلامی پرداخته شده است. سپس با توجه به ماهیت جستجوگری و آشکارسازی زوایای پنهان حیات انسانی این علم(باستان شناسی) به راه های تعامل این رشته با علوم انسانی و فرایند تاثیرگذاری آن بر ارتقای کمی و کیفی مباحث مطرح در علوم انسانی به تفصیل به بحث گذاشته شده است. نگارنده بر این باوراست که باستان شناسی دوران اسلامی می تواند با وجود توانمندی های نظری و عملی نقش تاریخی در تحول علوم انسانی به وسیله بازیابی هویت ملی ایرانی- اسلامی داشته باشد. تاکید بر جنبه های دین اسلام و مذهب تشیع درکنار تقویت روحیه همبستگی در دو مقیاس ملی و بین المللی (جهان اسلام) از دیگر نتایج این تعامل سازنده به شمار می آید. کلیدواژهها : باستان شناسی اسلامی ، علوم انسانی ، تحول ، هویت ایرانی- اسلامی. |
مدل سازی عقلانیت در روش شناسی علوم انسانی اسلامی (پیش درآمد الگوی قرآنی توسعه) |
رسول تقی خواه قره بابا( کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث ) رقیه صادقی نیری( دکترا علوم قرآن و حدیث ) |
چکیده : کارکرد علوم انسانی زمانی که در موازات علوم تجربی قرار می گیرد ،خود را با چالش های جدی مواجه می بیند که همین امر آغاز رکود در علوم انسانی تلقی می شود.این مسئله از یک طرف ریشه در عقلانیت حاکم بر علوم انسانی داشته واز طرف دیگر علوم انسانی در رابطه انتقالی خود با علوم تجربی(فرهنگ نوآوری) آنگونه که باید، نقش آفرینی نمی کند. مدل عقلانیت اشراقی و صدرایی به لحاظ رویکرد کل نگرانه، نسبت به علوم جزئیه بی مهری ورزید.در حالی که عقلانیت نقل گرایانه که توسط شیخ مفید ارائه گردید به گونه ای روش شناسی خود را تدوین کرد که کل و جزء هستی اهمیت یافت. علامه طباطبائی و شاگردانش هرچند با دفاع عقلانی از آموزه های دینی و توسعه مدل عقلانیت اشراقی و صدرایی توانستند در برابر شبهات مارکسیست ها و روشنفکران دینی معاصر بایستد و آنها را با عقلانیت خود پاسخ دهند ، اما دیدگاه آنها به لحاظ رویکرد کل نگرانه نتوانست کارآمدی لازم را داشته باشد. هرکدام از نگرش ها در فلسفه اسلامی زمانی که در یک ساختار واحد قرار گیرد می تواند ما را در تحقق بخشی از عقلانیت اسلامی یاری رساند و در حل این مسئله (نقش انتقالی علوم انسانی در ورود به علوم تجربی) نقش آفرینی کند. و بدین ترتیب علوم انسانی از حالت فانتزی خارج شده و زمینه رشد ، ملموس بودن و بستر سازی برای علوم تجربی را در خود محقق نماید. در صورتی که عقلانیت دینی کارآمدی در علوم انسانی بازتعریف شود، می تواند تهدیدهای مفاهیمی چون جهانی شدن را تبدیل به فرصت هایی در هویت سازی نماید و مؤلفه های توسعه برمبنای عقلانیت اسلامی که ریشه در علوم انسانی دارد، رشد نماید. پیشنهاد ملموس در تحقق علوم انسانی اسلامی -گذشته از بازتعریف عقلانیت اسلامی مبتنی بر تفکر کل نگرانه صدرایی و نقل گرایانه-پرداختن به مقوله فرهنگ مبتنی بر جهان بینی اسلامی در جهت نوآوری فرهنگی می باشد.چراکه در جامعه ما بر اساس توسعه نسبی که در زمینه های مختلف اعم از اقتصاد و... در حال تحقق است ، آسیب های جدی چون پیشرفت زدگی و علم زدگی ، دین را نشانه خواهد رفت که راه مقابله با آن نوآوری فرهنگی بر مبنای عقلانیت اسلامی در علوم انسانی می باشد که فرهنگ نوآوری و توسعه مبتنی بر دین را در پی خواهد داشت. کلیدواژهها :مدل سازی عقلانیت،نوآوری فرهنگی،هویت سازی،توسعه مبتنی بر جهان بینی اسلامی |
نقد و بررسی روش شناسی در علوم انسانی: تقابل پوزیتیویسم و هرمنوتیک |
محمد علي توانا دکتري انديشه هاي سياسي (استاديار گروه علوم سياسي دانشگاه يزد) |
چکیده: مجادله در باب روش (یا روش های) مناسب برای مطالعه علوم انسانی و اجتماعی از مهمترین مجادله های عصر حاضر است. به نظر می رسد؛ روش یکی از عوامل اصلی تعیین جایگاه علوم انسانی در عصر جدید است. بدین معنا که علوم انسانی برای یافتن جایگاه شایسته در میان سایر علوم، می بایست از روش های علمی و معتبر بهره برده و بدین طریق اعتبار علمی خود را به اثبات برساند. به همین منظور مقاله حاضر تلاش می کند دو روش برجسته علوم انسانی در عصر حاضر –یعنی پوزیتویسم و هرمنوتیک- را با هم مقایسه نماید و بسندگی و نابسندگی هر یک برای مطالعه علوم انسانی را نشان دهد و نهاتیا به این مساله می پردازد که آیا امکان جمع میان این دو روش وجود دارد یا نه؟ برای این منظور از رهیافت هم ذهنی انتقادی بهره برده می شود. کلیدواژهها : علوم انسانی، روش شناسی، پوزیتویسم، هرمنوتیک، رئالیسم انتقادی |
معرفت شناسی باور دینی از دیدگاه آیت الله جوادی آملی |
کمال حاجیانی ( پژوهشگر پژوهشكدهٴ علوم عقلی پژوهشگاه علوم وحیانی معارج (اسراء) ) |
چکیده: کسب معرفت از طریق صحیحِ آن یکی از دغدغههای عالمان میباشد، اما اهمیت فراگیری معرفت صحیح زمانی بیشتر میشود که متعلق معرفت امر مهمی همچون دین باشد. معرفت شناسی باورهای دینی علی رغم اینکه طریق صحیح وصول به باوردینی را به ما مینمایاند، در میان علمای دین کمتر مورد توجه قرار گرفته است. این علم با بررسی تحلیلی دین و مبادی کسب معارف آن در صدد ارائه طریق مطمئن برای نیل به این مقصود است. تنها باور دینیای که از هر جهت قابل اعتماد است، باوری است که از طریق وحی به انسان کامل میرسد. اما دیگر باورها به علت آن که در مسیر آن رهزنهایی وجود دارد باید از حیث معرفت شناختی مورد بررسی قرار گیرد. در معرفت شناسی باور دینی عقل از جایگاه ویژهای برخوردار است. زیرا عقل به عنوان مصباح و چراغ گنجینه معارف دینی شناخته شده است. اما عقل به تنهایی در همه مسائل دینی راهگشا نیست بلکه باید با نقل همراه شود. عقل و نقل با هدایت وحی و الهام الهی بهترین راه برای کسب باورهای دینی میباشد. در ضمن بحث معرفت شناسی باور دینی به برخی ابهامات در خصوص باور دینی خصوصا شبهه نسبیت باور دینی پاسخهای لازم ارائه شده است. کلیدواژهها : معرفت، معرفت شناسی، باوردینی، وحی، عقل، نقل |
علوم اسلامی یا علوم درزیر چتر و چنبره اسلام؟ |
ناصر خدایاری ( دانشگاه علوم پزشکی تبریز ، دانشکده پیراپزشکی ، گروه علوم پایه ) |
چکیده : بحث تحول در علوم انسانی امروز از مباحث جدی و چالش زای عصر جمهوری اسلامی است و البته وضع موجود و رسیدن به وضع مطلوب یعنی همان علوم اسلامی و سازگار با ارزشهای بومی است .اما ملاک اسلامی بودن علوم در چیست ؟ منظور این است که موضوع و مسائل آن اسلامی باشد؟ یعنی برگرفته از متون و منابع دینی اسلام باشد ؟ غایاتی که برای آن علم تعریف و مد نظر گرفته شده است دینی و اسلامی باشد ؟ و یا علوم در چنبره جهان بینی و ایدئولوژی اسلامی قرار گیرد ، هرچند نه برخاسته از متون دینی اسلام است و نه ملهم از آن ، بلکه همینکه نیازی از نیازهای مسلمانان را پاسخ می دهد و مشکلی از مشکلات آنان را برطرف می نماید اسلامی است و یا در جهت تامین نیازهای مسلمانان است ؟فرض چهارم بسیار منطقی و مستدل تر می نماید . در حقیقت مقصود از این رویکرد در پرتو اسلام بودن و در جهت تامین مقاصد اسلامی بودن علوم است . چنانکه بسیاری از علوم اینگونه بوده اند . مثلا علم اصول ، علم فقه ، رجال ، درایه ، علم حدیث ، تاریخ ، فلسفه و تفسیر ، کدامیک از اینها در زمان پیامبر متولد شده و یا مستقیم بر گرفته از متون و منابع دینی اند و لی با این وجود ، عنوان اسلامی بودن را با خود دارند ؟ مثلا اگر ریاضیات ، شیمی و فیزیک موجود را مسلمانان اختراع می کردند با چه ملاکی عنوان اسلامی بودن برآن اطلاق نمی شد .فلسفه با 250 اصل از جهان اسلام وارد ایران گردید و به 750 اصل ارتقاء یافت اکنون فلسفه با کلیتش اسلامی است یعنی مسلمانان اصول فلسفی یونان را به کنار ننهادند بلکه به آن رنگ و لعاب دینی- اسلامی دادند، یعنی علم بماهو علم سفید است توحید و اسلام رنگ و لون اصلی اوست با تلون به رنگ اسلام و خوردن مارک توحید دلچسب است یعنی در خدمت بشر و مقاصد عالی و تعالی انسان و انسان ساز است . با این استدلال باید مرز شکنی کرد یعنی علوم را از نامادری گرفت و آن را به مهد و گاهواره و مادر اصلی آن سپرد . آن مدتی که بین مادر واقعی و کودک علم فاصله افتاده قابل اعاده و اصلاح است و بالاخره کودک در آغوش مادر جای خواهد گرفت . العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء ، مانوس ترین جایگاه برای علم توحید است . اسلامیزاسیون علوم و این اسلامیزه کردن با هم آغوش نمودن همه علوم با اسلام و توحید اسلامی ممکن است . کلیدواژهها : ملاک اسلامی بودن علوم ، علوم در چنبره جهان بینی و ایدئولوژی اسلامی ، بی رنگ بودن علوم ، اعتبار علوم به صبغه توحیدی داشتن آنها |
الگوی حِکمی- اجتهادی علم دینی |
عبدالحسین خسروپناه ( دانشیار، رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران ) |
چکیده:علم دینی، مدلی است که هم به حل تعارض علم و دین میپردازد و هم تولید نظریههای علمی با رویکرد اسلامی را به دنبال دارد. علم دینی با رویکردهای مختلفی از سوی متفکران اسلامی مطرح شده است. الگوی حِکمی- اجتهادی، نظریهای است که از پنج رکن نظام فلسفی اسلام، نظام انسان شناسی اسلام، نظام ارزشی اسلام، نظام مکتبی (رفتاری و اجتماعی) اسلام و نظام روش شناختی اسلام تشکیل شده است. نظام فلسفی اسلام، تأمین کننده فلسفههای مضاف به هستی و معرفت و انسان و دین و سایر فلسفههای مضاف به امور است. نظام انسان شناسی، در صدد توصیف انسان شایسته و مطلوب در عرصههای مختلف تربیت و اقتصاد و مدیریت و غیره است. نظام ارزشی اسلام در بیان ارزشهای اخلاقی و فقهی و حقوقی و عرفانی مربوط به علوم رفتاری و اجتماعی است. نظام مکتبی (رفتاری و اجتماعی) اسلام، توصیفگر احکام توصیفی و توصیهایی امور رفتاری و اجتماعی انسان است. نظام روششناختی اسلام، بیانگر پیشفرضهای ابزاری و استفهامی و معنایی و پرهیز از پیشفرضهای تحمیلی است. کلید واژهها: نظام فلسفی، انسان شناسی، روش شناسی، نظام مکتبی، نظام ارزشی |
معیارها و شاخص های علوم انسانی اسلامی بر مبنای انسان از نگاه قرآن |
حسین خضوعی ( دانش آموخته مقطع کارشناسی ارشد رشته معارف اسلامی و مدیریت دانشگاه امام صادق (ع) ) |
چکیده : علوم متناسب با موضوع خود شکل می گیرند ، " انسان" موضوع "علوم انسانی" است و لذا " انسان اسلامی" موضوع علوم انسانی اسلامی است و ضرورتا باید این علوم متناسب با انسان اسلامی باشند. قرآن کریم به عنوان کتاب رسول ختمی مرتبت شامل جامع ترین و کامل ترین نگاه به انسان است و بهترین معرف انسان اسلامی به شمار می آید . در این مقاله نخست با بهره گیری از ظاهر آیات قرآن کریم و روش تفسیر قرآن به قرآن و آثار بزرگانی چون علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی تصویری کلی از انسان اسلام از حیث ماهیت ، موقعیت ، غایت شایسته و دغدغه های بایسته ارائه گردیده و تبیین شده است که "انسان قرآن" از حیث : ماهیت : مخلوق است ، مامور است ، صاحب اختیار و انتخاب است ، رویی به سوی خاک و رویی به سوی افلاک دارد . موقعیت : در محور نظام خلقت در مرز بین طلمات و نور ، کوری و بینایی،جهل و عقل ، مرض و سلامت ، ظلم و عدل قرار گرفته و مسافری است با فرصتی اندک، در آغاز راهی بی نهایت . غایت شایسته : باید به اختیار خویش، از کوری و کری به سوی بصیرت و شنوایی ، از جهل به سوی عقل ، از تاریکی به سوی نور، از مرض به سوی سلامت حرکت کند و برای قرارگاه ابدیش ، توشه و مکانت تدارک ببیند ، او باید عدالت را در تمام شئون بینشی و روشی ، فکری و انگیزشی ، درونی و بیرونی خود اقامه کند. دغدغه بایسته : علم و عقل و عدالت بیشتر و درست تر بداند و ببیند ، صحیح تر و سریعتر برود ، همه چیز و همه کس را سرجای خود بخواهد ، عادلانه بیندیشد ، عادلانه ببیند ، عادلانه بگوید ، عادلانه رفتار کند و هرچه بیشتر توشه ابدی تهیه کند . و سپس نتیجه گیری شده است که علوم انسانی اسلامی ، علومی هستند متناسب با انسان قرآن که هویت و کمال مطلوبش با مبدا ، معاد و عدالت ، پیوندی ناگسستنی دارد ، این علوم در صورتی اسلامیند که بتوانند برای کاهش دغدغه های بایسته چنین انسانی "طرح ریزی" کرده و برای نیل او به غایت شایسته اش "ابزار سازی" کنند . کلیدواژهها : علوم انسانی اسلامی ، انسان ، قرآن ، عدالت ، مبدا ، معاد |
تقرير غايتگرايانه از علم ديني (و علوم انساني اسلامي) با تکيه بر انديشههاي استاد مطهري |
علي اصغر خندان ( استاديار دانشگاه امام صادق عليه السلام ) |
چکيده: اين پژوهش در اين چهارچوب نظري مطرح ميشود که طبق تعاليم اسلامي و تصريح انديشمنداني مانند استاد مطهري، علم ديني از يک سو علمي است مبتني بر مباني اسلامي و توحيدي (ديدگاه مبناگرايي)، و از سوي ديگر علم ديني، عبارت است از علم نافع (ديدگاه غايتگرايي). ملاک نافع بودن علم نيز نيازهاي فرد و جامعهي اسلامي است. به عبارت دقيقتر، نافعبودن علم را ميتوان در دو بُعدِ پاسخ به سؤالهاي (عمدتاً) فردي، و حل مسألههاي (عمدتاً) اجتماعي دنبال کرد. هدف از اين پژوهش، اين است که نشان دهد تقرير غايتگرايانه از علوم انساني اسلامي، به چه معناست و چه مؤيدات عقلي و نقلي آن را تأييد ميکند. سؤال اصلي اين پژوهش اين است که ديدگاه غايتگرايي چه جايگاه و توجيهي در نظريهي کلان علم ديني دارد. در اين مقاله دربارهي اين مباحث سخن گفتهايم: شاخص «به سوي اويي» به عنوان شاخص مهم تفکر توحيدي، ارزش عبادت و عدالت و رابطهي آن دو، جايگاه ارزشهاي ثانوي مانند حکومت و سياست و اقتصاد و ... و از جمله ارزش علم، تأکيد بر ارزش ابزاري و غيراصيل علم، تأکيد بر احتياج جامعهي اسلامي به عنوان معيار نافع بودن علم، تقسيم نادرست علوم به ديني و غيرديني، رتبهبندي علوم در ديدگاه غايتگرايي، و فوايد ديدگاه غايتگرايانه از علوم انساني اسلامي و در نهايت جمعبندي و ارائهي پيشنهاد. کليدواژهها : ديدگاه غايتگرايي، علم ديني، علوم انساني اسلامي، ارزشهاي اولي و ثانوي، علم نافع. |
«فطرت»،سرشتِ «روش در روش» آدمي در علوم انساني ـ اسلامي و در هرگونه علمي است |
ابراهيم دادجو ( عضو هيأت علمي گروه معرفتشناسي پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي ) |
چكيده: آدمي داراي سرشتي است كه همه انسانها در همه زمانها و مكانها بهطور مشترك از آن بهرهمندند. اين سرشت مشترك انسانها را «فطرت» مينامند. و فطرت آدمي همه آنچيزهايي است كه انسانها بدون اينكه نيازي به آموزش و استدلال داشته باشند به تدريج آنها را در خود مييابند. اين امور فطري را ميتوان تحت عناوين امور فطري هستيشناختي، امور فطري معرفتشناختي و امور فطري روانشناختي جاي داد. فطريات هستيشناختي بر فطريات معرفتشناختي و ايندو نيز بر فطريات روانشناختي حاكماند ، آدمي در مواجهه با هرچيزي، و بنابراين در مواجهه با دانشها نيز، تحت تأثير اين امور فطري است. آدمي دانشها را بر اساس همينامور فطري پيش ميبرد و دانشهاي برهاني را بر اساس «برهان»، دانشهاي تجربي را بر اساس «برهان» و «تجربه»، دانشهاي نقلي را بر اساس «برهان» و «نقل»، و دانشهاي تجربي ـ نقلي را بر اساس «برهان» و «تجربه» و «نقل» پيش ميبرد . اين امور فطري در جهت بخشي برخي علوم بيتأثيرند ، در جهت بخشي برخي علوم تأثيرگذارند، و در متن و محتواي برخي علوم ديگر نفوذ ميكنند. سرشت انسانها به گونهاي است كه دانشها را «روش در روش» و از طريق برهان و تجربه و نقل پيش ميبرد و در اين مسير با تفكيكي كه بين مقام ثبوت و مقام اثبات علوم ميگذارد مقام ثبوت علوم را شاخص مقام اثبات آنها قرار ميدهد. داور مقام ثبوت و مقام اثبات علوم همين «فطرت آدمي» است و آدمي هر علمي را كه در مقام اثبات و تحقق خارجي كسب ميكند با مقام ثبوت آن علم ميسنجد و از طريق همين سنجش در مورد درستي و نادرستي يا خوبي و بدي علوم خود داوري ميكند. البته مقام ثبوت علم آدمي بالقوهاند و هنگام تحقق مقام اثباتي و خارجي علم آدمي ميتوانند فعليت يابند. آدمي دانشهاي خود را بر اساس همين سرشت «روش در روش» پيش ميبرد و اگر دانشها اكنون اينگونه بهبار ننشستهاند به دليل نفوذ مقدمات و پيشفرضهايي است كه از فطريات روانشناختي بد آدمي نشأت گرفته و باعث انحراف اين علوم شدهاند. فطرت آدمي اقتضاء ميكند كه آدمي از فطريات روانشناختي بد دوري گزيده و به ياري فطريات روانشناختي نيك علوم را بر اساس شاخص «فطرت» و مقام ثبوت آنها و به ياري مقدمات و پيشفرضهاي برهاني در سلسله مراتب برهان و تجربه و نقل به پيش ببرد. حاصل آن ظهور علوم و بخصوص علوم انسانياي خواهند بود كه بر پايه فطرت آدمي سامان يافتهاند. اين علوم انساني مبتني بر فطرت آدمي را ميتوان عبارت از همان علوم انساني ـ اسلامي دانست. کلیدواژهها : فطرت، سرشت «روش در روش»، امور فطري هستيشناختي، امور فطري معرفتشناختي، امور فطري روانشناختي، علوم، برهان، تجربه، نقل، ثبوت، اثبات، پيشفرض، فرض |
نقد تاریخ باوری کل گرایانه پوپری با فلسفه مهدویت |
محمدزمان راستگو (کارشناس ارشد دیپلماسی و سازمانهای بین المللی) |
چکیده : تاریخ باوری کل گرایانه بدون عنصری به نام معنویت و زمینهی مساعد اجتماعی و فرهنگی آن زمان غرب به توتالیتاریسم انجامید و کل گرایانی به نام هگل و مارکس متهم به تفکرات توتالیتاریستی شدند. و پوپر بدون توجه به شرایط اجتماعی و فرهنگی غرب که زمینهای مساعد برای توتایتاریسم فراهم کرده بودصرفاً عامل توتالیتاریسم را تاریخ باوری کل گرایانه میداند در صورتی که عامل اصلی و رشد توتالیتاریسم نه از تاریخ باوری کل گرایانه بلکه از زمینههای اجتماعی و فرهنگی مساعد آن زمان غرب و نیز عدم توجه به عنصری به نام معنویت باعث رشد توتالیتاریسم در قالب ذهنی تاریخ باوری کل گرایانه شده است. و هدف از این تحقیق نقد اندیشه پوپر در راستای تاریخ باوری کل گرایانه است که برخلاف اندیشه او که میگوید ايدئولوژي هاي انقلابي هم اصالت تاريخي و هم کل گرايند. از آنجاکه تاريخ را منطبق با طرح و نقشه ميدانند، غايتي هم براي آن تصور مي کنند منجر به توتالیتاریسم می شوند و دلیل رد این نظریه فلسفه مهدویت است با اینکه دارای سرشتی انقلابی است و هم دارای اصالت تاریخی و کل گرایانه است اما با داشتن زمینهای اجتماعی و فرهنگی اصیل اسلامی (تشیع) و عنصری به نام معنویت هیچ وقت به توتالیتاریسم منجر نمی شود و بلکه این قالب اندیشه به حیات و زندگی بشر معنا و مفهومی خاص میدهد. پرسش اصلی: هر اندیشه تاریخ باوری کل کرایانه به توتایتاریسم منجرمیشود؟ با رویکردی انتقادی به این مبحث پرداخته میشود و نتیجه این است که زمینههای اجتماعی و فرهنگی (بدون عنصر معنویت) در قالب فکری تاریخ باوری کل گرایانه منجر به توتالیتاریسم میشوند و قالب فکری تاریخ باوری کل گرایانه فلسفه مهدویت با زمینه های اجتماعی و فرهنگی خاص خود (تشیع) باعث روح و معنا بخشیدن به حیات میشوند و نتایج گوهرباری برای بشریت به بار خواهد آورد و از روش قیاسی و تحلیلی برای اثبات موضوع استفاده شده است. کلیدواژهها : تاریخ باوری کل گرایانه، زمینه های اجتماعی و فرهنگی غرب، پوپر، هگل و مارکس، زمینه های اجتماعی و فرهنگی اسلام (تشیع) و فلسفه مهدویت. |
بررسي چالشهاي تحول و ارتقاء علوم انساني اسلامي در دانشگاه ها |
غلامرضا رحماني ( هيأت علمي،دكتراي مديريتآموزشعالي، دانشگاه امام حسين(ع) و مديرگروه تعليموتربيت مركزمطالعاتراهبردي شوراي عالي انقلاب فرهنگي ) سيد جلال موسوي خطير ( فوق ليسانس مديريت آموزشي، كارشناس گروه تعليم و تربيت مركز مطالعات راهبردي شوراي عالي انقلاب فرهنگي ) |
چكيده : دانشگاه هاي نقش بسيار مهمي در تحول علوم انساني اسلامي دارند. لذا در اين نوشتار به بررسي مهمترين چالشهاي پيش روي تحول علوم انساني اسلامي در دانشگاه ها پرداخته مي شود.براي شناسايي و بررسي چالشهاي مذكور با مراجعه به اسناد بالادستي(سند چشم انداز كشور، نقشه جامع علمي كشور،سند تحول علم و فناوري) و پژوهش ها و مقالات موجود مهمترين چالشهاي فراروي تحول و ارتقاء علوم انساني اسلامي شناسايي و استخراج شدهاند. روش پژوهش در اين مقاله فراتحليل اسناد بالادستي و موجود ميباشد.لازم به ذكر است در اين مقاله چالشهاي تحول و ارتقاء علوم انساني اسلامي به سه دسته مهم تقسيم مي شوند: 1ـ چالشهاي سازماني كه مهمترين آنها: مديريت ناکارآمد، مشكلات مالي، نبود معياري براي سنجش تحقيقات علمي در رشته هاي علوم انساني اسلامي، نبود يك سند ملي جامع تحول در علوم انساني اسلامي، نبودن ارتباط بين دانشگاهها و مراكز علمي داخلي و خارجي، مشكلات مقررات و آيين نامه هاي مربوط به محققان و نويسندگان و كمبود مراكز چاپ معتبر معتبر. 2ـچالشهاي علمي كه مهمترين آنها: كمبود متخصص در حوزه علوم انساني اسلامي در دانشگاهها، عدم كاربست تحقيقات علوم انساني اسلامي، اقتباس روش هاي مطالعه از كشورهاي پيشرفته، فقدان آمار دقيق از متخصصان حوزه علوم انساني اسلامي كشور، مهاجرت نخبگان به خارج، تدوين نشدن اصطلاحات علمي در حوزه علوم انساني اسلامي ، معتبر نبودن روشهاي پژوهش كيفي در دانشگاهها 3ـ چالشهاي فرهنگي كه مهمترين آنها: روشن نبودن جايگاه واقعي علوم انساني اسلامي در دانشگاهها، توجه نكردن به تحقيقات مشاركتي در حوزه علوم انساني اسلامي ، نبود روحيه كارجهادي در حوزه علوم انساني اسلامي ، فقدان انگيزههاي مادي و معنوي، توجه نكردن مؤسسات خصوصي به امر تحقيق در حوزه علوم انساني اسلامي، بيتوجهي به علم و تحقيق در علوم انساني اسلامي در دانشگاهها.در پايان نوشتار مهمترين راهكارها براي رفع چالشهاي مذكور ارائه شده است. |
بررسی جهت در علوم و تعیین مؤلفه های جهت دهنده علوم انسانی اسلامی |
هادی رزمجوئی ( دانشجوی کارشناسی ارشد فلسفه علم دانشگاه اصفهان ) |
چکیده: در این مقاله با بررسی مبانی علوم به صورت کلی و علوم انسانی حال حاضر به صورت خاص این مسأله بررسی می گردد که آیا علوم و خصوصاً علوم انسانی حقیقتی یگانه اند و از لحاظ ارزشی بی طرف یا اینکه جهت گیری خاصی در آن ها نهفته است و همچنین نقش تعبیرات ذهنی و تعلقات و ملاحظات فردی و اجتماعی عالمان و دانشمندان در پیدایش و تفسیر علوم و تعبیر واقعیت چگونه است. سپس نقش هر یک از مولفه های مؤثر در پیدایش و تکامل علوم انسانی غربی از جمله نوع نگاه به خدا، انسان و جهان هستی و هدف از خلقت و به طور کلی نوع جهان بینی جهت دهنده آن بررسی شده و در نتیجه نقش نوع نگاه و جهت در علوم انسانی اسلامی تبیین می گردد. در ادامه عوامل تعیین کننده جهت در علوم انسانی اسلامی معرفی شده و جایگاه و نقش مؤلفه های جهت دهنده علوم انسانی اسلامی از جمله چگونگی تعریف و معنای خدا، انسان و جهان، هدف خلقت، وحی و ارتباط با غیب، کشف و شهود، وحدت و هماهنگی و خصوصیات حکیمان علوم اسلامی در مقایسه با مبانی علوم انسانی غربی تبیین می گردد. بر همین اساس تفاوت و تعارض و شباهت های علوم انسانی اسلامی و غربی در مراحل اولیه و نهایی توصیف می شود. کلیدواژهها : جهت، وحدت، کثرت، علوم انسانی اسلامی، غرب، تمایلات، نفس اماره، قدسی، حقیقت، مادی گرایانه |
روش شناسي در علوم انساني ( مسائل،تحولات، چشم اندازها ) |
فرهاد رشيدي ( كارشناس ارشد آموزش زبان فارسی ) |
چكيده : روش اساس دانش است. پويايي و رشد علم نه فقط به خاطر محتوا و موضوع بلكه از طريق روشهاي متناسب پژوهشي و گاهاً نوين حاصل مي شود. ضعف روش شناسي بخصوص در مورد كاربرد روش هاي نوين در تمام رشته هاي علوم انساني بسيار بارز است. در حال حاضر اصالت روش شناسي خلط موضوع گشته و منجر به سه گسست پارادايميك و فلسفي از جهان بيني، نظريه از فلسفه و پارادايم و روش از روش شناسي گشته است. هدف اين نوشتار مروري بر سير تكوين روش هاي مختلف پژوهشي و مسائل و چالش هاي آن، معرفي روشهاي جديد و ضرورتهاي تحول روش شناسي در علوم انساني است؛ لذا روش به كار رفته در اين پژوهش روش توصيفي- تحليلي است. توجه به طبقه بندي هاي موجود روش شناسي و ملاحظات مطرح از جمله در فلسفه علم و نيز مسائل و چالش هاي روش شناسي در علوم انساني، مدلول هايي را براي توسعه روشهاي جديد و تقويت نقش اين روش ها در علوم انساني مي نمايانند. بر اساس يافته ها، ضمن تأكيد بر لزوم تغيير نگرش و موضع روش شناختي، تغيير رويكرد روش هاي كمّي نگر به رويكردهاي كيفي نگر در حوزه روش شناسي علوم انساني پيشنهاد اساسي اين پژوهش است كه به همراه چند پيشنهاد ديگر ارائه شده است. کلیدواژهها : روش شناسي، چالش هاي علوم انساني، تحول، كمّي، كيفي. |
تعامل قرآن و علوم انساني |
دکتر محمد علي رضايي اصفهاني(دانشيار و عضو هيئت علمي جامعة المصطفی(ص) العالميه ) |
چکيده: در اين نوشتار بعد از اشاره به ضرورت بحث و مفهوم شناسي علوم انساني و تاريخچه تعامل، به نقشهاي قرآن در مورد علوم انساني پرداخته شده است و به نوگستري (پيدايش يا گسترش علوم انساني جديد در اثر تشويقها و تأثيرات قرآن) و نيز جهتدهي مباني و اهداف علوم انساني با آموزههاي قرآني و نيز به نظريهپردازيهاي علمي بر اساس آيات قرآن و نيز اصلاح و بازسازي علوم انساني موجود از اين موارد شمرده شده است. سپس به نقش علوم انساني در مورد قرآن پرداخته شده است و نقش علوم انساني در فهم و تفسير قرآن با سه رويکرد (توضيح برخي آيات قرآن، استنباط نظامهاي علمي از قرآن، نگاه به قرآن با رويکرد علمي) و نيز اعجاز علمي قرآن در حوزه علوم انساني از جمله اين موارد شمرده شده است و در پايان به روششناسي تعامل قرآن با علوم انساني و آسيبشناسي اين تعامل و راهکارهاي آن اشاره شده است. کليدواژهها: قرآن، علوم انساني، تفسير علمي، اعجاز علمي و تفسير. |
علوم انسانی اسلامی به مثابه کاشف عقلانیت اسلامی |
عطاء الله رفیعی آتانی( عضو هیئت علمی گروه اقتصاد دانشگاه بین المللی المصطفی (ص) ) |
چکیده : در این مقاله با تفکیک «عقلانیت عملی» از «عقلانیت علمی و شناختی» نشان داده میشود که عقلانیت شناختی مربوط به فاعل شناخت و عالم علوم انسانی است که اعتبار خود را از اعتبار عقلانیت پارادایم های فلسفهی علم میگیرد. اما عقلانیت عمل که مربوط به «موضوع شناخت» علوم انسانی است اعتبار خود را از فلسفه و نظام اخلاقی به دست می آورد. به علاوه وظیفه عقلانیت شناختی در قلمرو علوم انسانی فهم روشمند رفتارها و کنشهای آدمی است و از آن جهت که انسانها رفتاری را انجام میدهند که اخلاقا درست میدانند،بنابراین، فرضیات در علوم انسانی ـ که روایتی اولیه در مورد شناخت کنشها و رفتارهای آدمی است ـ دارای ماهیت اخلاقی است،چون نشانگر نظام عقلانیت عمل انسانهاست. اما اثبات فرضیات با روشهای واقع نمایی علمی امکان پذیر است. علوم متعارف انسانی عموما حاوی نظریاتی هستند که در صدد شناساندن دستگاه عقلانیت عمل مردمان جوامع غربی است. بر فرض که در مورد آنها تایید شوند به معنای آن است که آنها به فلسفهی اخلاق زندگی خود پایبندند. در این مقاله نشان داده میشود که عقلانیت اسلامی عمل یک عقلانیت فازی است که میتواند رفتار همه انسانها را توضیح دهد. بنابراین علوم انسانی اسلامی جهانیتر از علوم متعارف انسانی است. یادآور میشود اسلام در این مقاله برای عقلانیت و علوم انسانی، قیدی شناختی ـ و نه قیدی جامعه شناخنی و فرهنگی ـ است. کلیدواژهها : عقلانیت شناختی، عقلانیت عمل، فلسفه اخلاق، عقلانیت اسلامی، علوم انسانی اسلامی |
مقايسه و تحليل انتقادي مباني معرفتشناسي نظريه بوروکراسي وبر و معرفت شناسي اسلامي |
دکتر رمضانی ( عضو هیأت علمی دانشگاه امام حسین(ع) ) علي عسگرحلوايي ( دانشجوی دکتری مديريت سیاست گذاری بازرگاني ) |
چکیده : آشنايي با مباني فلسفي يك نظريه به دركي عميقتر و جامعتر پيرامون مباحث مطرح شده در آن ميانجامد. معرفتشناسي يكي از مهمترين شاخههاي علم فلسفه است. اين شاخه از فلسفه به دنبال پاسخ به سؤالاتي از قبيل اينكه آيا امكان شناخت وجود دارد؟، آيا ميتوان يك شئ را شناخت؟، ابزارهاي شناخت كدامند؟ و... ميباشد. در اين مقاله به دنبال پاسخ به اين سؤال اساسي هستيم كه؛ چه تفاوتهاي اساسي ميان مباني معرفتشناسي نظريه بوروكراسي ماكس وبر و معرفتشناسي از ديدگاه اسلام وجود دارد. براي يافتن پاسخ اين سؤال ابتدا به بيان شرحي مختصر پيرامون معنا و مفهوم معرفتشناسي و چيستي آن پرداختهايم. سپس با توجه به اينكه ماكس وبر يكي از انديشمندان دورة مدرنيست مطالعات سازمان به حساب ميآيد، نحلههاي اصلي در مباحث معرفتشناسي مدرنيست مورد بررسي قرار گرفته است. در انتها نيز با تبيين مباني معرفتشناسي نظريه بوروكراسي وبر و معرفتشناسي اسلامي، مقايسهاي تطبيقي بين اين دو نظريه ارائه شده و نتايج حاصل، تحت عنوان نتيجهگيري مباحث مطرح شده در مقاله ارائه شده است. كليدواژهها: ماكس وبر؛ بوروکراسی؛ معرفتشناسي؛ مدرنيست |
« تبيين منابع معرفت شناختي اسلام و بررسي نقش آن ها در اسلامي سازي علوم به منظور عملياتي نمودن انديشه هاي امام خميني (ره) در زمينه ي اسلامي كردن دانشگاهها » |
دکتر اکبر رهنما ( عضو هیئت علمی دانشگاه شاهد ) سیدعلیرضا صفوی ( کارشناس ارشد تاریخ و فلسفه آموزش و پرورش ) |
چكيده: هدف اساسی پژوهش حاضر، تبيين منابع معرفت شناختي اسلام و بررسي نقش آن ها در اسلامي سازي علوم به منظور عملياتي نمودن انديشه هاي امام خميني (ره) در زمينه ي اسلام كردن دانشگاهها مي باشد..بر اين اساس سه سوال پژوهشي پيرامون «منابع معرفت شناختي اسلام »،« نقش منابع معرفت شناختي اسلام در اسلامي سازي علوم» و «ويژگيهاي دانشگاه اسلامي در انديشه ي امام خميني (ره)» مطرح و مورد مطالعه و بررسي قرار گرفته است . روش انجام پژوهش توصيفي و تحليلي بوده است . يافته ها مبين آن است كه انسان در راه نيل به شناخت از حس، بدليل همگاني بودنش بهره برده و اكنون نيز در دو رويكرد علمي رايج اثبات گرايي و مابعد اثبات گرايي بدان اتكاء نموده است.ليكن در اسلام منابعي چون عقل و نقل نيز از جايگاه خاصي برخوردار بوده و با تكيه بر منبع عظيم وحي الهي ، در تكوين علم سهم عمده و تعيين كننده اي خواهند داشت. درك اهميت جايگاه وحي در معرفت شناسي، نقش آن را در اسلامي سازي علوم و همچنين عملياتي شدن انديشه هاي امام خميني (ره) در زمينه ي دانشگاه اسلامی كه ويژگي هايي همچون هماهنگي با مسير انبيا عليهم اسلام ، تلاش بر خودکفایی و دوری از غرب زدگی ، توام بودن تعلیم با تربیت ، دفاع از حیثیت مملکت ، شناخت صحیح جامعه اسلامی و مردمی بودن را دارد ، آشکار خواهد نمود . کلیدواژهها : اسلامی سازی علوم ، امام خمینی (ره) ، اسلامی کردن دانشگاه ها ، منابع معرفت شناختی و اسلام . |
نقد تاریخ پژوهی متداول و تبیین روش تاریخ پژوهی کلامی شیعی؛مبتنی بر قرآن و حدیث و اصول کلامی شیعه(مطالعه موردی، صلح حدیبیّه، کتاب تاریخ ایران و جهان (1)، سال دوم متوسّطه انسانی) |
ایمان روشن بین ( دانشجوی کارشناسی ارشد کلام و عقاید دانشکده علوم حدیث ) |
چکیده: این مقاله ابتدا به نقد روش تاریخ پژوهی متداول که به صورت استنادی و اثباتی- و نه صرفاً احتجاجی- به کتب تاریخی اهل تسنّن رجوع میشود، پرداخته و آثاری که بر آن مترتّب میگردد را توضیح میدهد. برای نقد این روش، ابتدا سیری اجمالی در تاریخ نقل حدیث اهل تسنّن از زمان رحلت رسول خدا صلّی الله علیه و آله تا زمان عمربن عبدالعزیز میشود و سعی میشود که پیشینه تاریخی نقل، نگارش و تدوین حدیث اهلتسنّن روشن گردد. از طذف دیگر شواهد متعدّدی وجود دارد که تاریخ نگاری در منابع اولیّه، تحت تأثیر دیگاههای کلامی اعتقادی و سیاسی و قومی مورّخان بوده است. این شواهد از طریق مقایسه و تطبیق گزارشهای تاریخی ارائه شده در این کتب با قرآن و سنّت قطعی، قابل شناسایی است. ضمناً مطالعات تطبیقی میان منابع تاریخی و گزارشهای معارض در این باب، بر تعدّد شواهد میافزاید. از دیگر ملاکهای اعتبار سنجی، تطبیق یا عدم تطبیق گزارشهای تاریخی با اصول کلامی شیعه است که باید بررسی گردد. تکرار شواهد، قرینه مهمّی است که تصویر تاریخ ارائه شده در منابع متقدم اهل تسنّن بدون بررسی علمی، اعتبار چندانی ندارد. پس از نقد روش تاریخ پژوهی متداول، برای ارائه روش جایگزین با عنوان تاریخ پژوهی کلامی شیعی، ابتدا به بررسی عوامل کمبود منابع مستقلّ تاریخی متقدّم شیعی پرداخته میشود و پس از معرّفی چند کتاب تاریخی شیعی به روش استخراج تاریخ از میان روایات و کتب فقهی اعتقادی و اخلاقی پرداخته میشود. در ادامه، روش مختار را با تکیه بر قرآن، روایات معصومین و پس از آن کتب تاریخی شیعی تبیین مینمائیم. نکته حائز اهمّیّت در این گونه پژوهش، ویژگیها و فواید تاریخ پژوهی کلامی شیعی و روش استفاده کلامی از مباحث تاریخی میباشد که توضیح آن مد نظر قرار میگیرد. به عنوان مطالعه موردی، بررسی تطبیقی بین روش مختار و شیوه متداول بر مبنای نقل ابن اسحاق، پیرامون صلح حدیبیّه انجام میشود. همچنین با بررسی کتاب تاریخ پایه دوم متوسّطه انسانی، روشن میگردد که نگارش تاریخ اسلام این کتاب، با همان مبنای تاریخ پژوهی متداول بوده و به عنوان نمونه، تحلیلی که در انتها از بیان صلح حدیبیّه با روش متداول صورت پذیرفته نه تنها کم فایدهتر از استفادههای تاریخ پژوهی کلامی شیعی میباشد، بلکه تحلیلی کاملاً عکس ارائه شده است. کلیدواژهها : قرآن، حدیث، کلام، اسرائلیّات، حدیبیّه |
علوم انسانی اسلامی و فرصت عرضة جهانی معنا |
دکتر ابراهیم سلیمی کوچی ( دكتری ادبیات تطبیقی- استادیار دانشگاه اصفهان ) |
چکیده : علوم انسانی اسلامی ایران سده بیست و یكم آنچنان كه هست و آنچنان كه میتوانسته باشد و نیست، جایگاه بختیار و مهمی در عالم خواهد داشت. مهم از این حیث كه هنوز كمابیش زیرساختهای دیرینش را با سماجت و پایمردی حفظ كرده است. و بختیار از این لحاظ كه میتواند در دنیای بحرانزده و سرخورده از فقدان معنای معاصر، در «تولید و تبیین معنا» سهم عمده و درخوری داشته باشد. تار و پود علوم انسانی اسلامی در ایران به معنای خاص آن با دغدغههای اخلاقی و حكمی و ارزشی گره خورده است. هجوم بیتعارف و بیمجامله مدرنیسم در تمام ساحتهای نظری و عملیاش هنوز هم نتوانسته بنیان چنین عمارت دیرینه و فرهمندی را از پایبست ویران كند. مراد ما از طرح چنین فرصت بیبدیل و چنین نیكبختی ممتازی، دعوت به نوعی بازاندیشی نقادانه و تحلیلی در عرصهی اندیشهورزی و تفقه در منابع فرهنگی اسلامی-ایرانی برای تولید یا بازتولید معناست. دعوتی كه صادقانه و عالمانه در جستجوی برآورد امكان تحقق چنین فرصتی است: فرصت ارایه آنچه در چنته داشتهایم و آنچه امروز در عرصه جهانی قابلیت بازآفرینی و ارایه دارد. کلیدواژهها : علوم انسانی اسلامی، ایران، بازتولید و عرضة جهانی معنا. |
چگونگي پايهريزي فلسفههاي علوم انساني با تکيه بر فلسفه اسلامي |
حسين سوزنچي ( استاديار دانشگاه باقرالعلوم عليهالسلام ) |
چکيده : امروزه اثبات اينکه علوم انساني مدرن، با آموزههاي اسلامي ناسازگار است، کار دشواري نيست. آنچه دشوار است تبيين اين است که چگونه ميتوان تحول در اين علوم را، نه با نگاه خام، و صرفا گذاشتن چند آيه و روايت در کنار متون جديد، بلکه به طور مبنايي و منطقي رقم زد. يک پشتوانه مهم براي اين تحولآفريني، ميراث علمي عظيمياي است که حاصل قرنها تلاش انديشمندان مسلمان بوده است. اگرچه اين تحول نيازمند استمداد از شاخههاي متعددي از علوم اسلامي موجود است، اما هدف مقاله حاضر، اين است که فقط نوع استفادهاي را که از «فلسفه اسلامي موجود» براي تحولآفريني در علوم انساني جديد ميتوان به عمل آورد، مورد بحث قرار دهد. فلاسفه مسلمان، فلسفه اولي را در رتبه برتر و ضامن معرفتي بنيانهاي همه علوم قرار ميدادند. با انحطاط مابعدالطبيعه در دوران جديد و عطف توجه فيلسوفان از مباحث وجودشناسي به مباحث معرفتشناسي، به طور ناخودآگاه وجودشناسي ماترياليستي زيربناي علوم جديد گرديد. با مادي و متباين دانستن وجود انسانها و کنار گذاشتن مبحث عليت غايي در تحليل واقعيات انساني و جايگزيني تحليلهاي جديدي از انسان، که تحت عناويني همچون اومانيسم، اينديويژواليسم، ليبراليسم، يوتيليتاريسم و سکولاريسم از آنها ياد ميشد، استقلال و اصالت فلسفي انسان ناديده گرفته، و ربط و نسبت او با خدا انکار شد و بتدريج، تمامي مسائل اين حوزه، به مباحث حسي و اعتبارات قراردادي فروکاسته شد. به نظر ميرسد غلبه اين نوع نگاه، نقشي اساسي در پيدايش و گسترش بحران در علوم انساني دوره مدرن داشته باشد و احياي آن نوع وجودشناسي از انسان، که توانايي تبيين اصالت هويت انسان را داشته باشد، ميتواند زيربناي معرفتي لازم براي رفع بحران علوم انساني در زندگي معاصر را تدارک بيند. اين کار نيازمند است که بتوانيم از فلسفه مطلق به فلسفه مضاف راهي باز کنيم و بر اساس وجودشناسي توحيدي، نگاه مبنايي خود به عالم و آدم را سامان دهيم. اين مقاله ميکوشد با تبيين الگوي مطالعه وجودشناختي در بررسي امور خاص، نشان دهد که چگونه «وجودشناسي مضاف» - که مبتني بر انديشههاي موجود در «فلسفه اولي» تدوين شود- ميتواند الگوي موجهي براي تحقيق در عرصه «فلسفههاي مضاف» (فلسفه روانشناسي، فلسفه اقتصاد، و ...) باشد؛ و نيز اينکه چگونه ايجاد يک تحول بنيادي در علوم مدرن، نيازمند بهرهمندي از يک چنين «فلسفههاي مضاف»ي است. به تعبير ديگر، اين مقاله ميکوشد «وجودشناسي مضاف» را به عنوان روشي معتبر براي پژوهش در عرصه فلسفههاي مضاف به علوم انساني- تا نقش واسطه بين علوم انساني و فلسفه اسلامي را ايفا کنند- تبيين کند؛ و با نشان دادن مثالهايي کاربردي از سابقه چنين امري در تاريخ فلسفه، راه را براي توليد فلسفههاي مضاف مبتني بر حکمت صدرايي باز کند. |
مسئله، منشأ دانش: آموزش مسئله محور و توليد علم |
علی شهبازی ( پژوهشگر مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب وابسته به دانشگاه ادیان و مذاهب قم ) |
چکیده : به نظر می رسد بحث علوم انساني و چگونگی پیدایش آن را بايد به مثابه یک مسئله مطرح کرد: علوم انسانیِ اسلامی (یا بومی) چگونه ممکن است؟ از علوم انساني نمي توان سخن گفت مگر اينکه آن سخن را در ذيل موضوع توليد علم و نظريه پردازي بگنجانيم. اگر چگونگي توليد علم را به عنوان يک مسئله مطرح کنيم، آنگاه مباحث ديگري چون دانش بومي يا علوم انسانيِ بومي يا اسلامي معناي روشن تري خواهد يافت. مسئله تولید علم و نظریه نیز بر رویکرد، روش، و اهداف نظام آموزشی جامعه، به ویژه آموزش و پرورش، استوار است. اگر هدف آموزش و پرورش تربیت ذهن هایی خلاق و پویاست، باید با اعتماد به عقل انسانی، مسئله و درگیری ذهن با مسئله را مدار و محور روش خود قرار دهد. اما اگر در نظام آموزشی یک جامعه، پروای حفظ و تقویت باورهای افراد بر پرورش اذهانِ پویا و نوآور بچربد و بر این اساس پاسخ و ارائة اطلاعات اولویت بیابد، ذهن متعلمان، به ویژه هرچه به میانسالی و بزرگسالی نزدیک تر شوند، محافظه کارتر و دچار رکود و سستی می شوند و صرفاً به انبانی از داده ها (مجموعه پاسخ ها) تبدیل می گردد. ذهن پویا و خلاق نسبت عمیقی با گستاخی و شجاعت، که صفتی اخلاقی است، دارد. پرورش صفت شجاعت نیز در گرو تقویت حس اعتماد به نفس و اخلاق مبتنی بر فرایند بایدهای ایجابی است. روشن است که آغازگاه چنان فرایندهایی (فرایند رشد و تقویت حس اعتماد به نفس، شکوفایی گستاخی و شجاعت اخلاقی، مسئله پردازی و روحیه درگیری با مسئله و حل مسئله) در کودکی و در واحد خانواده و کودکستان ها و دبستان هاست. با چنین رویه و رویکردی، روحیه ای پدید می آید که به پیروی از ارسطو می توان آن را «خصلت فرهنگی» نامید. در نبود چنین خصلتی سخن گفتن از تولید علم و نظریه و در نهایت علوم انسانیِ بومی سخنی گزاف و بی مبناست. اما مسئله و مسئله پردازی با محیط نیز نسبتی آشکار دارد. ذهن همواره در محیط است (محیط اعم از محیط مادی و معنوی است). اگر مسئله یا مسائل فرد یا جامعه برخاسته از اقلیم زیستی و فرهنگی مربوطه باشد، ذهن زیسته در آن محیط به طرح فرضیه و یا ارائه پاسخ متناسب و آشنای با آن خواهد پرداخت. اینجاست که کم کم باید منتظر شکل گیری دانش یا دانش هایی بومی ( یا اسلامی) باشیم چرا که هر دانشی چیزی جز مجموعه مسائل و نظریه های مربوط به آن نیست. |
رابطه ي ساختار- كارگزار از نظر قرآن و احاديث |
مهناز صابردوست ( دانشجوي كارشناسي ارشد روابط بين الملل دانشگاه اصفهان )مينا صابردوست ( دانشجوي كارشناسي ارشد فقه و حقوق دانشگاه سيستان و بلوچستان ) |
چکیده :نظریه پردازي بر اساس تعاليم و فرهنگ اسلامي اصلي ترين مرحله ي توليد علوم انساني اسلامي است.نظريه هاي تكوين ياقته در غرب نمي تواند بدون بازنگري در جوامع اسلامي كارايي داشته باشد.توجه به قران كريم و مبنا قرار دادن آن در اين مرحله الزامي مي باشد.يكي از مقوله هايي كه در علوم مختلف اقتصاد،علوم سياسي و جامعه شناسي تاثير و كاربرد بسزايي دارد بحث رابطه ي ساختار و كارگزار است. مساله ساختار کارگزار به تبیین پدیده های سیاسی اجتماعی مربوط می شود . پرسش اصلی در این بحث این است که آیا کنشگران محصول نا دانسته ساختار هستند و یا فاعل هایی آگاهند که به محیط شکل می بخشند. ساختار گراها معتقدند که تبیین آثار، پیامدها و رویدادهای سیاسی ، تنها با توسل به ساختار یا عوامل متعلق به بستر امکان پذیر است.دیدگاه ساختارگرا در رابطه ساختار/کارگزار، برتری را به ساختار میدهد و در پی آن است که حوادث و فرایندهای سیاسی و اجتماعی را بر اساس عملکرد ساختارهای اجتماعی و سیاسی تبیین کند. ساختارگرایی، دیدگاهی ارائه میدهد که در آن ساختار محدودکننده و حتی تعیینکننده کارگزار است. اين ديدگاه تقدیرگرایی را تشویق میکند؛ از سوي ديگر برخي معتقد هستند كه در تبيين پديده هاي سياسي و اجتماعي بيش از اينكه به عوامل ساختاري توجه شود بايد به عوامل كارگزاري توجه نمود و معتقد است که به منظور فهم و شناخت رفتار کارگزارها در نظام اجتماعی یا بینالمللی باید فاعل آنها یا بازیگران را مورد مطالعه قرار داد. گروه سومی را می توان یاد آور شد که باور دارند درتبیین پدیده های سیاسی و اجتماعی صرف توجه به نوعی از عوامل نمی تواند تبیین و تحلیل صحیحی به دست دهد چراکه عوامل مختلف ساختاری و کارگزاری در پیدایش پدیده های مختلف نقش ایفا می کنند. چنان که افرادی چون گیدنز معتقد است که ساختار و کارگزار دو روی یک سکه اند و بیان می دارد که ساختار و کارگزار به خودی خود وجود ندارد بلکه به واسطه اندر کنشی که در ارتباط با یکدیگر دارند، وجود می یابند. با توجه به تعاليم اسلامي شاهد اين موضوع هستيم كه در برخى از آن ها اشاره به اصالت فرد شده است. با توجه به اين نكته كه در نظام ديني، حق را به فرد ميدهند تا ايثار كند و روحيه ايثارگري را در او تقويت نمايند. اما مكاتب مادي، اولويت را به فرد ميدهند تا ایثار كند. مبناي اسلام در اولويتبخشي به حقوق فردي، بر مصالح و حقوق اجتماعي، احياي روحيه فداكاري و از خودگذشتگي است. در بعضى ديگر به اصالت جامعه اشاره شده است. در دسته دوم مردم و جامعه را مورد خطاب قرار مىدهد. جامعه را در صورتى كه هماهنگ با هم، اهداف مشتركى را دنبال نمايند مجراى فيض الهى بر مىشمارد. بنابراين اجتماع اسلامى و مورد رضايت الهى كانون نزول بركات فيض خداى متعال مىباشد؛ جامعه از چنان جايگاه و اصالتى برخورار است كه اگر كسى راضى به مفاسد قوم ناسقى باشد، گويا يكى از آنها خواهد بود. بنابراين از ديدگاه اسلام هم افراد داراى هويت حقيقى و فردى هستند و هم هويت جامعه كه از قدر مشترك و وجه غالب هويت افراد جامعه انتزاع مىشود. هر چند اين روح جمعى از قدر مشترك هويت افراد انتزاع مىشود؛ البته برخى از افراد از چنان توانى برخوردارند كه مىتوانند بر اين روح جمعى اثر گذارند و انديشهها، عواطف و به طور كلى فرهنگ جامعه را عوض كنند. خواص چنين حالتي دارند، و بعكس عوام، فعال هستند، نه منفعل. اگر جامعه يا افراد آن با اراده الهى رابطه ی سلبى داشته باشد و امكانات خود را در راه رسيدن به تكامل انسانى صرف نكند، مي توانند با كشف سنتها و رعايت آنها خود را اصلاح كرده، سرنوشت پسنديدهاى براى خود رقم زند. در اين مقاله ضمن سير اجمالي بر نظريه هاي ساختار- كارگزار در نظريه هاي غربي بر آن هستيم تا به بررسي مباني نظري ساختار- كارگزار در قرآن و احاديث و اهميت و تاثير جايگزيني مباني قرآني اين مقوله به جاي مباني غربي آن در علوم انساني بپردازيم. كليدواژهها: اجتماع اسلامي،ساختار، كارگزار،خواص، سنت هاي الهي. |
روش شناسي شناخت اجتماعي در اسلام (با محوریت نهج البلاغه) |
زهرا صالحی ( کارشناسی ارشد علوم اجتماعی -جامعه شناسی ) |
چكيده : تحقيق حاضر به دنبال استنباط روشي براي شناخت مسائل اجتماعي در ميان معارف اجتماعي مطرح در اسلام با محوریت نهجالبلاغه مي باشد. از آنجايي كه هستي شناسي در هر انديشه ايي بر معرفت شناسي آن انعكاس دارد بر مبناي هستي شناسي توحيدي ، معرفت شناسي پديد مي آيد كه ملهم از الهيات توحيدي مي باشد. در نتيجه ابزار و شيوه معرفتي در نهج البلاغه نيز متأثر از اين رويكرد است. نهج البلاغه از منابع معرفتي تغذيه ميكند كه درطول يكديگر قرار دارند و بهگونه اي در تعامل با يكديگر واقع ميشوند كه رهآوردهاي علمي آنها هرگز در تقابل با يكديگر قرار نمي گيرند. درنهج البلاغه نه تنها به يكي از شيوه هاي معرفتي اصالت داده نمي شود بلكه به نوعي ، هماهنگي و پيوند بين معارف حسي، عقلي، شهودي و وحياني برقرار است از اين منابع هماهنگ مي توان براي فهم بهتر روابط و ساختارهاي اجتماعياستفاده نمود. اين هماهنگي و پيوند فرصت ظهور و بروز رويكردهاي متنوع معرفتي را در اين انديشه اجتماعي فراهم ميكند. اين انديشه علاوه بر رويكرد توصيفي قابليت رويكرد تبييني را نيز دارد و نه تنها به سطح خرد ميپردازد بلكه سطحكلان را هم لحاظ مي كند. همچنين ظرفيت بروز رويكردهاي تجربي ، تاريخي ، كاركردي،تضاد،انتقادي را هم دارد. |
علوم انسانی اسلامی حداقلی و حداکثری: بررسی تطبیقی فارابی و ابن خلدون |
محسن صبوریان ( دانشجوی دکتری جامعهشناسی دانشگاه تهران ) |
چکیده : پیشنیاز هرگونه بحثی در باب انواعی از علوم انسانی اولاً تعریفی از علوم انسانی و ثانیاً تقریری از موضع جدل پیرامون امکان پذیری چنین علمی و ثالثاً بررسی تاریخی وجود چنین علومی در دورههای مختلف تاریخی است. اگر از تعریف فوکویی انسان و به همین نسبت علم انسانی مدرن بگذریم که تولد آنرا در قرن هجدهم اعلام میکند، و توجه خود را معطوف به تعاریف عام و نه لزوماً غربی از علوم انسانی کنیم، میتوان مجانستهایی موضوعی زیادی بین علوم انسانی امروزی، و علومی که موضوع تعلیم و تعلم توسط فلاسفه، فقها و متکلمین سدههای نخست اسلامی بوده است را بازیافت. مستقل از تفاوت غایتی و روششناختی علوم مدرن و سنت، که تفاوتی از بن و اساس است، میتوان مجانستهایی را بین این علوم یافت و از همینجاست که برخی از امکان علوم سیاسی اسلامی، جامعهشناسی اسلامی و اقتصاد اسلامی سخن میگویند. نظر بسیاری از معتقدین به این ایده، اگر نه همهی آنها، ناظر به دوران تاریخی خاصی است که از سدهی سوم تا نهم هجری، در حدود شش قرن سنت اسلامی در همهی شعبههای علوم رایج جاری بود و اگر تدبیر منزل یا مدنی عرضه میگشت، پیشوند اسلامی را بهطور ضمنی یدک میکشید. بحث مورد نظر ما در مقالهی حاضر بررسی میزان توفیق دو متفکر شاخص در حوزهی عالم اسلام یعنی فارابی و ابن خلدون است که یکی در آغاز دوران طلایی تمدن اسلامی و دیگری در دوران افول آن میزیست. منظور ما از میزان توفیق به طور دقیقتر، میزان اسلامی بودن علومی است که توسط فارابی و ابن خلدون عرضه شده است. برای این کار ابتدا ناگزیر تعریفی حداقلی و حداکثری از اسلامی بودن علم عرضه خواهیم کرد و نشان میدهیم که هر یک از این دو متفکر تا چه میزان در عرضهی علمی اسلامی با تعریف حداقلی و حداکثری، موفق شدهاند. این دو متفکر به دلیل سیر و حضور تام در فرهنگ اسلامی و عدم مواجههی تام و تمام با دیگر اشکال فرهنگی و تمدنی، هر علمی را که عرضه کنند، ضرورتاً رنگ و بوی اسلامی خواهد داشت. بدینسان باید بین دو دسته علم آگاهانه و خودانگیختهی اسلامی تفکیک قائل شد. در این معنا، علم اسلامی متفکرین متقدم خودانگیخته، و علمی که امروز در مملکت ما طلب میشود، آگاهانه است. پس از محک حداقلی و حداکثری اسلامی بودن تفکر این دو متفکر، با زدن پلی از گذشته به زمان حال به نقد دیدگاههایی خواهم پرداخت که شکل تفکر این دو متفکر را اگر نه صورتی خالص، که یکی از بهترین اشکال محقق علوم انسانی اسلامی قلمداد میکنند. از نظر نگارنده تفکر فارابی و ابن خلدون تفکر زمانهی خویش بوده است و هرچند نمیتوان بدون سنت زیست، و همواره نیاز ما به تفکر این متفکرین پابرجاست، اما امروز هم برای داشتن علوم انسانی اسلامی، ناگزیر از تولید آن هستیم. |
«جایگاه قرآن در روششناسی علوم انسانی اسلامی» از منظر آیت الله جوادی آملی |
میثم صداقتزاده ( دانشجوی مقطع دکتری دانشگاه باقرالعلوم رشته فرهنگ و ارتباطات ) |
چکیده: در اندیشه آیت الله جوادی آملی منابع معرفت، دارای مراتب پنجگانه میباشد که عبارتند از: عقل تجربی، عقل ریاضی، عقل تجریدی، شهود قلبی و در نهایت وحی الهی. از میان دو تجلی منبع وحیانی، قرآن که در اصلِ حجیت و دلالت ظواهر الفاظ، از استقلال برخوردار است، به عنوان ثقل اکبر، در مقابل سنت که ثقل اصغر است قرار دارد و تبیین خطوط کلی معارف را عهدهدار میباشد. دانشمندان علوم انسانی باید ابتدا با روش تفسیری قرآن به قرآن، معارف اصلی وحیانی را به دست آورده و سپس محصول جمعبندی روایات را بر قرآن عرضه نموده و نتیجه را در کنار مقتضیات عقل برهانی در قالب بستری برای علوم انسانی قرار دهند. از سوی دیگر قرآن، «موضوعات کلان» هر علم که مسائل متعددی در دل خود میپروراند را معرفی مینماید تا محققان با روشهای عقلی و نقلی، از تفریع آن موضوعات به حل مسائل موجود در آن علم پرداخته و مجموعهای از گزارههای علمی را تولید نمایند. |
تبيين ماهيت علوم انساني از راه توجه به حقيقت انسان |
محمد حسين طالبي ( دكتراي فلسفه حقوق از دانشگاه منچستر و استاديار پژوهشگاه حوزه و دانشگاه ) |
چکیده : علوم انساني معارفي است كه هر انسان با استفاده از آن در راستاي رسيدن به سعادت جاويدان به كمالات بيشتري دست مييابد. به منظور دستيابي به حقيقت علوم انساني بايد دستكم دو امر به خوبي شناسايي شود: 1. شناخت حقيقت انسان، 2. شناسايي كمالات انساني كه او را در مسير رسيدن به سعادت ابدي ياري ميدهد. اين نگارش درصدد انجام وظيفه نخست است. تعريف حقيقي انسان از ديرباز مورد توجه فيلسوفان بوده است. فيلسوفان مسلمان انسانيت انسان را مساوي با نفس ناطقه دانستهاند. به اين دليل ناطق بودن را در تعريف انسان گنجاندهاند. مراد آنها از ناطق بودن داشتن عقل، يعني داشتن توانايي در درك مفاهيم كلي است. درك مفاهيم كلي ابزاري براي انديشيدن است. براساس اين نظر مشهور، موجوداتي كه توان درك كليات و در نتيجه توان انديشيدن ندارند، بيرون از دايره انسانيتاند. به عقيده نگارنده، فيلسوفان در مقام تعريف انسان فقط به عقل نظري وي توجه داشتهاند. ازاينرو، فصل جداكننده انسان از ساير موجودات را توان درك مفاهيم كلي و سپس انديشيدن قرار دادهاند؛ در حالي كه عقل نظري در انسان تمام حقيقت انسان نيست، بلكه جزئي از آن حقيقت است. جزء ديگر حقيقت انسان عقل عملي اوست؛ عقلي كه از آن، تصميمهاي صحيح انسان و در نتيجه انجام اعمال نيك ناشي ميشود و آدمي با پيروي از فرامين آن عقل سعادتمند ميگردد. براساس آموزه قانون طبيعي در اسلام كه نگارنده مفتخر به اولين نظريهپردازي درباره آن است، به منظور سعادتمند شدن هر انسان، عقل عملي فرمانهايي به او ميدهد. اين فرمانها همگي بر اساس حقيقت و فطرت انسان، يعني ماهيت حقيقي او صادر ميشود. مهمترين فرمان عقل (عملي) براي رسيدن انسان به سعادت جاويدان پيروي از دين رباني (داشتن رابطه با خدا) است. در نتيجه، كساني كه از اين فرمان عقل عملي سرپيچي ميكنند، در انسانيت خود كاستي دارند. به بيان ديگر و از نگاه هستيشناسانه (Ontological view)داشتن رابطه با خدا جزء حقيقت انسان است. آيات قرآن و روايات اسلامي نيز اين دريافت عقلي را تأييد ميكند. بنابراين، علوم انساني علومي است كه انسان به مثابه موجود عاقل مرتبط با خدا واجد آن است. به تعبير ديگر، علوم انساني معارفي است كه با دين ناسازگار نباشد. چنانچه گزارهاي مخالف دين باشد، آن گزاره خارج از دايره علوم انساني است، هرچند مشابه آن تلقي شود. |
علم دینی : چیستی و امکان |
سید محمد طباطبایی( مدیر گروه فلسفه پژوهشگاه علوم وحیانی اسرا ) |
چکیده : در رابطه با چیستی و امکان علم دینی، رویکردهای مختلفی اظهار شده. عدهای منکر علم دینی و گروهی در صدد اثبات آن هستند در میان منکران برخی اساساً این ترکیب را فاقد معنا میدانند. دستهای دیگر تحقق آن را نفی میکنند. در این راستا مثبتین نیز دیدگاههای کاملاً متفاوت و حتی متعارض بیان میدارند. برخی اصل تقسیم علم به دینی و غیردینی را زیر سؤال برده و هر علمی از آن جهت که علم است را دینی میدانند. بعضی با پیشفرض قلمرو و حداکثری دین خواستار تأسیس علم دینی بر مبنای حضور آموزههای دین در تمامی علوم تجربیاند و گروهی آن را منحصر به علوم انسانی دانستهاند. مشکل اصلی در اندیشه علم دینی مسأله روش است که چگونگی اعمال آن ترکیب فوق را معنادار و یا بیمعنا میکند. در حالی که آمیختگی روش عقلی و نقلی، آثار فراوان علمی و عملی را به دنبال دارد. جهتدهی و نشاندهی مقصد و هدف نسبت به علم، شکوفایی و آثار، عقل نسبت به بسیاری از گزارههای علمی نقل کمک شایان مسأله است لذا تبیین علم دینی، مبتنی بر تبیین دقیق هویت علم، هویت دین و رابطه بین علم ودین است، لذا این بحث از زیر شاخههای مبحث علم و دین به حساب میآید و به فلسفه علم و فلسفه دین نیز ارتباط دارد. از این جهت آنچه رسالت اصلی این نوشتار را به عهده دارد این است که حضور دین و تأثیر منطقی آن در عرصه علوم مختلف میباشد و با توجه به عدم کاربرد جامع علوم انسانی مدرن که در دامان الحاد پرورش یافته در جوامع اسلامی ایجاد و تولید علم دینی مطلوب و بلکه ضروری است و میتواند متناسب با باورها و هنجارهای مختلف جامعه پاسخگو نظام نیازها باشد و همچنین علم دینی دارای جهتگیری کاربردی در راستای اهداف دین قرار گیرد. علم دینی ترکیب و تلفیقی است که هویت هر یک از عناصر در آن باقی میماند و دین در ساختار و محتوای علم اثر میگذارد بدان جهت میبخشد. کلیدواژهها: علم، علمی، دین، علم دینی، متافیزیک معرفت، معرفت دینی، فهم دینی، معرفتشناسی دینی، جوادی آملی. |
جایگاه عقل در اعتباریات از دیدگاه استاد شهید مرتضی مطهری(ره) |
دکتر عالی پناه محمد امین کیخا فرزانه ( دانشجوی کارشناسی ارشد معارف اسلامی و حقوق خصوصی دانشگاه امام صادق(ع)) احمد نجفی ( دانشجوی کارشناسی ارشد معارف اسلامی و حقوق خصوصی دانشگاه امام صادق(ع) ) |
چکیده: بحث از علوم انسانی اسلامی پیش از هرچیز دیگری جهت گیری خود را به رخ مباحث مهم و سؤال برانگیز فلسفه ی علم که برای همگان مطرح است می کشد، و در مقولات هستی شناسی، معرفت شناسی و غایت شناسی انسان را از چنگ بلاتکلیفی و فرو رفتن در موضوعات مبهم و بی ثمر در دامنه ی شکاکیت های مدرن و غیر مدرن می رهاند. علوم انسانی اسلامی ترکیبی است که صبغه ی دینی و توحیدی اش در همه ی ابعاد و زوایای آن چه مبانی و مبادی و چه ثمرات و محصولات هویداست ولی روشن است که اسلامی بودن تولیدات معلول اسلامی بودن پایه و زیربنا می باشد فلذا باید مباحث مبنایی را با معیار وحی و روح دین مداری منطبق کرد. یکی از ابتدایی ترین گام ها در ساخت بنای علوم انسانی اسلامی بحث از تعریف، جایگاه و اعتبار عقل می باشد. کارکرد عقل در شناخت اعتباریات، و به تبع جایگاه آن در ادراک مسائل اخلاقی، امری است که پیوسته ذهن متفکرین را از دیرایام تا به امروز به خود مشغول داشته است. در واقع عقل به عنوان موجودی انکار ناپذیر در همه ی ابنای بشر، می تواند در صورت پرهیز از خطا و اشتباهات نفسی و میلی، به عنوان زبان مشترک آدمیان در این کره ی خاکی فارغ از هرگونه تعلقات و پیشا ذهنیات عارضی، زمینه را برای رسیدن به یک درک مشترک فراهم آورد. استاد شهید مرتضی مطهری به عنوان یکی از فیلسوفانِ اسلام شناس معاصر با درک اهمیت این مطلب در بسیاری از آثار به جا مانده از خود به بحث، پیرامون جایگاه عقل در تحدید مرزهای حق و تکلیف یعنی اعتباریات پرداخته اند، و مقاله ی حاضر به دنبال تقریر و موشکافی این تبیین است. |
علوم انسانی اسلامی |
محمد علی عباسی دون (لیسانس ادبیات ) |
چکیده : علوم انسانی انسان ساز است،هیج ساخته انسانی بدون وجود انسانی درست قابل استفاده صحیح نیست مکر منتهی به انحراف شود.-البته به این حرف موردی نگاه نشود- چکیده تمام سخنم دراین موارد که در سه سطر خلاصه شود این است که :به علوم انسانی نیاز مبرم داریم وعلوم انسانی اسلامی پر بار است وقادر به بر طرف کردن نیاز جامعه از نظر نظری وکاربردی است .اهمیت انسان دراهمیت دادن به علوم انسانی اسلامی می باشد که به آن جانبه میدانی بدهیم.دربحث ارزش گذاری علم ها علوم انسانی ارزشی ترین علوم می باشدکه اگر این طور است که هست دلیل مغفول ماندن آن را بیابیم وآن را از حالت شعاری خارج کنیم وابزار پیاده کردن شکل میدانی وکاربردی این علوم را به اجرا درآوریم خاستگاه وپیشینه علوم انسانی به خلقت حضرت آدم مرتبط است که درهمان ابتدا خلقت لزوم علومی برای بقاء انسان حس شد به جهت تاثیر پذیرفتن از منبع ناب ، می شودگفت ، اولین علمی که بعد از خلقت انسان همراه انسان آمد و ضامن ماندگاریش بود . تمام تعالیم ادیان الهی و به خصوص اسلام در مورد موجودی است به نام انسان که تمایلاتی دارد- چه از جنبه روحی و معنوی و چه از جنبه جسمی ومادی–که قابل سقوط وصعود می باشد و این علوم راهگشایی است برای انسان وموجودیت او و مسائل پیرامونش وآورده ای دارد به نام شناخت. جهان مادی در مورد علوم انسانی مباحثی داردکه نکته قابل اشکال نگاه یک جانبه آنها به نیازجسمی ومادی انسان است ، یعنی در بحث فطرت عنایت و توجهی ندارد و این نقصان درک کاملی به همراه ندارد. نیاز کاربردی به علوم انسانی اسلامی از داشته ها ی مملو با شرایط حائز توسعه این علوم در دل علوم انسانی اسلامی هست ، همانند تفسیرقرآن با خود قرآن. درحکمت عملی ودربحث بایدها ونبایدها به تمام نیاز حال ماپاسخ داده ، نیازبه منبعی برای فهم این علوم از بیرون نداریم، فقط باید تمام دستورات وحکمت ها ومنابع آن فصل بندی وردیف شود ازجهت ترتیب موضوع نظری وعملی وبخش بندی آن طبق نیاز خاصی. مثلا از جهت عملی از احادیث و سنت وکلام الله مجید وکتب بزرگان این قوم ، یعنی تمام گفتار درمورد موضوعی خاص یکجا ترتیب بندی شود برطبق دلایل وملزومات آن موضوع برمبنای منطق و فلسفه که جامع و مانع و قابل توجیه و فهم باشد ازجهت داخل وطبق پاسخ گویی به نیاز خارج با اشاره به منابع-که کم هم نیست- فلسفه ای باز تعریف شود به جهت نیاز بایسته به این علوم از داشته ها برای جواب به نیاز حال. این علوم بسیار سرشار وپربار ولی پراکنده است . این دین همچنان که عرض شدبه جهت خاتم بودن برای هرفعلی از افعال انسان و هرنوع تفکری ازحیث نظری وعملی حرف دارد وصاحب جمیع جهات می باشد. پرسش های اصلی که دراین مورد برایم مطرح است: 1- آیا علوم انسانی مغفول مانده-البته اگرقبول داریم- ودرک نیاز به آن را داریم؟ 2-آیا علوم انسانی اسلامی که از باب نظری متعالی است لزوم ترتیب بندی مطالب حس نمی شود؟ 3- آیا این علم همانند دیگر علم ها برای خدمت به بشریت است؟ 4 –آیا علوم انسانی اسلامی زمینه کاربردی شدن بیشتر ندارد؟ 5- آیا سابقه ایرانی ها در زمینه این علوم ودرک بار ادبیات دراین راستا مثمر ثمر است؟ 6- بابت درک نیاز روز مطلبی هست که در دل این علوم نباشد؟ هدف مورد نظر در این مقاله درک نیاز ضروری انسان به این علوم و شناخت قصورمان در فهم این نیاز و بکارگیری روش وشیوه ای به جهت رفع قصور. تنظیم تئوریک این علوم و فهم آنچه که داریم جهت نیل به پرسش های مطروحه- منظور نیاز مخفی و آشکار جامعه- و تنظیم قواعد وساختاری که از جهت تئوری برای رسیدن به نقطه خاصی برایش متصور باشیم و از جهت عملی هم قابل رویت باشد. برای رسیدن به این منظور تسلط بر جهان بینی اسلامی وروش شناسی وقوم شناسی انسان های گوناگون و فهم بضاعت و نقصان موجود ازبابت دستاوردهایی که ازدل این علوم برای انسان متصوراست.منظور داده هایی عرضه شود مبنی برروش شناسی فردی ، اجتماعی ازجهت فکری وعملی. سرفصل های عمده برای این مبحث ، شناخت علوم انسانی و نیاز به آن ، علوم انسانی اسلامی با نگاه کاربردی ، توسعه علوم انسانی اسلامی ، بحث ادبیات ، انسان و اختیار، بررسی وضعیت کنونی و پیشنهادات ارائه شده . |
الگویی برای علوم انسانی اسلامی |
مهدی عبداللّهی ( عضو هیئت علمی گروه فلسفه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ) |
چکیده :پرسش اصلی این تحقیق آن است که گزارههای علوم انسانی که رویه ظاهری این علوم را تشکیل میدهند، مبتنی بر چه بنیادهای نهانی هستند که تغییر در آن بنیانها، کلیت یک علم را دستخوش دگرگونی میکند. هدف این مقاله ترسیم الگویی برای فرآیند تأسیس علوم انسانی اسلامی یا ترمیم علوم انسانی موجود است. با الهام از تقسیمبندی ارسطویی علوم به نظری و عملی، علوم انسانی را نیز میتوان به دو دسته نظری (توصیفی) و عملی (کاربردی/ارزشی) تقسیم نمود. علوم انسانی نظری به دنبال شناخت و توصیف ساحتی از ساحتهای فردی، اجتماعی، عینی و اعتباری انسان هستند، اما علوم ارزشی به دنبال ارائه نظاممند گزارههایی جهت تنظیم رفتارهای انسانی در حوزههای متعدد میباشند. در مرتبه بعد، بر مبنای تحلیل فلسفی رفتارهای ارادی انسان، نقش بنیادین هدف در علوم انسانی به تصویر کشیده میشود. بنا بر فلسفه اسلامی، انسان در رفتارهای ارادی خود «فاعل بالقصد» میباشد. این رفتارها همواره برای دستیابی به هدفی انجام میگیرند، یعنی آنچه مطلوب فاعل است، رسیدن به هدفی خاص میباشد، اما از آنجا که هدف مزبور بدون انجام فعلی مخصوص محقق نمیشود، شوق فراچنگ آوردن آن هدف (= علت غایی) سبب مطلوبیت فعل یادشده و انجام آن میشود. بنابراین، ارزشگذاری هر فعل ارادی انسان، تابع ارزش هدف مترتب بر آن است. بر این اساس، برای تأسیس علوم انسانی ابتدا باید کمال نهایی انسان که هدف از وجود اوست، و نیز اهداف میانی متناسب با این هدف نهایی که میتوان در انجام افعال اختیاری مدنظر داشت، مشخص شوند. اما روشن است که ترسیم این اهداف، خود مستلزم شناخت حقیقت وجود انسان است. تا ندانیم حقیقت انسان چیست، نمیتوانیم بدانیم انسان چه باید بشود. تبیین چیستی انسان نیز خود نیازمند قواعد هستیشناختی است که آن نیز بر مبانی معرفتشناختی مبتنی است. پس علوم انسانی کاربردی مبتنی بر مبانی معرفتشناختی، هستیشناختی و انسانشناختی (علوم انسانی نظری) میباشند. |
«انسان در منظومه هستی» |
یحیی عبدالهی (کارشناسی ارشد رشته تاریخ تشیع، پژوهشگر فرهنگستان علوم اسلامی ) |
چکیده : مادی گرایی تمدن غرب، خاستگاه علوم مدرن : ریشه علوم مدرن را می بایست در سیر تحولات تاریخی غرب و از منظر فلسفه تاریخ جستجو کرد... ابتنای علوم انسانی، بر انسان شناسی : موضوع علوم انسانی، «انسان» و عوامل مؤثر بر کنش های انسانی اعم از فردی و اجتماعی است... اومانیسم و نگرش مادی به انسان، شالوده علوم انسانی موجود : در نظام فکری و اندیشه ای غرب، نقطه پرگار ارزش و حقیقت، بر مفهوم انسان فرود آمد و ما سواي انسان در شعاع او قدر و منزلت یافت و اينگونه هندسه دنياي غرب رسم گردید... «انسان» در نظام توحیدی عالم : شناخت جامع از انسان نیازمند نگاه نظام مند و سیستمی به عالم و ملاحظه همه عوامل و عناصر تأثیر گذار بر انسان است. از این روی می بایست اولاً از عوامل درون انسان شناخت پیدا کرد، ثانیاً از عوامل محیطی و بیرونی او و در قدم بعد روابط درون و بیرون. اگر هریک از این دو دسته عوامل و یا ترابط بین آنها نادیده گرفته شود شناخت ما از انسان ناقص خواهد بود. آنچه غالباً به نام انسان شناسی ارائه می شود، توجه به درون انسان است و به عوامل بیرونی همچون جامعه و تاریخ در علوم دیگر به صورت مستقل پرداخته می شود حال آنکه اگر تأثیر و تأثر این عوامل بر یکدیگر را بپذیریم لازم می آید مجموعه عوامل را در یک نظام جامع مورد دقت قرار دهیم. آنچه در ادامه می آید طرحی کلی و اجمالی از مجموعه عوامل مؤثر در شناخت انسان ناظر به درون، بیرون و ترابط آن ها است. الف) شناخت عوامل درونی تأثیر گذار بر انسان
1- اراده مهمترین عامل در وجود انسان قدرت «اختیار و اراده» است، اگر اراده انسان را همچون سایر موجودات طبیعی فرض کنیم اساساً تمایز علوم انسانی از غیر انسانی مهمل می شود؛ چرا که در اینصورت انسان نیز جزئی از طبیعت بوده و از قواعد و قوانین رفتار عام طبیعت، تبعیت خواهد کرد...
2- نفس و فطرت اراده انسان از دو عامل درونی تأثیر می پذیرد؛ 1. قوه ای که در وجود انسان او را به بدی ها امر می کند که «نفس» نام دارد ؛ «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوء» («بدرستیکه نفس به بدی ها امر می کند.» يوسف: 53) 2. قوه ای دیگر در وجود انسان که او را به خوبی ها سوغ می دهد که از «فطرت» نشأت می گیرد؛ «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّه» (« پس روى خود را متوجّه آيين خالص پروردگار كن. اين فطرتى است كه خداوند،انسانها را بر آن آفريده؛ دگرگونى در آفرينش الهى نيست.» الروم : 30) .... ب) شناخت عوامل بیرونی تأثیرگذار بر انسان 1- تکوین برخلاف نگرش اومانیستی و مبتنی بر نگرش توحیدی، انسان و همه موجودات عالم مخلوق خدای متعال است و تحت ولایت و ربوبیت او به حرکت در می آیند. .... 2- جامعه تأثیر پذیری «انسان» از محیط بیرونی خود امری غیر قابل انکار است. زندگی انسان ها به صورت نظام مند و تحت روابط پیرامونی با دیگران واقع می شود به گونه ای که رهایی از این روابط امری ناممکن است. از این رو، تبیین «جامعه» و مناسبات پیچیده اجتماعی در تعریف جایگاه «انسان» لازم و ضروری می نماید..... 1/2- تقسیم جوامع به جوامع الهی و الحادی 3- تاریخ سومین عاملی که می بایست در تبیین جایگاه «انسان» در منظومه هستی مورد دقت قرار گیرد، «تاریخ» و صف بندی های آن است. جوامع مختلف در سیر تاریخ تشکیل یک مجموعه واحد را داده و به خانواده ایی مبدل می گردد که هریک از جوامع، عضوی از آن خواهند بود. هریک از این جوامع در سرنوشت تاریخ سهم داشته و دارای ارتباط حقیقی بایکدیگر می باشند. به عنوان مثال «جهت گیری های انگیزشی»، «معرفت و عقلانیت» و «ابزار و تکنولوژی» در عصر حاضر، محصول امتداد تاریخی جوامع می باشد که طی قرون متمادی رشد پیدا کرده است. 1/3- پیدایش دو جبهه حق و باطل در تاریخ «انسان» در نظام ولایت حق و باطل |
مبانی انسان شناسی علوم انسانی اسلامی |
عبدالکریم عطایی ( كارشناسی ارشد الهیات- علوم قرآن و حدیث ) |
چکیده: هدف از این مقاله ارائه نگاهی روشن از مبانی و زیرساختهای انسانشناسی بر اساس منابع دینی است که بر مبنای آن بتوان به علومی دست یافت که نه تنها در تقابل با معارف دینی نباشد بلکه در تعامل با آن و مبتنی بر معارف دینی باشد.پرسش اصلی در این تحقیق این است که مبانی انسان شناسی در جهانبینی اسلامی چیست و تأثیر آن در تولید علوم انسانی اسلامی چگونه است؟ در این مقاله به دنبال بازتعریف مبانی انسانشناسی علوم انسانی اسلامی هستیم تا از این رهگذر به تولید علوم انسانی مبتنی بر هستیشناسی و انسانشناسی توحیدی دست یابیم زیرا که معتقدیم مبانی مطرح شده در علوم انسانی غربی در تقابل با مبانی هستیشناسی و انسانشناسی اسلامی است در این مقاله پنج مبنا را مورد بررسی قرار خواهیم داد که عبارتست از: خداگرایی با محوریت انسان کامل آخرت گرایی و نگاه ابزاری به دنیا نگاه دو بعدی به انسان با تأکید بر اصالت روح اصالت فطرت و حاکمیت آن بر طبیعت فقر وجودی انسان روشی که در این تحقیق بهکار رفته است روش کتابخانهای، فیش برداری و تحلیلی است. فصول این مقاله عبارتست از: فصل اول: کلیات و تعاریف فصل دوم: مبانی انسانشناسی گفتار اول: نگاهی گذرا به مبانی انسانشناسی غربی گفتار دوم: مبانی انسانشناسی اسلامی فصل سوم: تقابل مبانی انسانشناسی غربی و اسلامی |
بررسی تطبیقی فلسفه پوزیتیویسم و رئالیسم صدرایی |
طاهره عطوفی کاشانی (مدرس و پژوهشگر حوزه و دانشگاه و دانشآموخته دانشگاه باقرالعلوم ع)) |
چکیده : پوزیتیویست بهعنوان نحلهای در فلسفه علم، قائل است که در عرصه علم نوعی روششناختی و معرفتشناختی حاکم است که همه معارف باید توسط آن روش گسترش یابند. به این معنا که بهدلیل تفوق علوم تجربی، روش مشاهده و تجربه، سایه خود را بر علوم دیگر گسترانیده است که علوم اجتماعی و انسانی نیز از آن مستثنی نیست. بدیننحو علوم انسانی از تشبه به علوم طبیعت، کار خود را آغاز نمود و افراد را در روشمند بودن علم در حوزه طبیعی ثابتقدم میساخت. نحله دیگری که پایه اساسی این مقاله را تشکیل میدهد، پارادایم رئالیسم صدرایی است که با ابتناء بر مبانی نظری اسلام استوار است، محدودیت روششناسی غرب را نمیپذیرد و با گسترانیدن صحنه هستی عوالمی بهجز عالم طبیعت را تأیید مینماید و روشهای تجربی، عقلی و شهودی را به اقتضای سطح هستی و معرفت در خود جای داده است. این مقاله تلاش دارد تا با ارائه اصول و مؤلفههای پوزیتیویستی، با انتقاد بر مبانی آن به رئالیسم صدرایی که تا حدی نزدیک به رئالیست آندروسایر است، برسد. کلیدواژهها : پارادایم ( نحله )، پوزیتیویست، استقرارگرایی، رئالیست، حکمت متعالیه، رئالیسم صدرایی. |
تشابهات و تفاوتهای میان اصول آیندهپژوهی در دو رویکرد عرفی و اسلامی |
سید علی اكبرعظیمی ( دانشجوی دکتری آینده پژوهی دانشگاه امام خمینی (ره) ) |
چكیده: تجارب معاصر در سطح جهان، بیانگر تلاش و تحرك قابل توجه كشورها در به كارگیری مطالعات آیندهپژوهی برای مدیریت چالشها و فرصتها تا رسیدن به چشم اندازهای روشن است. گرچه مفروضات ارایه شده در آینده پژوهی عرفی دارای تشابهاتی با نگاه به آینده در اسلام دارند اما سطح و عمق آنها ذیل هستی شناسی اسلام دچار تحولی اساسی می گردند. بررسی آیات قرآن مجید و روایات اهل بیت سلام الله علیهم نشان میدهد كه در اسلام، نگاه به آینده، اصالت و عمق ویژهای مییابد. از نگاه اسلام، امتداد و جریان حیات انسان، به پایان حیات دنیا محدود نشده و مهمتر اینكه آیندة جاوید او، از فرآیند زندگی دنیایی او متأثر میباشد. اسلام، علاوه بر تأكید به آینده نگری و به كارگیری ابزار، دانش و ارادة جمعی برای بهبود شرایط آینده، به دو عامل كلیدی دیگر، یعنی تقوای انسان و فعال بودن ارادة الهی در تاریخ بشریت یا به عبارتی هدفمند بودن هستی تأكید مینماید. از نگاه اسلامتأمین آیندة امن و پایدار انسان در تمامی شؤون فردی و اجتماعی اش ـ اضافه بر آیندة علم و فناوری ـ در فرآیندگسترش و تعمیق تقوای الهی، یعنی آیندة فرهنگ جامعه، پیگیری میشود؛ بنابراین، دستیابی به آیندة امن و پایدار، مستلزم تمركز ساختاریافته بر آیندة "علوم و فناوریها در بستر فرهنگ اسلامی" میباشد. هدف در این رویكرد، ساخت آینده امن و پایدار است كه متأثر و متصل به آینده جاودان و حیات طیبه تعریف میشود و یك افق از آینده را با زمینه سازی ظهور مظهر اراده الهی، حضرت حجت بن الحسن سلام الله علیه ترسیم میكند. كلیدواژهها: اصول و مفروضات اساسی ، آینده پژوهی، اسلام، آینده امن و پایدار |
اهمیت علوم انسانی از دیدگاه قرآن و نقش علوم انسانی اسلامی در ایجاد جامعه ی سالم |
ریحانه علیخانی بروجنی ( کارشناس پرستاری ) فتانه منصوری ( فوق لیسانس انگل شناسی ) |
چكیده : انسان شناسی پایه و اساس تمامی علوم انسانی است. قرآن كریم نیز انسان شناسی خاص و ویژه خود را دارد. یكی از عناصر و اركان اصلی در انسان شناسی قرآنی این است كه انسان یك موجود تك بعدی و تك ساحتی نیست، بلكه انسان موجودی چندساختی یا دو بعدی است، یعنی انسان هم بعد مادی و هم بعد مجرد دارد كه در آیههای مختلف قرآن كریم بر این موضوع تاكید بسیاری شده است. علوم انسانی که وظیفه اش شناخت ابعاد مختلف انسان است باید در پرتو حقایق اجمالی دین و کمک عقل ساختهای مختلف انسانی را کشف کند؛ علوم انسانی با کشف این حقایق، هم در ارتقاء بعد علمی و معرفتی انسان و هم دررشد بعد عملی انسان در صعود و حرکت به سمت کمال نهایی خود(لقاء الهی) مدخلیتی تام دارد و سایر علوم بطور استقلالی ارتباط تام با کمال انسانی و جامعه سالم نداشته و تنها مع الواسطه و به ضمیمه ضرورتهای دیگر در تحقق انسان کامل و جامعه سالم تاثیر گذار خواهد بود و به عبارتی علوم دیگر زاییده نتایج علوم انسانی است. روش بررسی : این پژوهش بر اساس بررسی مروری ، متون و تفاسیر اسلامی و مقالات انتشار یافته و جستجوی پیشرفته اینترنتی انجام پذیرفته است . یافته ها : قرآن بهترین منبع انسانشناسی و منبع اصلی علوم انسانی اسلامی است. آموزههای قرآنی دینی در مورد هویت انسان، از چنان گستردگی و استواری برخوردار است كه بتوان بر اساس آنها، نظریه توانمندتری در علوم انسانی پدید آورد. بنابراین میتوان و باید با استفاده از مبانی قرآنی و برخی پیشرفتهای علوم انسانی، بنای مستحكمی را از علوم انسانی پایهگذاری كرد و زمینه پیشرفت كشور در ساخت های مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را فراهم نمود. نتیجه گیری : تحقق انسان کامل و جامعه سالم <--- شناخت کمال انسانی و مختصات جامعه انسانی سالم <----- شناخت انسان و حقیقت انسانی و ویژگیها و مختصات انسان<----- شناخت کامل و صحیح انسان ازآن ِخالق و هستی بخش انسان است که در کتب آسمانی و سخنان حجج الهی متجلی است. کلیدواژهها : اهمیت، علوم انسانی، قرآن، نقش، جامعهی سالم |
جایگاه علوم انسانی و اسلامی و بررسی اهمیت آن از منظرقرآن کریم و نهج البلاغه |
محسن عمارلو ( کارشناس ارشد فقه و حقوق اسلامی – مدرس دانشگاه های پیام نور زنجان ) |
چکیده: قرآن کریم آخرین مرحله سخن و وحی الهی است که آمده تا ابد راهنمای انسانها در ابعاد گوناگون زندگی باشد ونیز محتوی غنی نهج البلاغه وادبیات ممتازکلام امیرمومنان و توجه به اینکه علم امام علی (ع) وشخصیت وکلام او محدود به زمان ومکان خاصی نیست نقش اساسی در تبیین جایگاه علوم انسانی و اسلامی و اهمیت و ارزش آن دارد که مقام معظم رهبری را بر آن داششتند در همین زمینه بفرمایند:"امروز از همیشه به نهج البلاغه محتاج تریم". فلذا بدون توجه به قرآن و آموزههای این کتاب خداوندی و نیز دیدگاه های والای امیر مومنان، نقش و جایگاه این علوم حساس و در عین حال غیر قابل اغماض، در جامعه روشن نخواهد شد؛ زیرا فرهنگ جامعه ما بیش از هر چیز مرهون نگرش ویژه این دو گنجینه بی مثال نسبت به انسان و علوم اسلامی و دینی است. بنابراین قرآن و به تبع آن نهج البلاغه را می توان از بهترین منابع اصلی علوم انسانی اسلامی به حساب آورد. سوال اصلی که ذهن هر خواننده را در این مجال به خود معطوف می نماید این است که این علوم در منابع اسلامی از چه جایگاهی برخوردارند؟ که در این تحقیق سعی شده است تا ضمن پاسخگویی به سوال فوق، به بررسی جایگاه خطیر علوم انسانی اسلامی در پیشبرد سایر علوم از منظر قرآن و نهج البلاغه پرداخته ودیدگاه های قرآن و امیر مومنان را در این حوزه بعنوان الگوی بی بدیل بیان داشته شود، تا بتوان زمینه پیشرفت کشور را در ساحتهای مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی فراهم نمود. |
خلاصه نظریه ماهیتهای متفاوت علمی |
عباس غلامی ( کاردانی ریاضی و کارشناسی نقاشی ) |
چکیده : هدف : با بررسی سیر حرکت علمی و تاریخ علوم و مراحل مختلف رشد و پیشرفت های علمی بشر به این نتیجه می رسیم که تلاشهای علمی بشرتاکنون دارای ماهیت های مختلفی می باشد که به سه ماهیت اساسی قابل تقسیم بندی می باشد . پرسش اصلی : آیا دوره های مختلف علمی بشر و تحولات اساسی در مسیر حرکت های علمی ماهیتا متفاوت می باشند ویا اینکه همه آنها در یک راستا قرارداشته و تفاوت فقط به لحاظ کمی و عرضی می باشد. چارچوب تئوریک : ماهیت هایی متمایز که می توان تمدن های بشری را به این چند ماهیت دسته بندی نمود عبارتند از سنتی ، مدرن و پسا مدرن . این سه ماهیت تمدن درارتباط مستقیم با سه ماهیت علمی متناظر با خود ایجاد گشته اند به عبارتی این سه ماهیت تمدنی بطور واضح به ایجاد سه ماهیت علمی متفاوت منجر گردیده است .که به تعریف آنها می پردازیم: 1- علم با ماهیت سنتی ، علمی است دارای گزاره های کثیر و اعتبار قلیل می باشد چون به صورت تخصصی رشد نیافته است . 2- در ماهیت علمی مدرنیته علوم از حالت سطحی به حالت عمقی حرکت می نمایند و نتیجه این حرکت ایجادو شکل گیری مبانی هر رشته تخصصی می باشد. که آن تاکید بر گزاره های پایه ای هر علم است و گزاره های کمتر با نتایج و توان بیشتر به بار خواهد آمد 3- علوم دارای ماهیت پسا مدرن علومی هستند که اندیشمندان رشته های علوم انسانی ابزارهای شناخت علمی مدرنیته را متناسب با نظریات علمی در رشته های علوم انسانی ندانسته و با انتقاد از ارزشهای مدرنیته در پی دستیابی به مبانی ارزشی در علوم انسانی هستند . در چنین صورتی این اندیشمندان رشته های جدید علمی را بوجود می آورند که هدف آنها تلاش در جهت دستیابی به مبانی ارزشی علمی است اما از آنجائیکه علوم موجود در آنها ناشی از علوم با ماهیت سنتی و قسمتی از علوم باماهیت مدرنیته می باشد، رشته هایی ایجاد می نمایند که ترکیبی از این علوم می باشد روش شناسی : با بررسی های عقلی در تحولات علمی و مطالعه تاریخی در سیرحرکت علمی بشر و جمع آوری اسنادوشواهد تاریخی موجود به همراه استنتاجهای عقلی می توان به کلیات فرضیه رسید وبوسیله مثالهای بسیاری کلیات فرضیه را نشان داد و سپس توجیه پدیده های علمی را از منظر این نظریه مطالعه نموده و با تطبیق توجیهات برواقعیات انجام شده صحت نظریه را اثبات نمود کلیدواژهها : ماهیت علم سنتی, ماهیت علم مدرنیته, ماهیت علم پسا مدرنیسم ( با دوحالت متمایز شکل گیری) |
از تقابل علم و دين تا تعامل عقل و نقل! |
عباس فتحيه ( پژوهشگر پژوهشكدهٴ علوم عقلي پژوهشگاه علوم وحياني معارج (اسراء)) |
چكيده :حقيقت و گوهر علم و دين، معرفت صادق موجّه است؛ پس علم و دين دوگانگي هويت ندارند، چه رسد به تقابل و تعارض. تمايز سنخ مسايل علم و دين نيز تفكيكي نارواست. با توجه به بسط روزافزون معرفت علمي و ديني، نميتوان حوزهٴ اين دو را به حدّي متوقف نمود كه خود علم و دين به رسميتش نميشناسند. همچنين تفكيك با روش و منبع شناخت (به اين معنا كه دين، نقلي است و علم، عقلي) نادرست است؛ چون علم و دين به هر دو منبع متكياند. با تبيين جايگاه و قلمرو عقل، شهود، تجربه و نقل، تعارضات احتمالي رهآورد اين مدارك معرفتي دفع ميشود. بنابراين، راهكار ديني كردن معرفت علمي و علمي كردن معرفت ديني (به معناي دستيابي به صدق و يقين حد اكثري در گزارههاي ديني و علمي) استفادهٴ حد اكثري و شايسته از عقل و نقل قطعي در فرايند كسب معرفت است. كليدواژهها : علم و دين، عقل و نقل، تقابل، تعامل، تمايز، ديني كردن علم |
عنوان مقاله: علم حضوري، علم حصولي |
دكتر غلامرضا فدايي ( استاد دانشكده كتابداري و اطلاع رساني دانشگاه تهران ) |
چكيده: در اين مقاله نويسنده به دو نوع بسيار مهم و رايج، يعني علم حصولي و حضوري ميپردازد و سپس استدلال ميكند كه علم مطلقاً حضوري است. يعني معلوم تا در نزد نفس حضور نداشته باشد ادراك نميشود. ادراك يا بي واسطه و يا با واسطه صورت ميگيرد. در ادراك بي واسطه حضور يا به صورت مادي و با چشم سر است و يا به صورت معنوي و با چشم دل. در اين مقاله به تفاوت بين علم حضوري و حصولي پرداخته مي شود و اينكه اساسا چيزي به نام علم حصولي نداريم و هر چه هست حضور است. در پايان به اشكالات و شبهات دراين مورد پاسخ گفته مي شود. كليد واژهها: علم حصولي- علم حضوري – شهود- علم انطباعي |
بررسی و ارزیابی روش شناسي لاكاتوشي راهي براي حل معضل روش شناختي در زمینه تحقيقات علوم انساني مطالعه موردي علم اقتصاد در ايران |
مرتضی فرامرز ( کارشناسی رشته معماري دانشگاه سوره تهران, عضو باشگاه پژوهشگران جوان ) |
چكيده : يكي از مهم ترين وظايف عالمان علوم انساني نظريه پردازي است . اهميت نظريه پردازي بومي در علوم انساني، از آنجا كه مرتبط با انسان اس ت و رفتار و ويژگي - هاي فردي و جمعي انسانها متفاوت مي باشد و به نوعي در اين علوم عمدتا تئوري واحد، ثابت و جهان شمولي وجود ندارد، بسيار بيشتر از ساير علوم است. كمبود نظريه پردازي صحيح و معضل روش شناختي نظريه پردازي در علوم انساني و خصو صاً علم اقتصاد از جمله مشكلات نظريه پردازي در علوم انساني و علم اقتصاد كشور است . باتوجه به اينكه فرايند نظريه پردازي نيازمند يك مهندسي است و دانشمندان زياد ي درباره متدهاي نظريه پردازي كار كرده اند، به نظر مي رسد متدولوژي لاكاتوش با توجه به ايرادات و اردبه ساير متدها بتواند در طراحي نظريه پردازي علوم انساني و علم اقتصاد كارايي بيشتري داشته باشد . اين مقاله به دنبال بررسي امكان استفاده از چينش و متد لاكاتوش در نظريه پردازي اقتصادي كشور است. روش مطالعه اين مقاله تحليلي بااستفاد هاز مطالعات كتابخانهاي است. مقاله در نهايت بدين نتيجه ميرسد كه براي نظريه پردازي در حوزه اقتصاد در اين مقطع از تاريخ اقتصادي كشور ميتوان از روش لاكاتوش استفاده كرد با اين شرط كه فروض هسته مقاوم به دقت انتخاب شوند به طوري كه نه صرفا اقتباسي باشند و نه فارغ از تجربيات عام بشري؛به عبارتي فرض هاي هسته مركزي اقتصاد مرسوم بايد تعديل شده و توسعه يابد. كليدواژهها: نظريه پردازي،علوم انساني،علم اقتصاد،روش شناسي لاكاتوش |
پیشینه علوم انسانی اسلامی در دوران طلایی اسلام (قرن هشتم تا یازدهم میلادی) |
دکتر محسن فرمهینی فراهانی(استادیار دانشگاه شاهد) |
چکیده : هدف:مقاله در صدد آن است که مروری برتحولات علوم انسانی در دورا ن طلایی اسلام داشته باشد وسرشناس ترین چهره های این دوران را شناسایی،طبقه بندی وعلل موفقیت آنها رامورد واکاوی قرار دهدورویکرد غالب در این دوره راکه باعث چنین تحول عظیمی شده است، معرفی نماید. سوالات پژوهش: در راستای اهداف ،پژوهش حاضر در پی پاسخ به سوالات زیر است:1-معروفترین دانشمندان علوم انسانی در قرن هشتم ،نهم ،دهم ویازدهم در دنیای اسلام چه کسانی بوده اند وشاخص ترین آنها در هریک از قرون ذکر شده چه کسانی بودند، وویژگی بارز آنها چه بوده است؟2-علت اوج رشدعلوم انسانی در این قرون چه بوده است ؟3- رویکرد غالب در تحول ورشد علوم انسانی چه بوده است؟ چارچوب نظری: با توجه به دوران طلایی رشد علوم انسانی در دنیای اسلام شناسایی علل این موفقیت ها ، می تواند درس هایی آموختنی برای عصرحاضر باشد . شناسایی رویکرد غالب در این دوره زمانی، که باعث تحول اساسی در علوم انسانی خاصه در علوم انسانی گردید،می تواند الگو وسرمشق در تحول علوم انسانی اسلامی حاضر گردد. روش شناسی:روش تحقیق حاضر توصیفی –اسنادی است ،که در آن تلاش می شود با توجه به مرور کتابخانه ای و بررسی اسناد وکتاب ها( از منابع دست اول ودوم) از تکنیک فیش برداری اطلاعات،جمع آوری ،دسته بندی ومتناسب با سوالات پژوهش تنطیم گردد. یافته های عمده: شاخص ترین چهره دوران طلایی علوم انسانی اسلامی در نیمه دوم قرن هشتم"جابرحیان"،نیمه اول قرن نهم "خوارزمی" ،نیمه دوم قرن نهم" رازی" ،نیمه اول قرن دهم" مسعودی" ،نیمه دوم قرن دهم "ابو وفا "،نیمه اول قرن یازدهم" بیرونی" ونیمه دوم قرن یازدهم "خیام "می باشند ، رویکرد غالب اعتدالی بوده است که ضمن بهره گیری از علوم آن دوره همچون یونان، و رومی ، بنیان علوم انسانی بر پایه مبانی واصول دین اسلام پی ریزی شده است . كليدواژهها: پیشینه علوم انسانی، دوران طلایی،اسلام،رویکرد |
روش شناسی تاریخی و فلسفه تاریخ در تاریخ نگاری ایرانی – اسلامی |
دکتر عباس قدیمی قیداری ( استادیار گروه تاریخ دانشگاه تبریز ) |
چکیده: روش مطالعات تاریخی و فلسفه نظری تاریخ و تاملات عقلانی و فلسفی در باره علم تاریخ و تاریخ نویسی در قرون نخستین اسلامی به چنان پیشرفت و ترقی دست یافت که هم در جهان دانش آن روز و هم در آینده علوم انسانی در ایران و جهان نظیر پیدا نکرد. مورخان ، دانشمندان و فیلسوف – مورخانی چون مسعودی ، بیرونی و ابو علی مسکویه ضمن طرح برخی مفاهیم پایه ای و نظری در باره تاریخ و علم تاریخ ، با رویکردهای فلسفی و عقلانی و روشهای پیشرفته با روایتها و اخبار تاریخی وروش های سنتی تاریخ نویسی برخورد کردند. فلسفه نظری تاریخ و روش هایی چون استقرا و قیاس و تطبیق و مقایسه در مطالعات تاریخی توام با نقد تاریخی و بهره گیری از علوم معین و کمکی تاریخ و نیز بهره گیری از منطق و شیوه های علوم طبیعی و تجربی در نزد این مورخان اسلامی چشم انداز های بسیار روشنی در آینده تاریخ و تاریخ نویسی و مطالعات تاریخی و اجتماعی در جهان اسلام ترسیم نمود. با افول جریان علم گرا و خردورز در جهان اسلام از قرن 6 به بعد این روشها و الگوهای نظری در مطالعات تاریخی نیز رو به افول نهاد. اکنون می توان در بررسی بنیادها و پایه های فلسفی و عقلانی علوم انسانی و تاریخ به این الگوها و روشها بازگشت و آنها را بازنمایی و باز خوانی نمود. این مقاله به بررسی و مطالعه روشها و الگوهای نظری مورخان و متفکران اسلامی و ایرانی در باره تاریخ و تاریخ نویسی و تحول آن می پردازد. كليدواژهها : روش شناسی تاریخی، فلسفه تاریخ ، تحول و تطور ، تاریخ نگاری ، اسلام و ایران |
پدیده شناسی راهبردی ,پدیده شناسی راهبردی, روش شناسی اسلامی علوم انسانی |
مهندس مصطفی قوامی( مدیر شرکت کیانیت شرق ) |
چکیده : مسئله شناخت یکی از مهمترین مباحث علمی بشر است. المان های نظام شناخت عبارتند از :1-روش شناسی2-منبع و مأخذ شناخت 3- حقیقت (ادراک از واقعیت) 4-واقعیت. «تفکر فلسفی ،انتقادی و سیستماتیک»؛ سه متدولوژی دیرپای بشریت اند که گام به گام با انسان تا امروز آمده اند. برخلاف انتظارات با گسترش حجم اطلاعات ؛ به مجهولات بشر افزوده شد و نیاز به «روش شناسی های جدید» و «ایجاد قرابت» بین «حقیقت » و «واقعیت » بیشتر شد. گواه بر این نیاز تمایل تدریجی کارشناسان در بکار گیری حقایق علوم مختلف در شاخه علمی مد نظرشان بوده و هست. واژه هایی همچون انکوباتور ) (Incubator،راهبرد(Strategy) ، رهبری(Leadership) که امروزه در دو یا چند عرصه علمی حاضرند از این دست حقایق هستند. روش های متعددی برای «دستیابی به شناخت» شناسایی شده اند. روش هایی همچون مهندسی معکوس، مهندسی کنترل ، مهندسی مجدد، سایبرنتیک، فناوری زیستی و... اما هیچ یک از موارد مذکور را نمی توان روش شناسی دانست چرا که روش شناسی حائز شرایطی همچون «جامعیت در دید و منظر »، «عمومیت کاربری »، «ساده سازی معادلات »، «بسط دهنده اطلاعات و حقایق» و «خود کنترل گری خطا » ست . از میان تلاشهای صورت گرفته در ارائه یک روش شناسی بدیع، «مهندسی ارزش» تنها مورد موفق بوده است که حائز ویژگیهای یک متدولوژی نیز هست. «پدیده شناسی راهبردی» (Strategic Phenomenology) که محوریت «ارزش» (Value) را همچون مهندسی ارزش برای مطالعات و بررسی های خود در پیش گرفته است بسیار جامع تر، دقیق تر و نظام مند تر از مهندسی ارزش به دنبال شناخت «پدیده های» پیرامونی ست. ارزش نه تنها وجه مشترک علوم مختلف؛ بلکه وجه مشترک علم و دین است و همین نقطه؛ جایگاه اتصال علوم حوزوی و علوم دانشگاهی خواهد بود. از سوی دیگر «حق و تکلیف» ؛ «ماهیت» ذات و هستی موسوم به «ارزش» اند. چرخش از محوریت تکلیف مداری یا حق گرایی به ارزش گرایی هوشمندانه ترین رویکردی است که در مهندسی ارزش (چه در سطح فردی و چه جمعی) روی داده است تا تعادل لازم را بوجود آورد. روش شناسی به سبک پدیده شناسی راهبردی ؛ «تلاشی سازمان یافته با هدف شناسایی وجود (هستی) و ماهیت (سرشت) پدیده ها به منظور طراحی و اجراء سیستم راهبردی نظام های مشمول انسانی یا فعالیت های انسان محور است» . كليدواژهها : «پدیده شناسی راهبردی»، «روش شناسی»، «ارزش»،«حقیقت »،«واقعیت»،« نظام انسانی» |
مبانی شناخت جامعه در جامعهشناسی اسلامی |
مجید كافی ( دانشآموختة حوزة علمیه قم و دانشجوی دكتری جامعهشناسی) |
چکیده : تولید و توسعة علوم به تولید نظریه در دامن پارادایم و جهانبینی حاكم بر جامعه است، نه به فربه كردن گزارهها علمی با گزارههای كتاب و سنت و یا حتی گسترش روششناسی علم. برای تولید نظریة جامعهشناختی نیز تعیین مبانی شناخت جامعه و ساخت مفاهیم و گزارهها بر اساس آن، امری ضروری و لازم است. از این رو میتوان این سوال را مطرح كرد كه چه چیز یا چیزهایی مبنای شناخت جامعه از منظر قرآن و اساس تولید نظریة جامعهشناسی اسلامی است و چه چیزی واقعیت اجتماعی را در جامعهشناسی اسلامی تشكیل میدهد كه باید شناخته شود؟ بر اساس تحقیق انجام شده میتوان ادعا كرد كه مهمترین مبنای شناخت جامعه از میان مبانی پنچگانة شناخت جامعه (مردم، نیاز، ارتباط، اختلاف و آرمان) در قرآن، مفهوم ارتباط به عنوان محور اصلی شناخت جامعه از اهمیت بسزایی برخوردار است. تحقیق حاضر از اصول روششناختی روش كیفی پیروی میكند. از این رو فاقد چهارچوب نظری و مدل تحلیل است. طرح تحقیق در این جستار «مطالعة پژوهشی» است كه در طی مراحل زیر انجام شده است: از آنجا كه تحقیق سؤال محور یا جهتدار است، ابتدا سؤالهایی برای تحقیق طرح شد؛ مرحلة بعد بررسی پیشینة تحقیق و فهم آنها و مشخص كردن این بود كه متون دینی در چه زمینهای از پژوهش یا به كدام سؤال پاسخ میدهد؛ سپس به صورت انتقادی با متون تفسیری برخورد كردم؛ بعد از مرحلة جمعآوری اطلاعات، مجموعة اطلاعات جمعآوری شده را طبقهبندی كردهام تا از حالت پراكندگی و گستردگی خارج شود؛ سپس اطلاعات جمعآوری شده را با ضابطههایی مورد ارزیابی بیرونی و درونی قرار دادهام تا اعتبار و حجیت آنها مشخص گردد و در پایان بر اساس این اطلاعات استدلال و استنتاج كردم و نتایج و برداشتهای خود را ارائه نمودم؛ یعنی به سؤالات تحقیق پاسخ دادم. كلید واژهها : مبنای شناخت، جامعه، جامعهشناسی اسلامی، ارتباط، آرمان. |
مباني دينشناسي علوم انساني اسلامي, شمول قلمرو دين نسبت به علوم انساني |
مصطفي كريمي( استاديار گروه تفسير و علوم قرآني مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) ) |
چکیده : با عنايت به عدم کارآيي علوم انساني تکون يافته در دامن فرهنگ غربي، توليد علوم انساني اسلامي بر اساس آيات و روايات ضروري است. براي توليد علوم انساني اسلامي کارهاي متعددي لازم است. در ميان كشف شمول قلمرو دين اسلام نسبت به علوم انساني از اهميت بيشتري برخوردار است؛ زيرا در صورتي اين امر ممکن خواهد بود که اسلام در باره مسائل علوم انساني سخني داشته باشد و تنها بعد از روشن شدن قلمرو دين است که دانشوران مؤمن خواهند دانست که در کدام مسأله بايد در پي نظريه اسلام باشند و با مراجعه به متون آيات و روايات نظريه آن را استخراج کنند. با عنايت به اين که قلمرو دقيق دين جز با استفاده از روشي صحيح و مطمئن حاصل نميآيد؛ مقاله حاضر نخست روش صحيح قلمرو شناسي دين وسپس شمول قلمرو اسلام نسبت به علوم انساني را بررسي ميکند. در اين بررسي گردآوري اطلاعات به صورت مطالعه کتابخانهاي و فيش برداري از منابع خواهد بود و پردازش اطلاعات به شکل توصيفي و تحليلي. اين تحقيق از هر دو نوع استدلال عقلي و نقلي استفاده خواهد ميکند. بررسي ادله عقلي مربوط به قملرو دين مانند دليل ضرورت دين و اهداف آن و ادله کمال و خاتميت اسلام و نيز آيات و روايات دلالت دارند که به قلمرو دين اسلام رفتار انسان با خدا، خود، انسانهاي و موجودات مرتبط با وي را شامل ميشود. در نتيجه علوم انساني را نيز، که از رفتار انسان سخنميگويد شامل خواهد بود. |
«انسان محوری» دینی |
سولماز کاراندیش (هیات علمی بخش الهیات و معارف اسلامی دانشگاه شیراز ) |
چکیده : از نگاه اسلام انسان محور جهان آفرینش است؛ اما این محوریت شعاری است که امروزه دشمنان ادیان توحیدی برای زدودن دین از زندگی بشر سر ذاده اند. اومانیستها که با تکیه بر محوریت انسان و تکریم وی زیربنا و جهان بینی تمام مکاتب بشری امروز را تعریف کرده اند، چنین وانمود می کنند که در نظام توحیدی انسان ارزشی ندارد، فدای دین شده، به رکود کشیده شده است و مهملاتی از این دست. حال آن که دقیق ترین و عالی ترین تئوری تکریم بشر را خالق یکتا ارائه فرمود؛ آنجا که بشر را به عنوان خلیفه الله آفرید و او را در خشکی و دریا تکریم کرد و جهان را در تسخیر او قرار داد. این نوشتار به این مساله می پردازد که مقام محوری انسان در جهان آفرینش بر اساس نظام توحیدی چگونه تبیین می شود. بدین منظور به مباحثی چون خلافه اللهی انسان، ادراک ویژه بشری، فطرت و تکریم و تفضیل انسان به صورت سلسله وار پرداخته شده و نهایتا این نتیجه به دست آمده است که آنچه در شعارهای پررنگ و لعاب اومانیستها به چشم می خورد، از ابداعات نظام توحیدی بوده است و آنچه اومانیستها مطرح می کنند با عملشان تفاوت و تنافی بسیار دارد؛ حال آن که دستورات عملی اسلام به بهترین نحو این شعار را عملی ساخته و با ارائه نمونه های عینی خلیفه الله کارآیی تئوری توحیدی را ثابت کرده است. و البته متاسفانه جای طرح جدی چنین مباحثی در علوم انسانی خالی است. کلیدواژهها: اومانیسم، خلافه اللهی، آزادی/ اختیار، تکریم، تفضیل، ادراک، امانت. |
تفسير متن به متن، شيوهاي نو در تفسير هرمنوتيک علوم انساني |
مهديه کشاني ( کارشناس ارشد تاريخ و فلسفه اموزش و پرورش ) دکتر رضاعلي نوروزي ( استادیار گروه علوم تربيتي دانشگاه اصفهان ) |
چکيده: هرمنوتيک، علمي است که در كليت خويش و با در نظر گرفتن نحله ها و گرايش ها، ميداني وسيع از فعاليت هاي فكري را پوشش مي دهد. اين پوشش و گستره وسيع، موجب تلاقي هرمنوتيك با بسياري از حوزه هاي تفكر مي گردد و شاخه هاي متنوعي از دانش را در تعامل با آن قرار مي دهد و ميداني فراگير براي تاثير گذاري آراي هرمنوتيكي مي گشايد. دو قلمرو کلي که براي علم هرمنوتيک ارائه داده شده؛ شامل هرمنوتيک خاص و هرمنوتيك عام مي باشد. آنچه اين مقاله درصدد تبيين آن است؛ دستيابي به يک روش هرمنوتيکي نو در علوم انساني از طريق واشکاوي ابعاد روششناسي هرمنوتيک خاص ميباشد. به عبارت ديگر در اين مقاله سعي شده است با نگاهي به روش تفسيري علامه طباطبايي؛ يعني روش تفسير قرآن به قرآن که از آن در حيطه تفسيري خاص(کتب مقدس) استفاده نموده، به روششناسي علوم انساني يعني حيطه تفسيري عام دست يافت. كاري كه ديلتاي درصدد دستيابي به آن بود. به همين منظور ابتدا نگاهي اجمالي به نظريات ديلتاي در مورد قواعد روششناسي علوم انساني شده است؛ وپس از آن ابعاد و ملزومات شيوه تفسير قرآن به قرآن مورد بررسي قرار گرفته تا از اين طريق زمينه براي دستيابي به شيوهاي نو در تفسير علوم انساني يعني تفسير متن به متن فراهم گردد. کليدواژهها : هرمنوتيک، تفسير، تفسير قرآن به قرآن، علامه طباطبايي، ويلهلم ديلتاي، علوم انساني. |
مبانی معرفت شناسی اجتماعی در تفکر علامه مطهری |
دکتر عباس کشاورز شکری ( استادیار علوم سیاسی دانشگاه شاهد ) مهدی جمشیدی ( کارشناس ارشد جامعه شناسی انقلاب اسلامی دانشگاه شاهد ) دکتر زاهد غفاری هشجین ( استادیار علوم سیاسی دانشگاه شاهد) |
چکیده: در اين مقاله به شناخت معرفت شناسی اجتماعی در تفکر علامه مطهری پرداخته ایم و به این نتايج دست يافته ایم: اول. اين كه از نظر علامه مطهري، امكان دستيابي به معرفت اجتماعي مطابق با واقع وجود دارد، ولي از آن جا كه بخشي از جامعه شناسي دربردارندة معرفت هاي تجربي است و معرفت تجربي نيز ذاتاً، غير يقيني و یا حداكثر ظنّي ست؛ يافته هاي محقق اجتماعي، جنبة احتمالي به خود مي گيرد. دوم. آیت الله شهید در مقام شناخت پدیده های اجتماعی، به تكثرگرايي روش شناختي روي آورده و از روش هاي مختلف تجربي، ذهنی- عقلي و نقلي بهره برده است. سوم. ایشان يافته هاي خود را از نظر میزان تعميم، میان دامنه مي انگارد. کليدواژهها : معرفت شناسی اجتماعی، تجربه گرایی، تکثرگرایی روش شناختی، واقع نمایی، نسبی گرایی معرفتی، تعمیم. |
هستیشناسی اجتماعی در تفکر علامه شهید مطهری |
دکتر عباس کشاورزشکری ( استادیار علوم سياسي در دانشگاه شاهد ) دکتر زاهد غفاریهشجين ( استادیار علوم سياسي در دانشگاه شاهد ) مهدی جمشیدی ( کارشناسارشد جامعهشناسی انقلاب اسلامی از دانشگاه شاهد و پژوهشگر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ) |
چکیده: هدف اصلي اين مقاله، عرضهی بیانی ساختاریافته و تحلیلی از «هستیشناسی اجتماعی» در تفکر علامه مطهری است که در حقیقت، سازندهی پارهای مبادی و مبانی فلسفی «جامعهشناسی اسلامی» است. برای دستیابی به این مقصود، تبیین جامعهشناختی ایشان از «انقلاب اسلامی» به مثابه یک واقعیت اجتماعی، مبنا و مرجع انگاشته شده است. از میان مباحث مربوط به بحث هستیشناسی اجتماعی، سه مقولهی بنیادی مورد مطالعه قرار گرفته است: «انسان به مثابه کنشگر اجتماعی»، «جامعه به مثابه ساختار اجتماعی»، «رابطهی علیّت میان پدیدههای اجتماعی» و «دگرگونيهاي اجتماعي». در بخش انسانشناسی اجتماعی مشخص میشود که انسانشناسي اجتماعی علامه مطهري مبتني بر «انسانشناسي ديني» است و اين نوع انسانشناسي، از جهت باورمندی به گونهای خاص از معانی ذهنی نهفته در کنش کنشگران اجتماعی و هویتمندی پیشااجتماعی در آنها، تأثير عميقي بر تبيين اجتماعي وي نهاده است. در بخش دوم مقاله، ثابت شده که علامه مطهری براي جامعه، «وجود حقيقي» قائل است اما در عين حال، فرد را مستحيل در جامعه نميانگارد و براي فرد، «استقلال نسبي» از ساختارهاي اجتماعي را ميپذيرد. در بخش رابطهی علیّت میان پدیدههای اجتماعی، گفته میشود که از نظر آیتالله، در جهان اجتماعي، رابطة عليّت وجود دارد اما علل، محدود به علل مادّي نميشوند، بلكه «علل معنوي و غيرمادّي» نيز در تحولات اجتماعی، مدخليّت دارند. علاوه بر اين، تبيين علّي در جامعهشناسي، محتاج رجوع از سطح ساختارها به سطح خُرد است؛ يعني فاعليّت حقيقي در جهان اجتماعي به كنشگران اجتماعي باز ميگردد، نه به ساختارها. در بخش پایانی نیز، آمده است که آیتالله شهید، «دگرگونيهاي اجتماعي» را از دو نظر محتوا و صورت، مورد مطالعهی جامعهشناختي قرار داده است. کليدواژهها : علم اجتماعی، جهان اجتماعی، هستیشناسی اجتماعی، انسانشناسي ديني، كنشگران اجتماعي، ساختارهاي اجتماعي، سازوکار علّی. |
درآمدی بر روششناسی تاریخ فکر با تکیه بر مطالعات شیعهشناسی |
سیدمحمدهادی گرامی ( دانشجوی دكتری الهیات دانشگاه امام صادق علیه السلام ) محمد قندهاری ( دانشجوی کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث دانشگاه تهران ) |
چكیده: امروزه در دنیا وقتی صحبت از شیعه شناسی، اسلام شناسی و مسیحیت شناسی میشود بیشتر از آنكه مقصود اندیشه كلامی آنها باشد، تاریخ اندیشه آنها مدّ نظر است. براین اساس سنّت شرق شناسی با رویكرد یاد شده به تحلیل تاریخی عقاید شیعه پرداخته است و پیروان چندی از این سنّت نیز در میان باورمندان به تشیع ظهور كرده اند، امّا این مطالعات غالبا روشمند نبوده و با حركت در روندی ابهام آمیز در برخی موارد نتایج تأمل برانگیزی را نیز به همراه داشتهاند. این مقاله درصدد برداشتن نخستین گامها برای سامان دادن و بومی سازی رشته «تاریخ فكر» است، تا براساس آن بتوان ضمن گسترش این رشته، از برخی نظریهپردازیهای افسارگسیخته و بیپایه در حوزهی تاریخ اندیشه جلوگیری كرد. پرسش اصلی در این مقاله این است كه تاریخ فكر چیست و چه ساختار علمی میتوان برای آن در نظر گرفت. براساس مدّعای این پژوهش، تاریخ فكر رشتهای است كه در آن پژوهشگر به جای اینكه خود را در مسند یك عالم دینی بنشاند در مسند یك مورّخ میگذارد و تلاش میكند تاریخ اندیشه مذهب مورد نظرش را ترسیم كند؛ در عین حال مقولهی تاریخ تفكّر را نباید با كلام اشتباه گرفت. در حوزهی متدولوژی تاریخ فكر، علاوه بر دید تاریخی خاصّی كه مورّخ اندیشه باید از آن برخوردار باشد، به نظر میرسد این حوزه رویكردی میان رشتهای دارد؛ چراكه برای دستیابی به اهدافش نیاز به استفاده از دستاوردهای علومِ مختلفِ حوزهی انسانی دارد. این مقاله ابتدا به تبیین مرزهای تاریخ اندیشه و اشتراك و تمایزش با رشتههای پیرامونی آن همچون تاریخ و كلام میپردازد. سپس به علل توسعه نیافتگی آن و همچنین محدودیتهای مطالعات سنّتی كه ما را محتاج به چنین حوزهای میكند میپردازد. در نهایت نیز این پژوهش جستاری در متدولوژی تاریخ فكر با رویكردی میان رشتهای خواهد داشت. کليدواژهها :تاریخفكر، تاریخاندیشه، پدیدارشناسی،خاورشناسان،رویكرد تاریخی، كلام،تأثیر و تأثّر، پیشفرضها |
مدلی برای تولید یک علومانسانیِ اسلامی: تِز معرفت برای همزیستی |
دکتر احمد محمدپور ( استادیار جامعهشناسی دانشگاه بوعلیسینا ) |
چکیده : تحول در علومانسانی کشور از چند جهت ضرورت دارد؛ نخست، تکامل نظامهای نظری و فلسفی در تاریخ نظری تفکر علیرغم تنوعات فکری متعدد، بیانگر ناکارآمدی آنها در پاسخ به سؤالهای بنیادی دربارهی انسان، وجود، ماهیت، متافیزیک، واقعیت و نظایر آن بودهاند. دوم، در دورهی معاصر شواهد متعددی دال بر نارساییهای نظریههای جهانشمول و ضرورت تأکید بر دیدگاهها یا خُردروایتهای بومی وجود دارد؛ و در نهایت، علومانسانی کشور که خود از اختلالهای پارادایمی ناشی از ترکیب ناموزون و غیرمنطقی رهیافتهای غربی رنج میبرد، با اختلال مضاعفی مواجه است. از نگاه این مقاله، طرح تحول در علومانسانی مستلزم درنظرگرفتن برخی الزامات و تمهیدات است. در این طرح پیشنهادی، چهار الزام و تمهید کلی عنوان میشوند که عبارتند از: تمهیدات پارادایمی / رویکردی، تمهیدات روشی ـ تکنیکی، الزامات هدفگزارانه و الزامات بستری. تمهیدات پارادایمی / رویکردی ناظر به نقادی، بازنگری، ترکیب یا تعدیل رویکردهای عمده در علومانسانی متعارف است؛ چه برخی از این رویکردها هنوز از برخی زمینههای کاربردی یا امکان بومیسازی برخوردارند و میتوانند در ساخت دستگاههای نظری و مفهومی بومی متناسب با نیازهای کشور مفید واقع شوند. تمهیدات روشی ـ تکنیکی به امکانات ابزاری و لجستیکی تولید عملیِ معرفت اشاره دارند و میتوان آنها را در قالب روشهای تحقیق کمی، کیفی و ترکیبی بازسازی کرده و بهکار گرفت. الزمات هدفگزارانه به معنای آن است که میتوان اهداف معرفتیابانهی پارادایمهای مسلط در علومانسانی را به گونهای همگرا و التقاطی و البته ابتکاری برای هدف مهمتر یعنی دانش برای همزیستی به کار گرفت. این هدف، در سطوح خرد و کلان، وظیفهی علومانسانی اسلامی را در قبال دیگر علوم و جوامع به بهترین وجه روشن خواهد کرد. الزامات بستری نیز بیانگر آن است که علومانسانی بومی کشور باید هم واقعیتکاو باشد و هم واقعیتساز؛ یعنی در کنار پرداختن به واقعیتهای کشور، به حوزههای کنش و پراتیک نیز وارد شود و اثربخشی ساختاری داشته باشد. مقاله حاضر ضمن مروری بر تاریخ فلسفی و اصول پارادایمی پارادایمهای مسلط در علومانسانی معاصر و برخی نحلههای نظری متأخر آنها، به تفصیل ابعاد چهارگانه تز دانش برای همزیستی پرداخته و سعی در پیشنهاد مدل نوین علومانسانی کشور دارد که ضرورتهای توأمان بومی و جهانشمول جامعهی کنونی را در نظر گیرد. کليدواژهها : تِز دانش برای همزیستی، تمهیدات و الزامات، پارادایمها و رویکردها، علومانسانی اسلامی |
بازتعریف روش تحقیق در علوم انسانی |
هادی محمدی فر ( کارشناس ارشد دیپلماسی و سازمانهای بین المللی و استاد دانشگاه پیام نور ) |
چکیده : امپریالیسم روش شناسی و تاکید بر روش های معمول غربی مساله ای که علوم انسانی جدید با آن مواجه بوده و همواره در جامعه متکثر کنونی حاکم بر جهان چالش های نوینی را برای متفکرین، محققین و اندیشمندان جهان به وجود آورده است. در این راستا کشورهای اسلامی به ویژه ایران اسلامی پرچمدار نقد روش های حاکم بر روش تحقیق در علوم انسانی جدید می باشد این مهم بعد از تاکید مقام معظم رهبری به عنوان پرچم دار مبارزه با امپریالیسم روش شناسی وارد مرحله تازه ای شد، ايشان با يادآوري تحول در علوم انساني و بومي سازي علوم مساله تحول را براي نظام جمهوري اسلامي ايران تبين نمودند. پزوهش حاضر ضمن توجه به جنبه های خرد و کلان روش شناسی در علوم انسانی با تاکید بر نقد پوزیتیویسم و هرمنوتیک درصدد است بسترهای نوینی را برای مطالعه در علوم انسانی ارائه دهد. این ارائه جدید مبتنی بر تفکر الهی و جایگزینی تفکر پلورالیسم روش شناسی به جای روش شناسی تک بعدی است. كليدواژهها:علوم انساني، امپرياليسم روش شناسي، هرمنوتيك، بومي سازس علوم، علوم غربي، بيانات مقام معظم رهبري. |
روش شناسی منطق موقعیت رهيافتي كارآمد براي علوم انساني و اجتماعي |
مریم معیرزاده ( دانشجوی دکترا فلسفه علم ) |
چکیده : روششناسي به مثابه يك علم درجه دوم از سطوح مختلفي برخوردار است این مقاله از روش شناسی منطق موقعیت بهره می برد. هدف مقاله پاسخ به این پرسش است: آیا دیدگاه و باورهای دانشمند و فلیسوف بر روش شناسی او تاثیر می گذارد که نیازمند به تغییر رویکرد در علوم انسانی و اجتماعی باشیم؟ زمینه پرداختن به چنین پرسشی به این موضوع باز می گردد که تغییر رویکرد در علوم انسانی و اجتماعی به تحقیقات اساسی نیاز دارد به بیان دیگر در ابتدا باید بتوانیم علوم انسانی و اجتماعی موجود را به درستی نقد کنیم، زیرا علم بدون نقد پیش نمی رود. اما نقد فقط با اطلاعات علمی ممکن نمی شود بلکه باید روش شناسی علوم را بشناسیم. با فرض رد روش شناسی مبادی و مبانی علم و علوم انسانی و اجتماعی کنونی، به سمت رد جهان جدید و اعلام انصراف از توسعه سوق پیدا می کنیم که تاوان سنگینی است. به همین دلیل این مقاله بر آن است تا با استفاده از روش شناسی منطق موقعیت رویکردی ارائه دهد که علاوه بر بهره مندی از علم جهانی، با کاربرد دو اصل اساسی آن یعنی توصیف موقعیت و اصل عقلانیت بتوانیم جامعه ای داشته باشیم که از راه کارها و آموزه های دینی مان استفاده گردد. روش شناسی منطق موقعیت با در نظر گرفتن پیوستگی میان علوم مختلف و نیز پیوستگی میان فهم و تبیین، و با توجه به وجود عنصر حیث التفاتی در عرصه علوم انسانی و اجتماعی به کنشگران در این عرصه امکان می دهد تا با کارآمدی هرچه تمامتر به فهم و تبیین رفتار کنشگران در عرصه تعاملات اجتماعی بپردازد. اهمیت این روش شناسی در آن است که کنشگران را قادر می سازد تا رویدادهای خاصی را که در قلمرو تعاملات انسانی رخ می دهد چنان تبیین کنند که بتوان از آنها آموزه های عام، فراگیر و قوانین کلی استنتاج کرد و به این ترتیب به افزایش بهره مطالعاتی در حوزه های علوم انسانی و اجتماعی منجر شود. کلیدواژهها : انواع روش شناسی، منطق موقعیت، توصیف موقعیت، اصل عقلانیت |
اسلامی كردن علوم انسانی |
فتانه منصوری ( فوق لیسانس انگل شناسی ) ریحانه علیخانی بروجنی ( کارشناس پرستاری ) |
چكیده : علوم انسانی و علوم اجتماعی تابع علوم طبیعی و علوم پایه هستند؛ یعنی علوم پایه، مبانی عام حاکم بر علوم طبیعی را تعریف میکنند و علوم طبیعی هم مبتنی بر علوم پایه، بر علوم انسانی حاكم میشوند اگر شما در فلسفه فیزیک رفتار عام ماده را تفسیر کنید و سپس در علم فیزیک، کمّی سازی نمایید این روابط و فعل و انفعالات مادی و همین قوانین بر رفتار انسانی هم حاکم خواهد بود. در نگاه دیگر می توان علوم انسانی را در مقیاس علوم پایه برد و گفت که انسان شناسی باید در فضای قوانین حاکم بر جهان و مراحل تکامل طبیعت تعریف شود؛ یعنی سهمی از قوانین در طبیعت، به ارادههای حاکم بر تاریخ و سهمی از آن به ارادههای اجتماعی رجوع میكند، سپس تکامل اجتماعی شكل میگیرد و در سایه تکامل اجتماعی، قوانین طبیعت (به نسبت) تغییر مییابند برای اسلامی كردن علوم انسانی میتوان مسائلی را که از راه وحی معلوم گشتهاند با تجربه اثبات کرد تا برای دیگران هم معلوم شوند. معلوم شدن این دسته از مسائل برای ما که معتقد به وحی هستیم و این خورشید برایمان طلوع کرده است نیاز به روشهای علمی ندارد. بله، برای راهنمایی کسانیکه صرفاً راه تجربی را قبول دارند مفیدخواهد بود . روش بررسی : این پژوهش بر اساس بررسی مروری ، متون و تفاسیر اسلامی و مقالات انتشار یافته و جستجوی پیشرفته اینترنتی انجام پذیرفته است . کلیدواژهها : اسلامی كردن ، علوم انسانی |
فلسفه و روش شناسی علوم انسانی اسلامی |
شهره مهرابی ( مربی و مدرس دانشگاه آزاد اسلامی واحد خمینی شهر ) |
چکیده : بر هیچ کس پوشیده نیست که علوم انسانی زیر بنای فکری و اعتقادی هر کشوری را تشکیل می دهد . همچنین فلسفه ارتباط تنگاتنگ با انسان دارد زیرا سئوالهای وجودی انسان (مبدا، معاد ، نبوت و...) را پاسخ می دهد وفلسفه ناظر به بحرانهااست . با توجه به اهمیت این دو مسئله اهمیت روش شناسی علوم انسانی مشخص می شود . در این مقاله سعی شده به تبین انسان از نظر قرآن کریم و فرق فلسفه در جهان غرب و شرق پرداخته شود و روشهای مختلف از جمله : تجربه گرایی ، عقل گرایی ، شهودی .... مشخص شود. نظریه برگزیده در روش شناسی علوم انسانی اسلامی که بر سه محور – 1- استحکام معرفت شناسی 2- بومی کردن علوم توسط ماده و صورت اسلامی 3- تحلیل دینی کردن علوم انسانی است – تبیین می شود. همچنین تبدیل کردن تهاجم فرهنگی به تبادل فرهنگی به وسیله این سه محور انجام می شود . کلیدواژهها : فلسفه ، روش شناسی ، بومی سازی ، معرفت شناسی ، تفسیر |
انحلال مسئله علم دینی در دیدگاه آیهالله جوادی آملی |
سید محمد تقی موحد ابطحی ( دانشجوی دکتری فلسفه علم پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، عضو گروه فلسفه علوم انسانی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه ) |
چکیده: دیدگاه آیهالله جوادی آملی درباره علم دینی که در کتاب منزلت عقل در هندسه معرفت دینی منعکس شده است را، در مقایسه با برخی نظریات مطرح شده درباره علم دینی (برای مثال دیدگاه حسنی - علیپور، نصیری، میرباقری، باقری و ...) میتوان دیدگاهی دانست که عمدتا درصدد منحل کردن مسئله علم دینی است. توضیح آنکه: 1) ایده علم دینی ذیل بحث از رابطه علم و دین مطرح شده است. 2) بسیاری از کسانی که در موافقت یا مخالفت با علم دینی اظهار نظر کردهاند، علم و دین را دو مقوله مجزای از هم دانستهاند و از امکان یا امتناع تاثیرگذاری دین بر علم سخن گفتهاند. 3) یکی از ثمرات تولید علم دینی، رفع تعارض میان علم و دین است. 4) اما آیهالله جوادی آملی: 5) عقل (تجربی، نیمه تجریدی، تجریدی و ناب) را در عرض نقل از روشهای کسب معرفت دینی قلمداد میکنند. 6) دستاوردهای معتبر روش عقلی را در کنار دستاوردهای معتبر روش نقلی جزء دین جامع قرار میدهند. 7) برای رفع تعارض دستاوردهای روش عقلی و روش نقلی، از راهکارهای مختلفی که در علم اصول از آن یاد شده است، بهره میگیرند. 8) البته برخی تقریرکنندگان دیدگاه آیهالله جوادی آملی، به استناد آراء ایشان، راهکارهای مختلفی را برای تولید علم دینی برشمردهاند. برای مثال: 9) برای تولید علم دینی باید از فلسفه علم الهی که خود مبتنی بر فلسفه مطلق الهی است، بهره گرفت. 10) با کاوش علمی میتوان کلیات علوم را در کتاب و سنت یافت و فروعات را از آن استخراج کرد. 11) شارع قراردادهای عقلایی را امضاء کرده است و این مطلب استفادههای بسیاری در علوم کاربردی دارد. در این مقاله نشان داده میشود که برخی از این راهکارها به راهکار اصلی (قرار دادن علم در هندسه معرفت دینی) ارجاع میشود و برخی دیگر یا به لحاظ نظری قابل نقد یا به لحاظ عملی راهگشا نمیباشند و در نتیجه محوریترین ایده آیهالله جوادی آملی در این بحث (علم دینی) همان قراردادن عقل در هندسه معرفت دینی، به شرحی که خواهیم دید، است. کلیدواژهها : علم دینی، تعارض علوم جدید و دین، آثار سوء علوم جدید، راهکارهای رفع تعارض علم و دین، آیهالله جوادی آملی. |
گفتمان انقلاب اسلامی به مثابه الگوی تولید علوم انسانی |
سید مهدی موسوی ( دانش آموخته سطح سه حوزه علمیه قم و تحصیل کرده کارشناسی ارشد رشته فلسفه غرب دانشگاه اصفهان ) |
چکیده: پرسش اصلی مقاله این است که چه نسبتی میان گفتمان انقلاب اسلامی و تولید علوم انسانی اسلامی وجود دارد؟ اهمیت این پرسش هنگامی روشن تر خواهد شد که بستر اصلی برای تولید علوم انسانی اسلامی، نظام جمهوری اسلامی ایران است. چرا که تولید دانش در خلأ صورت نمی گیرد بلکه دانش عميقاً با روابط قدرت در آميخته و همپاى پيشرفت در اعمال قدرت پيش مىرود؛ علوم و معرفت های بشری در درون شبكه روابط قدرت شكل گرفتهاند و در مقابل، خود به پيشبرد تكنولوژىهاى قدرت يارى رساندهاند. چنانچه طرح پرسش از چگونگی تولید علوم انسانی اسلامی محصول نیازها و اقتضائات حکومت دینی و نظام جمهوری اسلامی ایران است. این نوشتار بر این مدعا سازمان یافته است که گفتمان حاکم بر انقلاب اسلامی محصولِ نوعی روش شناسیِ معرفتی است که توسط امام خمینی(ره) و برخی از متفکران اسلامی با الهام از حکمت متعالیه در نیمه اول قرن چهاردهم شمسی ارائه شده بود. این روش شناسی معرفتی، مبتنی بر جمع مراتب سه گانه معرفت(حس، عقل و دل) است که به تکثر روشی و همکاری و هم افزایی دانش های اسلامی - همچون کلام، عرفان، فلسفه، اخلاق، اصول فقه و فقه – منتهی گشت. و به واسطه این جمعِ سالم معقول و منقول و همنشینی حکمت نظری و حکمت عملی، تفکری متولد گشت که توانست گوی سبقت را از سایر رقبای فکری بستاند و اندیشه تأسیس حکومت دینی و اقامه جامعه اسلامی را بر پایه های محکم فلسفی، کلامی، اخلاقی و فقهی بنیان بنهد. این گفتمان که می توان با گفتمان «جمع گرایی» و «تمدن سازی» از آن یاد کرد، سعی میکند در عین استفاده نظام مند از اندوخته های پیشینیان، از اندوخته ها و آورده ملل دیگر نیز بهره گیرد و با اعتماد به نفس، در تولید دانش و سیاست جهانی سهمی داشته باشد. عناصر این گفتمان عبارتند از: 1- نگرش نظام مند و سیستمی به معرفت دينى، 2- اصول گرايى در حوزه فهم دين، 3- توسعه گرايى در حوزه تحقّق دين، 4- تكامل در روش اجتهاد و تجديد نظر در روش علوم، 5- ضرورت تدوين الگوهاى اجتماعى، 6- پىريزى تمدن نوين اسلامى. موفقیت این گفتمان در تولید اندیشه و عملیاتی سازی آن اندیشه در ایجاد انقلاب اسلامی و برپایی جمهوری اسلامی ایران؛ در مقایسه با سایر گفتمان های موجود و فعال در جوامع اسلامی که فقط بر بخش هایی از دانش اسلامی تکیه می کردند و یا گونه ای خاص از دانش بشری را راهگشا می دانستند، نمایانگر این مطلب است که این الگوی عملیاتی شده و امتحان پس داده را می توان به عنوان مدلی برای تولید علوم انسانی اسلامی در نظر گرفت. کلیدواژهها : انقلاب اسلامی ، حکمت متعالیه، امام خمینی، روش شناسیِ معرفت، هم افزایی دانش، گفتمان جمع گرایی و تمدن سازی، علوم انسانی اسلامی |
زمینه ها و بسترهای شکل گیری علم بومی |
محمدعلی مومبینی ( دانشجوی کارشناسی ارشد رشته جامعه شناسی دانشگاه شهید چمران ) عبدالرضا نواح ( دانشیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه شهید چمران اهواز ) |
چکیده : گفتمان بومی سازی و تحول در علوم انسانی به دلیل آنکه به گونه ای مجرد مطرح گردیده، در دستیابی به اهداف مورد انتظار ناتوان بوده است. زمینه ها و بسترهای مناسب علوم انسانی و به ویژه علم جامعه شناسی در دنیای غرب، کارایی و پویایی این علوم را در پی داشته است اما علوم انسانی(جامعه شناسی) در جامعه ایران به دلیل فقدان شرایط و پیش زمینه های اجتماعی-فرهنگی-سیاسی-اقتصادی تاکنون مشکلات و معضلات عدیده ای را تجربه کرده است. رابرت کی مرتون(1973) و مایکل گیبونز(1994) در حوزه های جامعه شناسی علم دو شیوه تولید علم دانشگاهی و پسادانشگاهی را مورد توجه قرار داده اند از سویی از دیدگاه مرتون نهاد علم برای رشد، تولید و توسعه نیازمند سازگاری فرهنگی در ارتباط با ساختارهای اجتماعی-فرهنگی می باشد. به گونه ای که از نگاه مرتون نهاد علم در نخستین پیش شرط وجودی خود به حمایت و پذیرش فرهنگی از سوی جامعه نیازمند است. از سوی دیگر مایکل گیبونز پویایی و اثربخشی نهاد علم را نیازمند سازگاری و تعامل نهاد علم و ساختارهای اجتماعی-اقتصادی در سطح عمل می داند چناکه نهاد علم برای رشد و توسعه می بایست پاسخگوی نیازها و مطالبات اجتماعی-اقتصادی جامعه باشد. بر این اساس گفتمان بومی سازی و تحول علوم انسانی(جامعه شناسی) در جامعه ایران را می توان از منظر دو الگوی معرفتی مذکور در جامعه شناسی علم، آسیب شناسی و مورد بازبینی قرار داد. تحقیق حاضر با روشی کیفی-اسنادی در تلاش است که به آسیب شناسی گفتمان بومی سازی علوم انسانی(جامعه شناسی) در جامعه ایران، بر اساس دیدگاه صاحبنظرانی چون آزاد ارمکی(1387. 1389)، قانعی راد(1388)، عبدالهی(1375. 1376)، لهسایی زاده(1375. 1376) و... بپردازد. نتایج نشان می دهد که گفتمان بومی سازی علومانسانی در جامعه ایران به گونه ای مجرد و بدور از توجه به زمینهها و بسترهای مناسب جهت کارایی و پویایی نهاد علم در حوزه علوم انسانی، مطرح شده است. از این رو گفتمان تحول در علوم انسانی پیش از هر اقدام می بایست در درون ساختارهای اجتماعی جامعه ایران و با توجه به محیط پیرامونی نهاد علم مطرح گردد. کلیدواژهها : بومی سازی علم، سازگاری فرهنگی، ساختارهای اجتماعی-اقتصادی، علوم انسانی |
علوم انسانی از منظر مبانی فلسفی انسان شناسی نوین |
محمدعلی مومبینی ( دانشجوی کارشناسی ارشد رشته جامعه شناسی دانشگاه شهید چمران ) علی حسین حسین زاد ( دانشیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه شهید چمران اهواز ) محمود یعقوبی دوست ( کارشناس ارشد جامعه شناسی و معاونت تحقیقات صداوسیمای مرکز خوزستان ) |
چکیده : تحول در مفهوم علم جدید نیازمند بررسی تحول در مفهوم انسان و درک آن از رابطه خود با خدا، طبیعت و انسان های دیگر از می باشد. در انسانشناسی سنّتی پیش از عصر جدید، فهم بشر و تواناییها و محدودیتهای آن به صورت یک موضوع اصلی در معرض بحث و بررسی قرار نگرفته بود، بلکه بحث از ذهن و فهم بشر با چرخشی که دکارت در فلسفه ایجاد کرده بود، آغاز شد. از این زمان به بعد انسان از آن جهت که ناطق است و جوهر ذات آن را اندیشه تشکیل میدهد، در کانون توجه قرار میگرفت. کسانی چون اکام، مونتی، بیکن، دکارت، کانت شالوده فلسفی انسان جدید را پایه گذاری کردند. آنها با ارائه نظرات خود ساختار فلسفی انسان گذشته را متحول و دگرگون کردند به گونه ای که انسان نوین با انسان گذشته تفاوت ماهوی دارد. ویژگی های انسان نوین را می توان در مفاهیمی چون اینجهانی بودن، فرد گرایی، تجربه گرایی و استدالاگرایی، طبیعت گرایی، شکاکیت گرایی و آزادی از بندهای سنتی خلاصه کرد. این خصوصیات جدید بی شک بر چگونگی ماهیت و کیفیت علم و همچنین چگونگی کسب معرفت علمی در حوزه های علوم طبیعی و علوم انسانی تاثیرات عمیقی بر جای گذاشت. انسان مداری نوین، علم را در رابطه با ویژگی های انسان جدید محدود و محصور کرده است چنانکه تاثیر ویژگی های انسان نوین بر علم جدید و به خصوص در حوزه علوم انسانی(جامعه شناسی) کاملا جدی و مشخص است. تحقیق حاضر با روش کیفی-اسنادی در تلاش است به بررسی تاثیرات تحول مبانی فلسفی انسان نوین بر علوم انسانی و بویژه علم جامعه شناسی و مقایسه آن با مبانی فلسفی انسان شناسی جامعه ایران با توجه به آراء کسانی چون طباطبایی(1379)، نصر(1389)، مطهری(1366. 1377)، طباطبایی(1371) و..... بپردازد. نتایج تحقیق نشان می دهد تحولات فلسفی در مبانی انسان شناسی موجب گردیده است که بررسی واقعیت ها و ابژه های بیرونی علم نوین، تحت تاثیر ویژگی های انسان جدید قرار بگیرد. به طوری که از سویی شناخت و معرفت به صورت کلی در رابطه ای تنگاتنگ با مبانی فلسفی انسان شناسی جدید صورت بندی می گردد و از سوی دیگر معرفت علمی در حوزه علوم انسانی(جامعه شناسی) ویژگی های انسان نوین را متبلور می سازد. کلیدواژهها : انسان نوین، انسان ایرانی، معرفت علمی، تحول مبانی فلسفی انسان شناسی |
هستی شناسی تکیه گاه علوم انسانی |
محمدعلی مومبینی ( دانشجوی کارشناسی ارشد رشته جامعه شناسی دانشگاه شهید چمران ) کریم رضا دوست ( دانشیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه شهید چمران اهواز ) |
چکیده : دوران رنسانس سرآغاز گسست عظیمی با دوران قرون وسطی بود و بذرهای چیزی که از آن به فلسفه متجدد و علم جدید تعبیر میشود، افشانده شد. بخش اعظم تفکر دوران رنسانس با نفی غایتشناسی در معنای ارسطویی-مسیحی آن و با تلاش برای تبیین اشیاء از طریق علل فاعلی موجود در خود آنها، گرایش ارسطویی ستیزی کلی را به نمایش گذاشتهاند. در این دوره تصوری از خدا و ارتباط آن با عالم طبیعت، با لایبنیتس شروع شد که راه را برای تبیین نوینی از عالم با تکیه بر قانونمندیهای درونی آن هموار کرد. از نگاه لایبنیتس طبیعت صورت های فطری و فعالیت ذاتی خاص خود را که مولد حرکت، نظم و هر ساختار مشهود در طبیعت است، داراست. چنانکه طبیعت به عنوان یک کل به هم پیوسته است که از قوانین و قانونمندیهای خود تبعیت میکند و غایتمندی خاصی نیز در این جهان نمی توان مشاهده کرد. از این زمان دیگر به جهان همچون نظمی سلسله مراتبی که در آن هر موجودی جایگاه و هدفی که خدا ساخته و مملوء از ارزش و معنا باشد، نگریسته نمیشد. بر اساس جهان بینی علمی جدید جهان به مثابه سیستمی مکانیکی مرکب از ماده ای در حال حرکت که از قوانین طبیعی تبعیت می کند، بود که این دیدگاه خود به حاشیه راندن هدف الهی و اراده بشری منتهی می شد. از این رو در نتیجه به دنبال چنین تحولاتی بود که مبانی فلسفی جدیدی شکل گرفت و علم جدید تکیه گاه محکمی برای پیشرفت خود بدست آورد. تحقیق حاضر در تلاش است با روش کیفی-اسنادی به بررسی تحول مبانی فلسفی هستی شناسی در دنیای غرب و تاثیر آن بر مفهوم علم جدید و بخصوص علم در حوزه علوم انسانی و مقایسه مبانی فلسفی هستی شناسی دنیای غرب با مبانی هستی شناسی موجود در جامعه ایران بر اساس آراء کسانی چون کاپلستون(1388)، دورانت(1387)، طباطبایی(1379)، نصر(1389)، مطهری(1366. 1377) و.....بپردازد. نتایج تحقیق نشان می دهد تحول مبانی فلسفی هستی شناسی در دنیای غرب مفهوم علم به معنای سنتی را از درون متحول ساخت. از سویی علم جدید هستی ای را مورد شناسایی قرار می دهد که حیطه و محدوده آن در فلسفه جدید پایه گذاری شده است از سوی دیگر مبانی فلسفی هستی شناسی علم نوین تاثیرات مستقیم و مشخصی بر چگونگی کسب معرفت علمی در حوزه علوم طبیعی و به خصوص علوم انسانی بر جای گذارده است. کلیدواژهها : مبانی فلسفی نوین، هستی شناسی، هستی شناسی اسلامی-ایرانی، علوم انسانی |
واکاوی علل فربهی نظری و فقر تحققی علم اسلامی |
حمید نساج ( استادیار فلسفه سیاسی دانشگاه اصفهان ) سیدعقیل حسینی ( دانشجوی دکترای اقتصاد دانشگاه اصفهان ) |
چکیده : بیش از هزار سال پیش ابونصر فارابی به ترسیم نظامی سیاسی مبتنی بر پیوند عقل و شرع دست یازید و حاصل تامل فلسفی در ذیل عنوان مدینه فاضله، از چنان اتقان نظری برخوردار بود که در آثار اکثر فلاسفه بعدی به نحو بازتولید شد اما در مقام عمل هیچ مدینه یا جامعه ای را سراغ نداریم که براساس مدینه فاضله فارابی در طول این هزار سال سامان عینی یافته باشد. این تلنگر درآمدی است بر این پرسش که دانش نظری اسلامی و به تعبیر دقیق تر علوم انسانی اسلامی با فرض تبیین نظری هنوز در گام نخستین است و گام دوم که تحقق عینی است از اهمیت بیشتری برخوردار است. تحقق عینی و عملی یک دانش امری فردی نیست که با پذیرش و تایید تنی چند از نویسندگان مقبولیت عامه و تحقق خارجی یابد و نیز امری بخشنامه ای نیست که با صدور فرمانی عینیت یابد؛ از این رو این پرسش نمایان می شود که راهکار تحقق عینی دانش چیست؟ طرح این پرسش از این رو ضرورت دارد که دست کم در برخی حوزه های دانش، علم اسلامی بالنسبه خوبی تولید شده و در دست است اما در عرصه عمل با دشواری روبروست؛ این نوشتار می کوشد با مداقه در شرایط امکان دانش و با بهره گیری از رهیافت ابن خلدونی نسبت میان شیوه معیشت و معاش با دانش را واکاوی کرده و راهکارهای اجتماعی سازش میان دانش و شیوه معیشت را عیان سازد. مدعای اصلی این نوشتار آن است که حتی در صورت تبیین نظری دقیق و متقن از علم اسلامی-بومی تا زمانی که این دانش در سامانه ای از شیوه زیست اسلامی و روابط پیچیده شیوه معیشت با جامعه و سیاست سازوار نگردد؛ در کتابها باقی خواهد ماند. ظرف تحقق خارجی علم اسلامی شیوه زیست اسلامی است و این امر در جامعه ای که هر روز بیش از پیش به ویژگی های سرمایه داری نزدکی می شود دور از ذهن می یابد. امید است طرح این تلنگر در این نوشتار درآمدی باشد بر تامل در باب تبیین راهکارهای تحقق عینی علم اسلامی-بومی. کلیدواژهها : علم اسلامی، علم بومی، ابن خلدون، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، |
مبانی انسان شناسی و معرفت شناسی اسلامی |
سید عقیل نسیمی ( کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث- پژوهشگر ) |
چکیده: طبق فرمایشات مقام معظم رهبری، علوم انسانی( فعلی) ما بر مبادی و مبانی متعارض با مبانی قرآنی و اسلامی بنا شده است، و این مبانی متاثر از جهان بینی غربی است و علوم انسانی غرب مبتنی بر جهان بینی مادی است و فهم دیگری را از عالم آفرینش ارائه می کند. که متفاوت با فهم اسلامی است. از آنجایی که در عصر جهانی شدن، بعنوان یک امر اجتناب ناپذیر شاهد تاثيرات جهان بینی غربی، در كشورهاي مختلف من جمله کشورهای اسلامي هستیم و مسئله علوم انسانی از جمله موضوعاتي است که در این برهه زمانی، آماج بیشترین همجه ها قرار گرفته است، و باعنایت به آنکه مسئله علوم انسانی می بایست در بستر فرهنگ، آداب و رسوم يک کشور،و با تكيه بر مباني اعتقادي و با بهره گرفتن از مسائل اجتماعي همان کشور مورد بررسی قرار گیرد. لذا در این مقاله در پاسخ به مطالبات مقام معظم رهبری بر آن شدیم، تا مبانی انسان شناسی و معرفت شناسی علوم انسانی را از منظر اسلامی بررسی نماییم. کلیدواژهها : علم، علوم انسانی، علوم انسانی اسلامی، انسان شناسی، معرفت شناسی، مبانی |
مبانی ابتناء علوم انسانی بر متون دینی |
علی نصیری ( دانشیار دانشگاه علم و صنعت ایران ) |
چکیده : به آن دسته از دستاوردهای علمی «علوم انسانی» اطلاق می گردد که با بهره گرفتن از چهار روش: وحی، عقل، شهود و تجربه در زمینه ماهیت انسان، کارکرد و نیازهای او به عنوان موجودی عقلانی و الهی در عرصه فردی و اجتماعی قابل اصطیاد است و می تواند زمینه رشد، تعالی و کمال معنوی و اخلاقی در دنیا و سعادت او در جهان آخرت را فراهم سازد. از سویی دیگر، به رغم آن که یکی از مهم ترین عرصه های اهتمام دین ارایه نظرگاه های مبنایی و راهبردی در زمینه علوم انسانی است، اندیشه های سکولار و غیر دینی بر بسیاری از سطوح آن حاکم شده و منظومه ای از علوم انسانی ارایه کرده اند که منحصراً بر روش تجربه و مشاهده در زمینه ماهیت انسان، کارکرد و نیازهای او به عنوان حیوانی تکامل یافته مبتنی بوده و تنها می تواند زمینه رفاه، آسایش و بهره مندی بیشتر او از لذایذ دنیوی را فراهم آورد. با این نگاه انسان تا سطح حیوانی تکامل یافته و نیازهای وجودی او تا سطح نیازهای مادی و این دنیایی تنزل داده شده است. نگارنده در این مقاله با بررسی دیدگاه های مختلف در تعریف علم، سه تعریف رایج در باره انسان را مورد بررسی قرار داده است که عبارتند از: 1. حیوان ناطق؛ 2. حیّ متاله؛ 3. حیوان تکامل یافته. آن گاه دو تعریف دینی و غیر دینی از علوم انسانی را ارایه کرده و شاخصه های علوم انسانی غیر دینی را برشمرده است که عبارتند از: 1. بی اعتنایی به مقوله متافیریک؛ 2. عدم اهتمام به جایگاه ارزش های اخلاقی؛ 3. جدا انگاری علوم انسانی از عرصه دین؛ 4. تحلیل انحصاری جامعه شناسانه از دین. آن گاه ضمن اشاره به چهار دیدگاه رایج در تبیین رابطه علوم با دین که مورد تاکید اندیش ورانی همچون ایان باربور است، دلایل سه گانه ضرورت ابتناء علوم انسانی بر متون دینی را مورد واکاوی قرار داده است که عبارتند از: 1. تعریف جامع از انسان در متون دینی؛ 2. شمول گستره دین نسبت به علوم انسانی؛ 4. واقع نمایی آموزه های دینی. نگارنده در این مقاله در کنار توصیف وضعیت کنونی علوم انسانی، در نگاه تحلیلی و انتقادی بر این مدعا پای فشرده که این دست از علوم به خاطر انحصار روش خود بر تجربه و حسّ، از مسیر بایسته خود خارج شده و ساختاری مادی از انسان، جهان و زیست بوم انسانی ارایه کرده است و با توجه به امکان برگرفتگی علوم انسانی از متون دینی و تصویر جامعی که دین در این عرصه ارایه می کند، باید علوم انسانی را به جایگاه اصلی خود بازگرداند و ساختار آن را با الهام از آموزه های دینی سامان داد. کلیدواژهها : علوم انسانی، انسان، متافیزیک، جامعیت دین، واقع نمایی دین، رابطه علوم انسانی با دین. |
دستاوردهای جامعه شناختی بینش صدرایی |
رضا نظریان ( دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه تربیت معلم تهران ) |
چکیده : ملاصدرا فیلسوف بزرگ اسلامی، علاوه بر نواوری وگره گشایی از بسیاری مسایل فلسفی در سایر حوزه های دانش انسانی نیز به تلویح و گاه تصریح الهام بخش چشم انداز و همچنین روش جدیدی است، توجه به این فیلسوف به ویژه از ان جهت ضروری است که اندیشه های ایشان نزدیکی بسیاری به اموزه های اسلامی و بخصوص قران کریم دارد. نگاه به انسان و جامعه بعنوان یک موجود دارای استمرار و زمانمند و همچنین اخذ رویکردی که تبیین کننده مسائل این انسان و جامعه زمانمند باشد، در فلاسفه پیش از ملاصدرا کمتر مورد اهتمام قرار گرفته بود، فلسفه پیش از صدرا با استفاده از مفاهیمی چون علت العلل، حیوان ناطق،امکان وجودی و دیگر مفاهیم هر چند کاربرد حل مساله ای داشت و به معما های علمی در هر یک از حوزه های انسانی به اجمال پاسخی می داد ولی هیچ گاه قابلیت همراه شدن با انسان را نداشت، وقتی فقر وجودی را بنا بر نظر ملاصدرا جایگزین امکان وجودی کنیم زمینه برای تحلیل واقعیت وجودی انسان و جامعه در بستر زمان فراهم می شود، در این حالت انسان و جامعه خود را مستقل نمی انگارند و در پی کمال حقیقی اند، در این مقاله سعی بر این است با بینشی جامعه شناسانه روش شناسی فلسفه صدرایی و همچنین اصول فلسفی ملاصدرا مانند حرکت جوهری،وحدت در عین کثرت،اتحاد عاقل و معقول مورد بررسی قرار گرفته و نشان داده شود که این روش شناسی و این اصول فراهم کننده رهیافت جدید جامعه شناختی است. |
روش اسلامی در علوم انسانی |
نرگس نیکخواه قمصری ( استاديار گروه علوم اجتماعي دانشكده علوم انساني دانشگاه كاشان ) فاطمه کاظمی آرانی ( کارشناسی ارشد علوم اجتماعی :پژوهشگر پژوهشگاه باقرالعلوم (ع)قم ) |
چکیده : متأسفانه رشته های علوم انسانی در دانشگاه های کشور ترجمه شده از علوم انسانی دانشگاه های غربی و مبتنی بر جهان بینی مادی و غیردینی ویا حتی گاه ضد دینی بوده است در صورتی که ریشه واساس علوم انسانی را باید در اسلام بالأخص قرآن کریم جستجو کرده که در صورت مبنا قرار دادن آن می توان در عرصه های مختلف علوم انسانی پیشرفت کرده وبناهای رفیعی را ایجاد کنیم و از پیشرفت های دیگران ، غربی ها و کسانی که در عاوم انسانی پیشرفت داشته اند، استفاده هم بکنیم . لازم است برای تحقق این امر زوایای مختلف علوم انسانی اسلامی را مورد مورد بحث وکاوش قرار دهیم.پژوهش حاضر برای نیل به این هدف در پی آن است نوع روش را در علوم انسانی اسلامی مورد بررسی قرار دهد لذا بر اساس مبادی هستی شناسی ، معرفت شناسی وانسان شناسی سه رویکرد پوزیتویسم ، هرمونتیک و رئالیسم انتقادی ، اصول روش شناختی را در هرکدام از این رویکردها مورد بررسی قرارداده وبه دلیل جهان بینی غیر الهی و اقتباس از غرب، سست بودن پایه وبنیان آنها را بیان کرده ودر انتها (حکمت)رئالیسم صدرائی را بلحاظ اینکه مبادی هستی شناسی ،معرفت شناسی ،.....و روش شناسی آن بر مبنای فلسفه اسلام وجهان بینی توحیدی است ولذا روشی صحیح در بررسی مسائل علمی واجتماعی است ، بعنوان روش اسلامی در علوم انسانی مطرح شد . کلیدواژهها : علوم انسانی اسلامی ،رویکرد هستی شناسی ،انسان شناسی و معرفت شناسی وروش شناسی،پوزیتویسم ،هرمونتیک ، رئالیسم انتقادی ،حکمت(رئالیسم) صدرائی. |
انسان و سیر تفکر اسلامی از دیدگاه شهید مطهری |
ندا ورقائی ( دانشجوی کارشناسی ارشد مشاوره ) |
چکیده : دعوت به تفكر و اهميت آن در كمال انساني به عنوان اساسيترين دستورالعمل شريعتهاي آسماني و مكاتب بشري همواره مورد تأكيد و توجه بوده است. یکی از مباحثی که استاد مطهری (ره) در آثار خود بسیار بدان پرداخته و نسبت به آن اظهار نگرانی می نماید، مسأله ی احیای تفکر اسلامی است. به راستي مگر انديشه و تعقل چيست كه احسنالخالقين برآفرينش انسان به خود تبريك گفت (مؤمنون/14) و او را در بهترين صورت و سيرت قوام بخشيد (تین/4) و او از سوي ديگر در ترغيب و اهمّيت به تفكر در آيات زيادي به كسب علم و تدبر و تفكر در آيات و آثار هستي تأكيد كرده و فرموده: "اولم يتفكّروا في انفسهم" (روم/8) از آن جا که سرچشمه و خاستگاه تعالیم اسلامی وحی است و همچون نظریات علمی، مانند: نظریه بطلمیوس در هیئت نیست که بتوان گفت براساس علم جدید، تمام آن نظریات برای همیشه مردند؛ در مورد تعالیم ناب اسلام مسأله به عکسِ این قضیه می باشد؛ زیرا مفاهیم و تعلیمات اسلامی زنده است و قابل نسخ شدن نیست؛ چرا که منابع تعالیم اسلامی، مانند: علومِ پدید آمده از تجربه، یا فکرِ انسان نیست که تغییر و تحول یابد، بلکه منابع تفکر اسلام، قرآن که کلام خداوند است و سنت و تعالیم پیامبر اکرم (ص) و ائمه: که معصوم از خطا و اشتباه می باشند، همیشه وجود دارد و دنیا هنوز نتوانسته و هرگز نمی تواند مانند آن تعالیم را که انسان ساز باشد و بتواند انسان را به تعالی و سعادت واقعی خود برساند پدید آورد. خداوند در وصف اولوالالباب مهمترين خصيصة آن ها را تفكر بيان كرده و فرموده «و يتفكرون في خلق السموات و الارض...» (عمران/191) و حتي در روايات تفكر ساعتي را از عبادت ساليان افضل معرفي كرده است. قال رسولالله(ص): «فكر ساعه خير من عباده سنه» (مستدرك الوسائل/ج2/ص105) بنابراين شكي نيست كه تنها كليد گشايش انوار حقايق و منشأ نورانيّت انسان و رسيدن به علوم و معارف جز از طريق تفكر حاصل نمي گردد، و سرتاسر دعوت انبياء چيزي جز دعوت به تفكر و جهت دادن و تعالي آن نيست و كمال هر انساني متناسب با ميزان انديشه و تعقل و ظهور آن مطرح گرديده است.بنابراین جوهر و ذات اسلام حیات بخش است، اما گاهی به دلایل خاص، چه از روی عمد و قصد و چه به صورت غیر اختیاری برخی از عقاید اسلامی در تفکر مسلمین دچار آسیب، یا انحراف شده که به تعبیر آیةالله مطهری(ره)، اسلام به صورت نیمه مرده در میان مسلمین آشکار می گردد و دلیل آن برخی تلقی های نادرست مسلمانان از مفاهیم اصیل اسلام است. آنچه در اين مقاله مورد بررسي قرار خواهد گرفت انسان و سیر تفکر اسلامی از ديدگاه بزرگ مردي است که حق مداري اش, در عرصه دين پژوهي, به او سوز و گداز ديني داد و بي ترديد تلاش هاي فکري و معنوي استاد در شکل گيري تفکر ديني بسيار چشمگير و تعيين کننده بوده است. کلیدواژهها : 1) تعریف تفکر 2) مسئله تفکر 3) تفکر شرط اساسی تسلط بر سرنوشت خود و جامعه 4) تفکر یکی از عوامل تربیت 5) فقر روحی و فکری 6) امکان انحراف در بشر 7) امکان سقوط و انحراف برای انسان 8) آلودگیهای فکری در دنیای اسلام 9) دستگاههای تصفیه فکر اسلام 10) انسان اسلام یا انسان جامع 11) مثل رشد و تکامل امت اسلام 12) نتیجهگیری |
روش تحقیق در علوم انسانی اسلامی |
سيده زهره وكيل ( سطح 3 حوزه ) |
چکیده : همه ساله درباره ابعاد وجودي انسان به عنوان اشرف مخلوقات كتب‘ مقالات و تحقيقات بيشماري به رشته تحرير در مي آيد كه شايد مهمترين آنها در حوزه انساني باشد. بسياري از اين مكتوبات به دليل عدم آشنايي محقق و مؤلف با شيوه هاي صحيح نگارش بي اثر و بي ارزش مي ماند. و نه تنها مطلب مناسبي را به خواننده منتقل نمي كند‘ بلكه چه بسا حتي خود محقق را دچار سردر گمی و یا تناقض گویی می کند. تحقیق حاضر که با کمک کتب و مقالات مختلف در باب نگارش تحقیق صورت گرفته؛ در صدد است تا با جمع بندی منابع موجود در این زمینه روشی مناسب، آسان و همه فهم را در اختیار محققین در حوزه تحقیقات علوم انسانی و اسلامی قرار دهد. فصل اول تحقیق" روش تحقیق در علوم انسانی اسلامی" به بیان مفاهیم، کلیات و مباحث مقدماتی تحقیق پرداخته است. ذیل این فصل مباحثی چون ابزارهای مورد استفاده در روش تحقیق، ابزارهای نظری پژوهش، مراحل و مفهوم روش تحقیق و ... بحث شده است. فصل دوم از نحوه یافتن کتب در کتابخانه ها سخن گفته وذیل آن از رده و رده بندی علوم انسانی و اسلامی در دو شیوه کتابداری مرسوم در جهان – یعنی شیوه دهدهی و کنگره ای- سخن می گوید. فصل سوم انواع روش تحقیق علمی در علوم انسانی در جهان امروز و نزد عالمان اسلام – اعم از فکری، فقهی و اخلاقی- می پردازد. در این فصل همچنین به تشریح شرایط علمی بودن یک فرضیه و تحقیق بنیادی و کاربردی پرداخته می شود. فصل چهارم به تناسب روش مطلوب در انجام هر پژوهش که در فصل سوم بیان شده، به تبیین مناسب ترین روش در نگارش تحقیق از دید نویسنده پرداخته ایم و ضمن تبیین راه صحیح انتخاب بهترین روش در هر تحقیق، از نحوه فیش برداری تا چگونگی بررسی منابع و تحقیقات گذشته سخن گفته ایم. فصل آخر به عنوان جمع بندی مطالب چارچوب خام یک تحقیق فرضی، و یک مقاله فرضی را - که در آن تمام اصول گفته شده در تحقیق رعایت شده است- ارائه می دهد. |
Copyright 2012 all rights reserved. by Sadra Center